السّلام عليك يا مجدِّد الفرائِض القرآن
١- نقش و جايگاه فلسفه انتظار و تشكيل دولت يار در آخرالزمان از چنان اهميتي برخوردار است تا دردمندان دردآشنا را وادارد اميدوارانه و آرزومندانه به درگاه الهي عرضه بدارند: «پروردگارا! ما به تشكيل دولتي مقتدر و فراگير
چشم دوختهايم كه اسلام و پيروانش در آن عزت يابند، عدل و داد استقرار يابد، ظلم و بيداد برچيده شود، امنيت و فراواني فراگير وحدت و همدلي جايگزين تفرقه و پراكندگي شود. »
٢- تحقق بخشيدن همين آرمان مقدس است كه خردمندان دانا و دينداران آگاه روا نميدارند در زمان غيبت ولي عصر (عج) امور كارگزاري و كشورداري به حال خود رها شود و زمام امور در دست نااهلان قرار گيرد. بر اساس اعتقاد ديرينه به برپايي «حكومت حق و عدل قرآن» بود كه ملتي بزرگ با لبيك به حكيمي فرزانه، با نثار و ايثار خونهايي پاك و با اكثريت قريب به اتفاق ٢/٩٨ درصدي آرا، تاسيس نظام جمهوري اسلامي را در ايران به نظاره نشست تا چنين حكومت و ملتي زمينهساز تشكيل نظام عدلگستر مهدي موعود (عج) در جهان شود. در چنين حكومتي است كه بايد فرهنگ شايسته سالاري نهادينه شود، صالحان عهدهدار امر حكومت شوند و اجراي امور به دست اصحاب خرد و انديشه قرار گيرد.
٣- فرق است بين «قشنگ حرف زدن با حرف قشنگ زدن» اما مع الاسف در ١٠ سال اخير، عبارت ناموزون «صالح مقبول، بهتر است از اصلح نامقبول!!»با انتشار يافتن از حنجره برخي موجهين ظاهر الصلاح، در حال نهادينه شدن در مجامع ديني و مذهبي و در جمعيتها و جناحهاي سياسي و اجتماعي است. اينكه در علوم و معارف الهي و اسلامي، خاصه در علم اصول عقايد و علم كلام شيعي، از كدام يك از مباني و منابع ناظر به اثبات دو اصل «نبوت و امامت» و شاخههاي فرعي آن از «سياست و حكومت»، چنين خروجياي در متن كتابهاي فلسفي و كلامي به ثبت رسيده و در چه نِحلهها و محافلي مورد بحث قرار گرفته و در كدام يك از مراكز معتبر حوزه و دانشگاه به نقد كشيده شده است؟ اولا وجود چنين موضوعاتي محل ترديد است، ثانيا بر فرض وجود، نيازمند بررسي جدي است. در اين مقال كه بنا بر اختصار است گنجايش آن نيست به بحث پيرامون موضوع بپردازد. ياران همدل را به تحمل زحمت، بابت ملاحظه نوشتاري ديگر از صاحب اين قلم فرا ميخواند تحت عنوان«مباني عقلي، ديني و تاريخي فرضيه (صالح مقبول، بهتر است از اصلح نامقبول) ».
٤- آيا در مردود دانستن فرضيه بالا نيست كه پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: «هرگز نميشود كسي امر حكومت امتي را به دست گيرد، در حالي كه عالمتر از او در ميان آنان باشد، مگر اينكه پيوسته به عقب باز ميگردند تا همه آن صفات ناپسند را كه رها كرده بودند از نو آغاز كنند. »؟! در نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران، عرصه انتخابات براي تعيين متصديان عالي امور در حوزههاي قانونگذاري، اجرا، مراقبت بر عملكردها و نظارت بر حسن اجراي قوانين از مهمترين صحنههاي امتحان و نگارش كتاب زندگي است. «كتاب الابرار» و «كتاب الفُجّار»هر دو، «زندگي نامه»اي است كه توسط ما آدميان نگارش مييابد. با حضور در عرصه انتخابات و مشاركت جستن در تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي بايد تلاش كرد تا «كتاب الابرار» كه زندگينامهاي است براي رادمردان، به نگارش درآيد. بنابراين، منتظران «ظهور» و علاقهمندان «حضور» بايد به هوش باشند تا در دوران پرفراز و فرود «غيبت» كهدار امتحان است و آزمون، با شكلگيري پنهاني باندهاي مخوف قدرت و ثروت، گردش امور از مجراي طبيعي و قانوني خود خارج نشود و دوباره عهد جاهليت اول، تجديد حيات نيابد.
٥- با مشاهده اوضاع و احوال حاكم بر امروز جهان و ملاحظه وضعيت اسفبار در قلمرو عالم اسلام، جا دارد براي صحت و سلامتي آخرين موعود الهي مسالت كنيم: «خداوندا!رحمت فرست بر حضرت صاحب العصر و الزمان (عج) كه برپاكننده دين توست، آمدنش مورد آرزوست، عدل گستري است كه جهان در انتظار اوست» و بيفزاييم: «پروردگارا! به بركت نام او يكپارچه كن پراكندگي ما را، رفو كن گسيختگي ما را، بههم آور پريشاني ما را، افزون كن كمي ما را، عزيز كن خواري ما را، توانگر كن نداري ما را، آسان كن سختي ما را، مستجاب كن دعاي ما را، فيصله ده اختلافات ما را و به بركت ظهورش روشن و مبارك بگردان ديدگان ما را. »
٦- شايسته است عهد و پيمان خود را در بامدادان و شامگاهان با او تازهسازيم، نام خود را در زمره بيعتكنندگان و ياران و ياوران او به ثبت رسانيم، آمدنش را نزديك بدانيم. بياييم با هم اين زمزمه را ساز كنيم: «اللهم ارِنا الطّلعه الرشيده والغُرّه الحميده» خدايا!به ما بنمايان آن چهره ارجمند را و آن پيشاني درخشان را. بگوييم: «اللهم اكشِف هذهِ الغُمّه عن هذهِ الاُمّه بِحُضُورِه و عجِّل لنا ظُهُوره» خدايا!به بركت حضورش گرفتاريهاي امت اسلام و جهان بشري را برطرف فرما و در آمدنش تاخير روا مدار. همچنين عرضه داريم: خداوندا ! ما را خارج ساز از زمره آناني كه با تفسيرهاي
من در آوردي ! و با خلط مباحث، فلسفه انسان ساز «غيبت و انتظار» را با سخره گرفتن به انحراف ميكشانند و بدون آنكه از «حضور» چيزي بدانند يا از «ظهور» چيزي بخوانند ترهات ميبافند.
٧- روزگار عجيبي است. از خرد و دانش خود ستايش ميكنند، از حزب و جناح خود ميگويند، در باب كشف و كرامتهاي خود پراكندهگويي ميكنند!! آيا وقت آن فرا نرسيده براي خدمت به خلق خدا كمر همت ببنديم، صداقت پيشهسازيم و دعواهاي اينچنيني را نزد «عدل گستر جهان» طرح كنيم؟
«يكي از عقل ميلافد يكي طامات ميبافد/ بيا كاين داوريها را به پيش داور اندازيم»
در غوغاسالاريها از فتنههاي
پي در پي نهرايسم، دنيا را دار امتحان بدانيم، در خدمت به خود و به همنوعان براي تحصيل نمره قبولي بندگي در درگاه رحمان، گوي سبقت از يكديگر برباييم. اكنون، در آستانه گام نهادن به نيمه شعبانيم، چشم انتظار فرارسيدن سالروز ولادت حضرت
صاحب الزمانيم، بياييم فضاي شهر و ديارمان را عطرافشانسازيم، گلريزان و جشن و شادي برپا كنيم، سقف اجتماع بشري را اگر ناراست است بشكافيم، شالوده نويني پي افكنيم. ممكن است غمها و نااميديها، قصد جان عاشقان صادق كند، آيا نميتوان با سنگر گرفتن و پناه جستن زير لواي منجي عالم امكان بر لشكر خصم هجوم آورد و اساسش را واژگون ساخت؟اگر بخواهيم ميشود.
