گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 16 مرداد, 1394 | نظرات 0 نظر

«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»

«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» «پنج شنبه 15مرداد 1394دختری پاکدامن از دوست دیرینه ام پس از تحمّل رنج ناشی از بیماری دعوت حق را لبّیک گفت. در تشییع و خاکسپاریش شرکت جستم. جمعیّتی کثیر آمده بود. در مزار امام زاده سیّد قَوامُ الدّین روستای شهرود کلا آرام گرفت. پدرش آمی

«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»

«پنج شنبه 15مرداد 1394دختری پاکدامن از دوست دیرینه ام پس از تحمّل رنج ناشی از بیماری دعوت حق را لبّیک گفت. در تشییع و خاکسپاریش شرکت جستم. جمعیّتی کثیر آمده بود. در مزار امام زاده سیّد قَوامُ الدّین روستای شهرود کلا آرام گرفت. پدرش آمیرزا محمّد نام دارد. شهرت، علیپور خُنَکداری. علاوه بر خویشاوند بودن، دوست دوران مدرسه ام بود. مردی است نجیب و کم حرف. دبیر بازنشسته ی وزارت آموزش و پرورش. عفیفه ی پاکدامنش را «نفیسه» نام نهاد. نفیسه رشد کرد. هم نَفَس پدر شد. نُمُوّ یافت. بال و پر گرفت. دُرّی شد گرانبها. فارغ التّحصیل دانشگاه شد. مهندسی کامپیوتر خواند. لباس بخت پوشید. بر تخت نشست. اما بیش از یکی دو بهار زندگی مشترک را تجربه نکرد. اَجَل مهلتش نداد. خانواده ها، خویشاوندان، اهل محل، هم کلاسی های مدرسه و دانشگاه را به سوگ نشاند. روحش شاد. «عاشَ سَعیداً و ماتَ سَعیداً». مَسألت از در گاه رُبوبی آن است تا دخترک تازه سفر کرده را با نیکنامان درگاهش محشور فرماید. از شفاعت دخت مطهّر خاتم پیامبران (ص) بهره مندش سازد. صبر و اجر به بازماندگانش عطاء نماید. پاره ی وجودشان را ذخیره ی روز حساب گرداند. خداوند،  دو خانواده بزرگ علیپور و فلّاح را اوّلاً بابت تربیت چنان فرزند و دارا شدن چنین عروس، ثانیاً به عوض تحمّل زحمت بیمارداری از پاداشی برخوردار نماید که به والدین نیکو خصال و نیز به زینب کبری (س) مرحمت فرمود. امید آنکه عرض تسلیت ناشی از غم از دست دادن دختری فرزانه، تسلّی بخش قلوب غم دیده ی خانواده ها و جمع عزادار از بستگان، آشنایان و منسوبان به این خاندان بزرگ گردد. بِمَنِّهِ و کَرَمِهِ». 

 

 

ارادتمند - قربانعلی مهری متانکلایی

«دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»

15 / 05 / 1394

برچسب ها
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload