زندگینامه قربانعلی مهری

بیوگرافی

  نقد حال  

 1. جمعي از محبّان از بزرگ­مردي استاد خواستند شرح حال نويسد تا در خاطره­ ها بماند. استاد استنكاف ورزيد، اما از آقايان اصرار و از جناب ايشان انكار، تا سرانجام، اصرار بر انكار غالب آمد. استاد به ناچار نوشت: «حقيقت امر،‌آن است كه گفتن و نوشتنِ اين مهم كه «من كي­ ام؟» و «چي­ ام؟» و «چه كاره ­ام؟» و «بر كدام جايگاهم؟» خودستائي است. خودستائي هم دليل ناداني است! پس من تعجب مي­كنم از اين دوستان كه در دوران دانش ­اندوزي، آشنائي، همكاري و در محافل اُنس و الفت كه با آنان داشتم و مرا بهتر از خودم مي­شناسند چه خطائي ديدند كه از من خواسته ­اند «سند جهالت» خود را بنويسم تا آن را چاپ كنند و در دسترس اين و آن قرار دهند؟! اما براي اينكه شرط ادب به جا آورده و درخواست ياران را اجابت كرده باشم، شِمّه ­اي از توفيقات و بلكه خاطرات خود را قلمي مي­سازم.» استاد در مقام موعظه مي ­افزايد: «اگر در خدمات ديواني به آنجا رسيده ­اي كه مؤثّر در محيطِ خود شناخته شوي، به نيكنامي كه والاترين مقام انسانيت است، دست يافته ­اي»، آنگاه راجع به خود مي­گويد:‌ «در خدمات ديواني­ ام همين بس كه هرگز از اصول پياده نبوده ­ام، ضمن پاي فشردن بر ارزش­ ها و تأكيد بر اصلاح امور، خودباوري، آزادگي و استقلال رأي را نيز ازنظر دور نداشته­ ام و مايه شرمساري دستگاه هايي كه در آن افتخار خدمت داشته ­ام، نشدم.»

2. البته نسبت راقم اين سطور با جناب استاد، ممكن است نسبت ثَرا باشد با ثريّا، يا خاك باشد با افلاك و قياسي باشد از نوع مع الفارق. اما اقتضاي ادب آن است كه بايد اجابت كرد، و آني كه هست را در حدّ توان نوشت. اميد آنكه متن مكتوب با قطع نظر از نگارنده متن، اُسْوَه گردد نه عبرت، مايه پند باشد نه وَهْن.

3. راقم اين سطور و صفحات، «قربانعلي مهري متانكلائي» نام دارد. متولد 1339 و فرزند خادم اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مرحوم حاج علي آقاي مهري متانكلائي(ره) است. دوران پنج­ساله ابتدائي را در دبستان «اَنوَري» واقع در روستاي محل ولادتش- متانكلا- درس خواند. اول راهنمائي را در دبيرستان اميركبير آن وقت (خيابان بابل)، دو سال بعد را در مدرسه راهنمائي لاريمي گذراند- روحش شاد- گويا به پاسداشت نامش، مدرسه را به نام ايشان مزيّن كرده بودند. در مراسم يكمين سالگرد درگذشت وي، دانش­ آموز پايه دوم راهنمائي بود كه «قرائتِ قرآنِ» مجلس بزرگداشت مرحوم را در محل مدرسه عهده ­دار شد. اول متوسطه آن وقت را در دبيرستان سپهر – ضلع شمالي اداره آموزش و پرورش قائمشهر- گذراند. امتناع از نام نويسي در فهرست حزب تازه­ تأسيس «رستاخيز»، موجب شد از مدرسه محرومش سازند. بعد از تعطيلات نوروز به دبيرستان سعيد نفيسي، واقع در مدخل ورودي روستاي زيبا منظر كوچك­سرا منتقل شد. دوم متوسطه نيز در همان دبيرستان سپري گرديد. سوم و چهارم را در دبيرستان فردوسي، واقع در خيابان ساري- سرپل- گذراند. رياستش با معلم «اخلاق و معرفت» جناب آقاي نجفي عمران بود. آموزه­ هاي فراواني از علم و عمل ايشان بر آويزه­ي گوش دارد. هرجا هست خداوند سلامتش بدارد.

4. ياد و نام تمام دوستان و همكلاسي­ هاي دوران تحصيل به خير. شهدايشان شفيع ما باشند در سراي باقي، ايثارگرانشان حامي تان باشند در جهان فاني، آزادگان و آزادمردان شان رفيق يكديگر و راهنماي جمع یاران باشند در ايام زندگاني. آموزگاران، دبيران و كارپردازانشان نيز بِشَرحٍ اَيضاً. شما و ما پويندگان و سالكان طريق«حق و عدل قرآني» را، خداوند به لطف و كرمش، تا رسيدن به مقصد و سرمنزل مقصود رهنمونشان باشد و دستگير. عيش و عشرتِ نيكوي زندگاني در پناه رحمت حق تبارك و تعالي مبارك وجودشان باد. انشاءالله.

5. سال 1351، شوق در او ايجاد شد تا موقتاً با ترك مدرسه دولتي به حوزه علوم ديني انتقال يابد. در حوزه علميه محمّديه، جنب مسجد جامع قائمشهر، با نَفَس گرم حضرت حجت­الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد طاهر محمدي(رض) به حضور پذيرفته شد. همراه ديگر طلّاب نوآموز، دو كتاب شريف «اَمثِلَه» و «شرح اَمثِلَه» را از كتاب وزين «جامع المقدّمات» فراگرفت. بلافاصله كتاب« صرف مير» و «شرح تصريف» را كه متضمّن مباحثي تخصصي و فني و البته مقدماتي و مياني در «علم الصّرف» ادبيات عرب است نزد حضرت ايشان، با شور و اشتياق و به صورت خصوصي و انفرادي گذراند. با وجود ورود به مبحث زيباي «العوامل في النَّحْوِ»، اما بنا به جهاتي توفيق ادامه حضور يار نشد، به ناچار با ترك حوزه و با تأخيري يكي دوماهه از گذشت آغاز سال تحصيلي در مقطع دوم راهنمائي، دوباره عازم مدرسه شد.

6. در آزمون سراسري سال1358 در رشته «فلسفه» دانشگاه تهران، قبول شد. همزمان، دروس حوزوي را به صورت غيررسمي و البته حضوري و در ساعت شبانه در مدرسه علميه مرحوم آيت ­الله مجتهدي(ره) واقع در چهار راه سيروس آن وقت (خيابان بوذرجمهوري سابق، 15 خرداد لاحق) نزد طلّاب مكرّم سال بالا گذراند. با وقوع انقلاب فرهنگي در دانشگاه­ ها عازم حوزه علميه مقدسه قم شد. با گذراندن دروس ادبيات از جامع المقدمات، سيوطي، دو باب اول و چهارم مُغنِي اللَّبيب، «مختصر» و اندكي از «مطوّل» مرحوم تفتازاني در معاني و بيان و اصول بلاغت، «حاشيه» مرحوم ملا عبدالله يزدي در منطق و «معالم» در اصول فقه، را در حوزه علميه قم و البته عمدتاً نزد مرحوم آيت الله محمدعلي مدرس افغاني(ره) استاد نام­ آور ادبيات عرب گذراند.

7. متناسب با رشته تحصيلي دانشگاهي­ اش كه فلسفه بود، مباحث اعتقادي، نظير كتاب كوچك و وزين «نُكَتُ الاعتقاديه» مرحوم شيخ مفيد، «باب حادي عشر» مرحوم علامه حلي با شرح روان مرحوم فاضل مقداد را نزد مرحوم آيت­الله آشيخ علي پناه اشتهاردي ، و بخشهائي از كتاب شريف «شرح لمعه» در فقه را نيز نزد ايشان و مابقي را نزد ديگر اساتيد معظّم فراگرفت. بخش كثيري از كتاب ماندگار «كشف المراد عن تجريد الاعتقاد» محقق زُبده خواجه نصيرالدين طوسي -قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ الْقُدّوسي-، را با شرح بسيط و روان مرحوم علامه حلّي(ره) در قم نزد آيت­الله آشيخ يحيي انصاري شيرازي(ره) و قسمتي را در حوزه علميه مرحوم آخوند همداني در همدان نزد اساتيد آن ديار آموخت.

8. منظومه «منطق» سبزواري(ره) و «حكمت» ايشان را تا آنجا كه وقت و مجال اجازه داد به اندازه وُسْع، در حسينيّه سيدالشهداء(ع) واقع در منتها اليه كوچه هتل اِرَم قم، نزد مرحوم آيت­الله آشيخ يحيي انصاري شيرازي(ره)، گذراند. «اصول فقه» مرحوم مظفر و «منطق» ايشان را همراه با كتاب «مختصر النّافع» در فقه از آثار گرانسنگ محقق حلي(ره)، همراه با «شرايع الاسلام» ايشان، همچنين مباحث عمده از كتاب وزين «عروة الوثقا»ي مرحوم آسيد محمد كاظم طباطبائي يزدي و كتاب شريف «تحريرالوسيله» امام امت (رضوان الله تعالي عليهما) و در كنار آنها، دو كتاب شريف «مكاسب» و «رسائل» خاتم الفقهاء و المجتهدين، آشيخ مرتضي انصاري دزفولي نجفي(رضوان­الله تعالي عليه) را نزد ارباب معرفت به صورت مباحث ه­اي در قم و تهران گذراند. سال آخر حضور در حوزه علميه را در مدرسه امام حسن مجتبي(ع) واقع در ابتداي خيابان صفائيه، پس از احراز رتبه قبولي در آزمون ورودي، در آن مدرسه و تحت مديريت عاليه حضرت آيت ­الله العظمي مكارم شيرازي(حفظه الله تعالي) استقرار يافت.

9. حضور در دروس هفتگي «اخلاقِ» ‌آيات عظام: حاج آقا رضا بهاءالديني(صبح­هاي پنجشنبه) در مَدْرَس فيضيه، آيت الله مشكيني(ره) در شبستان مسجد اعظم، و آيت الله مظاهري اصفهاني، ابتدا در حسينيه سيدالشهداء و سپس در شبستان مذكور، توفيقي نبود كه از آن بي­بهره بوده باشد.

10 حاصل زندگی  مشترک با عفیفه ای پاکدامن از خانواده شهید آمیرزا محمد طاهر دادبود، چهار فرزند است، سه دختر و یک پسر. فرزند ارشد، خانم دکتر مریم مهری، وکیل پایه یک دادگستری کانون وکلای مرکز است در تهران که با وجود تشکیل زندگی و دارا بودن فرزند، در مقطع پایانی دوره دکتری رشته «حقوق جزا» در دانشگاه مازندران به تحصیل اشتغال دارد. همسرش، دکتر مهدی فتّاحی فارغ التحصیل رشته حقوق خصوصی دانشگاه تهران، محقّق، پژوهشگر، مدرّس دانشگاه. او نیز وکیل پایه یک کانون وکلای مرکز( تهران) است که با دارا بودن دخترک نازدانه موسوم به «آریاناز فتّاحی»، گذران عمر دارند زیر سایه الهی. خانم دکتر طاهره مهری فارغ التحصیل رشته دندان پزشکی از دانشگاه شهید بهشتی می باشد که هم اکنون دانشجوی دوره تخصصی رشته رادیولوژی «فک، صورت و دندان» در دانشگاه علوم پزشکی مشهد است. آقا محمد مهدی مهری، فارغ التحصیل رشته «حقوق» از دانشگاه تهران و هم اینک دانشجوی ارشد رشته حقوق اقتصادی است در دانشگاه علّامه طیاطبایی (ره) و خانم فاطمه مهری، «دانش آموز» پایه سوم دبیرستان می باشد. «الْمالُ وَالْبَنُونَ زِينةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا... » [س18 کهف: 46]. امید آنکه چشم همه پدران و مادران به دارا بودن فرزندانی شایسته که زینت بخش کانون گرم خانواده گردند روشن باد.

11. سال­هاي 62 و63 با بازگشائي دانشگاهها دوباره به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مراجعت و در رشته فلسفه ادامه تحصيل داد. به تشويق استادي بزرگوار و به دليل اندك آشنائيِ حاصله از دروس فقه و اصول، ميل به تحصيل در رشته حقوق در وي پديدار شد. با احراز رتبه دوم در آزمون سراسري در رشته «حقوق» پذيرفته شد، به دانشکده حقوق رفت و  فارغ التحصيل شد. به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي(وزارت سپاه وقت) درآمد. كارشناس و كارشناس ارشد حقوق شد. به عنوان نماينده حقوقي وزارت در معاونت لجستيك و پشتيباني ستاد مشترك سپاه ادامه خدمت داد. با ابلاغ رئيس وقت ستاد مشترك- سردار پاسدار حاج محمد باقر ذوالقدر(حفظه الله تعالي)- به سمت «مشاور حقوقي» رئيس ستاد منصوب گرديد.

12. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در سال­ هاي 53 لغايت 57، در دوران دانش ­آموزي، با برپايي كلاس ­هاي آشنائي با قرآن مجيد در محل روستا، آموزش روخواني و يادگيري اين كتاب مقدس را به روش «تَهَجّي» سابق، كه از مرحوم پدر به ميراث داشت، در جمع دانش­ آموزان هم سن و سال كه اكنون چهره ­هاي خدوم و حاضر در صحنه و نظام و خود از دست اندركاران خوش مرام در برپائي مجالس و محافل ديني و مذهبي ­اند بر عهده داشت. جلسات «انس با قرآن» در دوران نوجواني و جواني، سرمايه­ اي شد تا از هدايت اين معجزه جاويد الهي، در عقبه ­هاي پرفراز و نشيب زندگي، از آن بهره مند گردد.

13. سال 1372 به وزارت مسكن و شهرسازي وقت، و از آنجا به «سازمان ملي زمين و مسكن» انتقال يافت. در سِمَت كارشناس ارشد و مشاور حقوقي اداي وظيفه نمود. در اين دوره علي­رغم انتقال به وزارت مسكن، اما بنابه درخواست رئيس وقت ستاد مشترك سپاه هفته ­اي دو روز براي انجام وظائف به عنوان مأمور در آن نهاد مقدس در محل ستاد حضور مي­يافت. پس از 14 ماه خدمت در وزارت مسكن، به درخواست رئيس سازمان صدا و سيما، به رسانه ملي كشور، منتقل و به عنوان نخستين «مديركل امور حقوقي» سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، توفيق خدمت يافت. علاوه بر تصدي «اداره كل امور حقوقي» سازمان صدا و سيما، مديريت «گروه مطالعات حقوقي در عرصه رسانه­ ها و مطالعات تطبيقي در قوانين حاكم بر رسانه ­ها» را عهده ­دار بود. از مجموع مطالعات حاصله، مقالاتي فراوان همراه با كتاب هايي چند به زيور طبع درآمد. پيش نويس «قانون اداره صدا و سيما» نيز ، دستاوردي بود كه توسط راقم اين سطور، تدوين و در اختيار سازمان قرار گرفت. در دولت­ هاي هفتم و هشتم  نیز به عنوان مدير نمونه برگزيده شد.

14. در آستانه سال1380 به بهانه ابراز علاقه به حرفه شريف وكالت با پذيرفته شدن در آزمون كانون وكلاي دادگستري مركز و سپس با ورود به کانون مشاوران حقوقی قوه قضائیه، پروانه وكالت اخذ نمود. اما تمايل به انجام كارهاي تحقيقاتي و پژوهشي مانع از تداوم اشتغال در كسوت شريف وكالت دادگستري شد.

15. از سال62 لغايت 67، در دبيرستان ­هاي منطقه6 آموزش و پرورش تهران، اشتغال به تدريس داشت. از 1368 تا 1377، در «مركز آموزش مديريت دولتي»، مشغول به تدريس بود. در سال 1375 با ورود به رشته کارشناسی ارشد  حقوق بين­ الملل و آنگاه رشته حقوق عمومي دانشگاه تهران، ادامه تحصيل داد.

16. در سال 1380 با بيست سال سابقه كار دولتي، به افتخار بازنشستگي نائل آمد، اما  مجدداً و بنا به نياز به خدمت فرا خوانده شد. سال1384در نهاد شوراي نگهبان توفيق همكاري يافت. در سِمَت قائم مقام «مركز تحقيقات شوراي نگهبان» در جمع دانش­ پژوهان جوان در رشته­ هاي گوناگون حقوق انجام وظيفه نمود. پژوهش و تحقيق در «مباني قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران» را وجهه­  همّت خود ساخت. همزمان با حضور در اين مركز، با صدور حكم رياست محترم مجلس هشتم كه هم­اكنون نيز عهده ­دار تصدي مقام رياست در مجلس نهم مي­باشد، از تابستان1387 به عضويت «هيأت بررسي و تطبيق مصوبات دولت با قوانين» درآمد. زمستان 1388 علاوه بر عضويت، مسئوليت «دبيري» هيأت را عهده­ دار شد. هم ­اكنون نيز در همين سِمَت در محضر اساتيدي كارآزموده و كاربلد، چون كارآموزي نوپا افتخار خدمت به جامعه بزرگ حقوقي مملكت پهناور ايران را دارد و به ميمنت برخوردار بودن از اين توفيق خدمت بر خود مي­ بالد.

17. در عنفوان جواني و در ايام شباب زندگاني كه يادش به خير باد در قيام ها و قعودها، خصوصاً در دو سال 1356 و 1357 با فراگير شدن نهضت اسلامي ملت بزرگ ايران، در راهپيمائي ها، تظاهرات، توزيع اعلاميه ­هاي امام (ره) و در مراسم بزرگداشت ­ها و نكوداشت ­ها به سهم خود حضور فعال داشت. روز شنبه 20 آبان 1357 مصادف با روز «عيد سعيد قربان»، سه ماه قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در راهپيمائي بزرگ شهر، به درجه «جانبازي» نائل شد. نامش در فهرست ايثارگران و جان­نثاران ثبت و ضبط شد.. به داشتن اين نشان بسي شادمان وخرسند است.

18. سالهاي آغازين دوران دفاع مقدّس، نه از لشگر هميشه پيروز و غرورآفرين 25 كربلاي مازندران، بلكه به دليل اشتغال به تحصيل در تهران، قم و تابستان ­ها در حوزه علميه همدان، از گردان «انصار الحسين(ع)» غرب كشور يعني همدان و كرمانشاه و سپس در تيپ «امام حسن مجتبي(ع)» كه مشترك بود بين دو استان لرستان و خوزستان، چندباري به جبهه ­هاي دفاع مقدس در غرب و جنوب كشور عزيمت نمود تا فقط خودي نشان داده باشد. بعدها و بعدها تا به امروز به لطف و عنايت الهي با فراز و فرودهائي و البته با گلايه­ ها و انتقادات فراوان به برخي تصميم­گيري­ ها، گفتارها و عملكردهای متصدیان عالی امور در بعضي دستگاه ­ها و نهادها، توفيق حضور و اداي وظيفه دارد. از اين رو است كه با تأكيد بر حفظ اصول و اركان لا يتغيّر نظام، اهتمام به اصلاح روش ها و ساز و كارها را رسالت و وظيفه شهروندي خود مي­داند. انشاءالله تلاشتان و تلاشمان مشكور باد. آمين.

19- خواهيد پرسيد چرا در مقطع كنوني سوداي جواني بر سر وي افتاد؟ خواهد گفت: جناب زكرياي پيامبر(ع) با آنكه مي­ دانست  پيرمردي است كهنسال و با آنكه به درگاه الهي «وصف حال» خود را بيان كرد  و عرضه داشت : «. . . رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا . . .» اما بلافاصله گفت: «وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا» [س19 مريم:4] يعني خود را در برخوردار شدن از رحمت حق، مأيوس نپنداشت. خوف و نگراني از به يغمارفتن ميراث نبوّت، توسط وارثان دندان تيزكرده، او را وا داشت تا دست درخواست و اِنابه به درگاه الهي دراز كند، بلكه نام و نشان خاندان نبوت را با دارا شدن فرزندي چون يحياي پيامبر (ع) از گزند و آفات نااهلان دور نگه دارد. «مرجع عاليقدر تقليد و رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت آيت الله العظمي امام خميني(قُدِّسَ سِرُّهُ الشَّريفُ)» نيز، آنگاه كه در سال1341 از باب نصيحت و خيرخواهي و به انگيزه اصلاح امور قدم در ميدان مبارزه و جهاد گذاشت، افزون بر شصت بهار از عمر شريف را پشت سر گذرانده بود. اما چون به مانند «راست­ قامتان تاريخ» اراده­ اي آهنين و عزمي استوار داشت، در كار خود فائق آمد. ما نيز پيرو چنين شخصيتي باصلابت در تاريخ معاصر ايرانيم. بنابراين، ضرورت دارد تا پيروي از روش و منش حضرتش را در اصلاح دائمي امور وجهه همت خويش سازيم.

20- ­­­­­هر نهضت و نظام را خواه از درون همان نظام باشد يا از بيرون، قطعاً آفات و گزندهايي تهديد مي­ نمايد. تهديدات مي­تواند بنيه نظام را در مواجه شدن با يكي از دو خسران جبران ناپذير فتنه یا انحراف به ضعف، سستي، ‌افراط، تفريط و غُلُوّ سوق دهد. نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران نيز مستثني از اين قاعده و قانون نمي ­باشد. آنگاه كه افق ديد علّامه شهيد مرتضي مطهري(ره) را در مبحث «آفات نهضت» از كتاب ارزشمند «نهضت­ هاي اسلامي در صد ساله اخير» ملاحظه و دورنماي حضرت ايشان در ترسيم تاريخ پيش رو و آينده نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران مورد بازخواني قرار گيرد قطعاً هر آدم دردمندي به خود حق خواهد داد تا خود به صحنه درآيد و به سهم خويش از هستي و كيان نظام دفاع كند. اين امر هرچند در نگاه نخست، به «وجوب عيني»، بر همگان فرض است و لازم، اما همين كه تعداد معتنابهي به اين امر قيام كنند، ديگران، تكليف را از خود ساقط دانسته و وجوب از «عيني» به «كفائي» بدل مي­يابد. راقم اين سطور و گوينده اين سخن يكي از آن معدودان است كه در اوضاع و احوال فعلي و بنا به جهاتي كه اكنون مجال را فرصت مَقال نيست با وصف «تعيّن» به خود جرأت بروز داده است. اما اين را نيز به خوبي مي­داند هرگز و هيچگاه چنين نبوده و نخواهد بود تا امري چنین بزرگ و کاری چنان خطير، بدون «حضور حاضر» و امداد و همراهي به «وجود ناصر»[1]، چنين حركات و اقدامات مقدس، به مقصد برسد.

انشاءالله در آينده و سلسله مباحث پژوهشی که در پی خواهد آمد، سخن به تفصيل گفته خواهد شد. «  . . .  این زمان بگذار تا وقت دگر» [مولوي،‌ مثنوي معنوي، دفتر اول]

 

          

                 ارادتمند - قربانعلی مهری متانکلایی

عضو و دبیر هیات بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس

بهمن ماه 1393     


[1] - «لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لايُقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَاْسِ اَوَّلِها، وَ لاَلْفَيْتُمْ دُنْياكُمْ هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز» - «. . . اگر حضور حاضر،و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مى انداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالى اولش سيراب مى كردم، آنوقت مى ديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است» [نهج البلاغه، خطبه3]