٨- شب نيمه شعبان، افضل شبهاست بعد از ليله القدر ماه رمضان. از بركات اين شب همين بس كه ولادت با سعادت سلطان عصر -روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، در سحرگاهان اين شب به سال ٢٥٥ هجري در« سر من راي» واقع شد و بر شرف و منزلت آن افزود. اكنون ١١٨١ سال از آن شب و روز پرسرور گذشت. پروردگارا! شب و روز نيمه شعبان را به يمن قدوم با بركت نوزاد اين شب كه «آخرين بازمانده» از سلاله انبياي الهي و ائمه طاهرين -عليهم آلافُ التّحِيه و السلام- و بقيهالله الاعظم و حجّت بالغه الهي است برهمگان، خاصه بر جوانان از دختران و پسران اين مرز و بوم مبارك بگردان.
٩- هريك از ما، خود را از منتظران واقعي و پذيراي مقدم مباركش بدانيم و به محضر «مصلح كل» و «مُنجي عالم بشريت» عرضه بداريم:
«رواق منظر چشم من آشيانه توست/ كرم نما و فرودآ كه خانه خانه توست»
اما، بايد عذر تقصير به محضرش آوريم كه بزرگان گفتهاند: «العُذرُ عِند كرامِ النّاس مقبولٌ» و بسراييم:
«به تن مقصرم از دولت ملازمتت/ ولي خلاصه جان، خاك آستانه توست».
يعني از اينكه به جهت فرسودگي ناشي از ضعف و ناتواني پيكر خاكي، سعادت همنشيني تو را ندارم خود را گناهكار ميدانم، اما جان ناقابل كه همه سرمايهام است را خاك آستان تو ميشمارم. صميمانه بگوييم: اي نسيم صبا !غبار پيكر ما را به آن آستان والا برسان تا باشد كه چشم ما بر ديدار آن خوبترين خوبان افتد.
«صبا! خاك وجود ما بدان
عالي جناب انداز/ بود كان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازيم»
١٠- سخن به درازا كشيد. گويا كاري از دست بر نميآيد جز تلاش و كوشش مستمر در فراهم آوردن موجبات «شايسته باوري و
شايسته سالاري» و دعا و درخواست سلامتي براي آخرين مصلح جهاني. بياييم در خطاب به حضرتش بگوييم:
«اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت جانم بسوختي و به دل دوست دارمت»
«تا دامن از كفن نكشم زير پاي خاك باور مكن كه دست ز دامن بدارمت».
خود را از كاروانيان و دلدادگان محضرش بدانيم و براي آن«منتظر موعود»كه آمدنش ناگهاني است و اما حتمي و اكنون به مانند موساي كليم (ع) «خائفاًمترقِّباً» جهت رصد كردن اوضاع به سير و گردش در «آفاق جهان و انفس بشر» مشغول و به اذن الهي با خروج بر جور زمان، عدل را جهان گير خواهد كرد آرزومندانه بخواهيم:
«آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست/ هركجا هست خدايا به سلامت دارش».
منابع و مآخذ:
قرآن مجيد، نهج البلاغه، ادعيه و مناجات مفاتيح الجنان « دعاي افتتاح، ندبه، عهد، نيمهشعبان و... »، ديوان غزليات حافظ (غزلهاي ٣٤ – ٩١ – ٢٧٧ و ٣٧٤) و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
٭«عضو و دبير هيات بررسي و تطبيق مصوبات دولت با قوانين»
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید