گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 19 شهریور, 1394 | نظرات 0 نظر

تقدیم به خلبان شهید سرلشکر جعفر مهدوی مَلَک کلایی

"قانون اساسی برای همه" تقدیم به خلبان شهید سرلشکر جعفر مهدوی مَلَک کلایی *قربانعلی مهری مَتانکلایی 1-راقم این سطور سزاوار دید متناسب با شأن و جایگاه شهید خلبان که نخستین جان نثار عرصه جهاد و شهادت در جمع تیز پروازان هوا نیروز است آیات آغازین سوره مبارکه «واقعه» را

"قانون اساسی برای همه"

تقدیم به خلبان شهید سرلشکر جعفر مهدوی مَلَک کلایی

*قربانعلی مهری مَتانکلایی

1-راقم این سطور سزاوار دید متناسب با شأن و جایگاه شهید خلبان که نخستین جان نثار عرصه جهاد و شهادت در جمع تیز پروازان هوا نیروز است آیات آغازین سوره مبارکه «واقعه» را زینت بخش این نوشتار نماید. قرآن می فرماید: «آنگاه که واقعه عظیم و انکار ناپذیر قیامت رخ دهد، بالا آمدن ها و پایین رفتن ها به آشکارا نمایان خواهد شد. یکی از ویژگی های «واقِعَه» که قیامتش خوانند آن است که هم « خافِضَه» یعنی پایین آورنده است و هم «رافِعَه» یعنی بالا برنده. قیامت با وقوعش جمعی را پایین می آورد و خوار می سازد و گرو هی را بالا می برد و سرافراز می نماید. زیرا درآن روز، منزلت ها ، مقامات و درجات بر اساس ایمان و عمل صالح تعیین می شود. ظالمان صدر نشین سقوط می کنند و صالحان طرد شده صدر نشین می گردند. هر یک از اصحاب معرفت، از هم اکنون با مشاهده اوضاع و احوال و تأمّل در گردش روزگار می توانند صبورانه با خود زمزمه کنند:

       «من از روئیدن خار سر دیوار دانستم              که ناکَس، کَس نمی گردد به این بالا نشینی ها»

                                                                                                                       «صائب تبریزی»

2- قیامت، روز برقراری «عدل مطلق» است، امّا این امر مانع از آن نیست تا زمینه ی استقرار«عدل نسبی»، در دار دنیا و در ظرف کوتاه زندگی فراهم آید.مولی الموحدین (ع) به سال 35 هجری در مدینه در نخستین سخنرانی خود، آنگاه که با بیعت مردم مواجه می شود امید ها را چه نیکو در دل ها شکوفا می سازد آنگاه که می فرماید: «ذِمَّتی بِما اَقولُ رَهینَهٌ، و اَنا بِما اَقولُ زَعیمٌ» آنچه می گویم را به عهده می گیرم و خود به گفته هایم پای بندم. آنگاه با ادای سوگند به نام خدایی که پیامبر را مبعوث به رسالت فرمود می افزاید: « وَ الَّذى بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّى يَعُودَ اَسْفَلُكُمْ اَعْلاكُمْ، وَ اَعْلاكُمْ اَسْفَلَكُمْ. وَ لَيَسْبِقَنَّ سابِقُونَ كانُوا قَصَرُوا، وَلَيَقْصُرَنَّ سَبّاقُونَ كانُوا سَبَقُوا» « سخت آزمایش می شوید چون دانه ای که در غَربال ریزند، یا غذایی که در دیگ گذارند! به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد تا آنکه پایین به بالا و بالا به پایین رود، آنان که سابقه ای در اسلام داشته اند و تاکنون منزوی بوده اند بر سر کار می آیند و آنان که به ناحق پیشی گرفته اند و با پشتیبانی باند های مخوف و ناروای قدرت و ثروت پیش انداخته شده اند عقب زده خواهند شد.{نهج البلاغه، خطبه 16}.
3-مولی الموحدین (ع) نوید چنین رخداد عظیم و باور نکردنی را داد. کلامش بر تارک تاریخ بشریت به یادگار ماند. ممکن است امکان عمل به وعده داده شده در زمان حیاتش و حتی قرن ها بعد از مماتش- علیهآلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ- تا به امروز روزگار فراهم نیامده باشد، اما آیا منعی دارد شما و من سعی و تلاشمان را وقف تحقق بخشیدن به آرمان بزرگ حضرتش نماییم؟ مگر جز این است که با خواندن گاه و بی گاه عبارات دل انگیز «دعای عهد» خواستار آنیم تا در زمره منتظران رکاب «بَقِیَّهُ اللهِ الاَعظَم»(عجِّ) او را در برپایی حکومت عدل گستر جهانی و عینیّت دادن به این شریفه قرآنی یاری دهیم که میفرماید : «... أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» {انبیاء: 105}

4-مگر قرار نیست در آخر الزَّمان، حکومت واحد جهانی به دست با کفایت صالحان یعنی منتظران ظهور، تحقق پذیرد؟ اکنون این شما و این میدانِ عمل در گذر زمان و در ایّام کوتاه زندگی. اگر علاقه مند به حضور در چنین آوردگاه مبارکی هستید و هستیم،بسم الله! این گوی و این میدان. امام (ع) در ادامه خطبه می فرماید: «حقٌ و باطلٌ» حق و باطل همیشه در پیکارند «وَ لِکُلٍّ اَهلٌ» وبرای هرکدام هوادارانی است. « فَلَئِنْ اَمَرَ الْباطِلُ لَقَديماً فَعَلَ »اگر باطل پیروز شود، جای شگفتی نیست، از دیرباز چنین بود، « وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما وَ لَعَلَّ » واگر طرفداران حق اندکند چه بسا،روزی فراوان گردندو پیروز شوند». و اما دانای اَسرار به گذشته و آینده جهان چه دردناک از سر سوز و گداز می فرماید« وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْءٌ فَاَقْبَلَ »و اما کمتر اتفاق می افتد که چیز رفته باز گردد»، یعنی کمتر پیش می آید که جریانی در سراشیب افول، ناگهان روی به اوج آرد.

5-سخن ناخواسته طولانی شد، غرض بیان این مطلب بود که با وقوع قیامت، انسان ها در سه گروه متمایز از هم در عرصه قیامت به نمایش در خواهند آمد «وَ كُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً»{واقعه:7}و شما مردمان سه دسته شوید. «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ» {واقعه:8}دسته ای اهل سعادتند. سعادت مندان و خجستگان، چه سعادتمندان و خجستگانی! «وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» {واقعه:9} جماعتی شقاوتمندانند و تیره بختان، چه شقاوتمندان و تیره بختانی! «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» {واقعه:10} امّا پیشگامانی که حقیقتاً پیشگامانند، پیشگامان در اطاعت و بندگی. «أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» {واقعه:11} تو چه دانی اینان کیانند؟ این پیشگامان از مقرّبان و ندیمان و نزدیکان بارگاه قدس الهی اند. «ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ» {واقعه:13} بسیاری از انبوه جمعیّت پیشگامان از امّت های نخستین هستند. «وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ» {واقعه:14} و اندکی از آنان از امّت های پسین یعنی از متأخّرانند.

6-با قطع نظر از اینکه مقصود و مراد آیات شریفه از«اَوَّلین و آخرین و اقلیّت اندک از مقرّبین» کیانند؟ و با انصراف از اینکه اصحاب مَیمنه با دریافت نامه های اعمال با دست راستشان و اصحاب مَشئمه با دادن نامه های اعمال به دست چپشان، گذر نامه و رمز عبور از پل صراط را با ورود به باغ رضوان یا جهنم سوزان دریافت می کنند، اما پیشگامان که در اطاعت امر الهی بر همه اهل ایمان سروری دارند و مقرّبان درگاه الهی اند، چه بسا به عنوان ندیمان و مَحرِمان اَسرار حق، نیازی به پاسپورت و تذکره ندارند. اما، از هم اکنون می توان با « راستی آزمایی» نمودن از خویشتن خویش و با تطبیق و مطابقت دادن خود با یکی از گروه های سه گانه، به خود بیاگاهانیم مشمول کدام یک از دسته های سه گانه ایم. ارزیابی و قضاوت، کار چندان سختی نمی باشد. خواهید پرسید چگونه؟

7-هر یک از ما در دارا بودن چهار حالت زیر مشترکیم. از این حالت ها به احوال اَربعه نام می برند. در اندیشه، در گفتار، در کردار، در رفتار. به چه می اندیشیم؟ چه در سر می پرورانیم؟ چه بر زبان می رانیم؟ چه کاری از ما سر می زند؟ چه اخلاق و رفتاری از خود بروز می دهیم؟ چه تناسبی بین اندیشه و عمل ما وجود دارد؟ چه رابطه ای بین گفتار و کردار ما برقرار است؟ در آیات فراوان قرآنی و در کلام گوناگون معصومین (ع) ترازو ها به تفصیل داده شده است. اندکی حوصله می خواهد و اندکی مراجعه. ترازو و سنگ ترازو معلوم است، آورده ی ما و شما هم مشخص. آیا تقویم و توزین و آنگاه قضاوت، ارزیابی و داوری را می توان کاری سخت دانست؟ نه، والله.

8-از هم اکنون می توان از خود مراقبت نماییم تا مشمول آن بخش از خطابات قرآنی قرار نگیریم که خلاصه آن در این سروده رحمانی و از لسان عارف نامی قرن 4 هجری - باباطاهر همدانی- به یادگار مانده است:

«مکن کاری که بر پا سنگت آید            جهان با این فراخی تنگت آید

چو فردا نامه خوانان نامه خواهند         تو را از نامه خواندن ننگت آید».

 

9-مقصود آن بود که خلبان شهید جعفر مهدوی ملک کلایی، در دوران غربت و گمنامی، و در آغازین ماه های تأسیس نظام جمهوری اسلامی، در دفاع از «آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور»، گوی سبقت نه تنها از همگنان در ارتش و نیرو های مسلح بلکه از همگان ربود. نام خود را در کنار همرزم شهیدش «خلبان محمد رضا وجدانی»، از اهالی رفسنجان استان کرمان، به عنوان اولین شهدای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامی ثبت و بر تارَک تاریخِ پرشکوه جمهوری اسلامی ایران و بر قلّه رفیع کاروانیان ایثار و شهادت نشاند. نه تنها از «اصحاب میمنه» و از زمره راست قامتان تاریخ، بلکه از جماعت سبقت گیرندگان در عرصه ایثار و شهادت شد.

10-خلبان شهید، در زمره جمعیت و جماعتی است از راست قامتان تاریخ که همه رهپویان راه سعادت و کمال، آرزوی همنشینی با آنان را در سر می پرورانند. خلبان جعفر مهدوی ملک کلایی، در زمره چهار گروهی است که خداوند در توصیف شان می فرماید: «فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ» و حق تعالی می افزاید: «وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا» و آنان چه خوب همدمانی هستند. همنشینی با چنین افرادی موهبتی است الهی که صرفا با توجه به نیّات و شایستگی شان این فضل بر آنها ارزانی داشته شد. «ذلِکَ الفَضلُ مِنَ اللهِ . . .»،«نسا:70-69}. پس بیایید صادقانه آرزو نماییم «یا لَيتَنا كُنّا مَعَهُمْ فَنفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا»  کاش با آنها بودیم تا به کامیابی بزرگی دست می یافتیم. {نسا:73، با اندکی تغییر}.

 

11-تواضع و فروتنی از نیکو ترین خصال اخلاقی شهید خلبان بود. از خصوصیات اخلاقی او همین بس کهحرمت والدین نگاه می داشت. پس از دریافت نشان خلبانی و بعد از تشکیل زندگی، آنگاه که به روستا می آمد در کار کشاورزی به آنان کمک می کرد.به رده های پائین اجتماع و تهیدستان احترام می گذاشت. می گفت: «باید به آنها احترام بگذاریم تا آنها از لحاظ شخصیتی بالا بیایند». می افزود: «خوشحال می شوند اگر ببینند کسی که به ظاهر از آنها بالاتر است و مقامی بالا دارد به آنها احترام می گذارد». ضمیری روشن داشت.مشوِّق و کمک کار اعضاء خانواده در امر تحصیل بود. دارای نظم بود و انضباط. ورزشکار بود. اهل مطالعه بود. پایبند به آداب شرعی بود. از 11 سالگی روزه می گرفت و قرآن می خواند. همسرش می گوید: «قبل از شهادت برایم تلفن زد. گفت: شما یکشنبه منتظر من باشید اما به خانواده بگوئید دوشنبه می آیم تا نگران نباشند. همان شب خبر شهادتش را از تلویزیون شنیدم. پیکر مطهّرش را هلی کوپتر روز دوشنبه در میدان ورزشی قائم شهر به زمین نشاند».

12-«هوانیروز» یا همان «هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران»، مَعبد عشقی است که خلبان جعفر مهدوی ملک کلایی را سال 1352 به استخدام درآورد تا پس ازاتمام تحصیلات دانشگاهی و آگاهی یافتن از فنون خلبانی، با عهده دار شدن هدایت بالگرد 214 ارتش، قابلیت هایش را در پایگاه هوا نیروز کرمانشاه به تماشا گذارَد. خلبان شدن و به کسوت جامعه پزشکان در آمدن، دو آرزوی دیرینه اش بود. با نیل به جایگاه خلبانی، شعار سازمانی آن وقت هوانیروز را عینیت بخشید که می گفت: « بلند آسمان جایگاه من است». حین خدمت خلبانی روی از تحصیل برنتافت. با شرکت در آزمون سراسری، در رشته دندانپزشکی ارتش پذیرفته شد، اما حضور در عرصه های نبرد با ماجراجویان اشرار و غوغا سالاران تجزیه طلب، فرصت تحصیل در رشته پزشکی را نه تنها به عهده تاخیر انداخت بلکه از جنابش سلب نمود.

13-بیستمین روز ماه رمضان 1399 هجری قمری برابر با 26 مرداد ماه 1358 هجری شمسی یاد آور دلاور مردی های دو همرزم غیرتمند است که با فداکاری ها و جان نثاری ها، نامشان را به عنوان نخستین شهدای سر افراز هوا نیروز بر پیشانی تاریخ پر افتخار ایران و بر بلندای قلّه های عزت و کرامت به ثبت رساندند. شهید وجدانی از رفسنجان کرمان و شهید مهدوی از قائمشهر مازندران.

14-تمام مردم، یکپارچه در آن بعدازظهر گرم تابستان و در مانوری بزرگ و ماندگار فاصله چند کیلومتری را پیاده تا آرامگاه شهید طی کردند. تشییع پیکر باشکوهش در بعد از ظهر مرداد ماه 1358 از زمین ورزشی قائم شهر تا روستای سرافراز مَلَک کلا، یاد آور قدر شناسی ها ی بی نظیر ملت از خادمان دین و مملکت است.

15-غریب آن نیست که در دیار غربت و در میان جمعی بیگانه به سر برد، بلکه غریب آن است که در میان شهر و دیارش غریب باشد. آیا از خود پرسیده ایم چرا کسی اولین شهید هوانیروز کشورش را آنگونه که بایسته است نمی شناسد؟

16-تنها کار بزرگ در نکوداشت مقام شهید و شناساندن چهره او به همگان، آن شد تا «به پاس رشادت های سرلشگر خلبان جعفر مهدوی ملک کلایی، ماکت بالگرد 214 و تندیس وی را در مبادی ورودی و خروجی جاده ای کمربندی، آن هم در ضلع جنوب غربی و در حاشیه بیرونی شهرستان قائم شهر نصب کنند!!» چه بسا اگر بستر کمربندی از بخشی از مجاورت روستای محل زندگی شهید عبور نمی کرد، این اتفاق ساده هم رخ نمی داد. آن هم کاری ناشیانه. چون عرب می گوید: «ثَبِّتِ الاَرشَ ثُمَّ انقُش» یعنی اول، دیوار را بنا کن، آنگاه به نقاشی و رنگ آمیزیش بپرداز!! آمدند با تحمّل و تحمیل هزینه های گزاف، ماکت هواپیما و تندیس شهید را نصب کردند. اما آیا از خود پرسیده اند در کجا؟در دروازه ورودی و خروجی بزرگراهی مبادرت به نصب نماد های  ماندگار نمودند که کمتر از چند ماه بعد به بهانه کنده کاری ها و توسعه معابر و احداث زیر گذر ها و رو گذر ها، جایگاه نصب نمادها بکلی از صفحه روزگار محو شد. نکوداشت یاد و نام شهید هیچ، آیا دلشان اندکی برای تحمّل و تحمیل هزینه ها نسوخت تا حداقلّ با انجام یک ارزیابی و کارشناسی ساده، نمادها را در جایی نصب می کردند که برای یک بازه زمانی یک ساله، چشم ها را آرامش دهد؟ آیا به نظر شما ، در استانی به وسعت مازندران، شخصیت و مقامی، خود را مسئول و پاسخ گوی چنین ندانم کاری ها یی می داند؟ آیا شما کسی را سراغ دارید که مسئولیّت چنین ندانم گویی ها و ندانم کاری هارا بر عهده بگیرد؟ یا عذر تقصیر به پیشگاه مردم آورد؟ ممکن است بگویند در آینده ای نه چندان دور و پس از احداث گذرگاه ها، آن تندیس ها زیباتر از گذشته در معرض دید همگان قرار خواهد گرفت!! اما هزینه های ناشی از دوباره کاری ها را هم پاسخ خواهند داد؟

17-صحبت از بزرگمردی در میان است که با تولد یافتن در خرداد ماه 1333 فقط 15 ماه یعنی چیزی کمتر از یک سال و نیم از تشکیل زندگی مشترک بهره گرفت. اما سری پر شور داشت. خلبان شد. در عرصه های نبرد حضور یافت. همزمان در رشته دندانپزشکی قبول شد.جوانی بود جویای نام. جویای نام های نیک و ماندگار. سودای خدمت در سر داشت. در وصیت نامه اش می نگارد : « خدایا! تو می دانی که این انقلاب بزرگ اسلامی ایران حاصل خون انسان هایی است که جریان خونشان ریشه ی خشکیده اسلام را پس از چهارده قرن زنده کرد و این انقلاب نقطه شروع حرکتی است که ابتدای آن و انتهایش وعده ای است که تو در قرآن به مستضعفین جهان به رهبری موعود(عَجّ) داده ای و من امید دارم با نثار قطره ای از خونم بتوانم برگی از این درخت نونهال را جان دهم.» این عبارات پر نغز، از آنِ خلبان نام آوری است که در بهار و تابستان 1358 و آغازین روزها و ماه های به ثمر نشستن نهضت و تاسیس نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران به قلم می آورد. سری پرشور می خواهد و ذهنی پر شعور تا در ایام ناباوری، با نگاهی ژرف به آینده ای دور، همه آمال ها و آرزوهایش را در عباراتی کوتاه بر صفحه کاغذ به رسم یادگار، ماندگارش سازد.

18-همه شهداء نهضت و نظام اسلامی نامشان بلند آوازه باد. غفلت و فراموشی، خطایی است بخشودنی، اما قطعاً بنا نیست تبعیض و تفاوتی در کار باشد.«تبعیض، روایش هم ناروا است، چه رسد به اینکه از پایه و اساس، ناروا باشد». آیا زمان آن فرا نرسیده است از باب جبران مافات، در مقایسه با دیگر همترازان نام آور، و در مقام تجلیل بایسته از بلند آوازه ای که مع الاسف در این غفلت و فراموشی، نام و یادش در موطن وبلادش نیز غریب ماند، نه بر دروازه ی جادّه ای کمربندی که وصفش گذشت، بلکه نام و یادش اگر نشود در سطح ملی و کشوری، حداقل در وسعت منطقه ای و استانی زینت بخش پیشانی مرکز و مؤسسّه ای علمی و آموزشیگردد. نیروهای مسلح افتخار آفرین جمهوری اسلامی ایران، قطعا از این حیث، یعنی جبران مافات، مسئولیت بیشتری بر شانه های خود حسّ خواهند کرد. نام آوری که مستعدّ بود و نخبه. در 17 سلگی دیپلم گرفت. وارد دانشکده خلبانی شد. به درجه افسری نائل آمد. حماسه ها آفرید. عشق به تحصیل و امید به آینده، اورا در صف پذیرفته شدگان رشته دندانپزشکی ارتش جای داد. به گمان شما آیا اگر زنده می ماند توفیق یار نمی شد تا در مقام سیر و سلوک عرفانی همه مدارج عالی کمال و ترقّی را یکی پس از دیگری طیّ کند؟ قطعاً توفیق می یافت.

19-راقم این سطور رجاءِ واثق دارد تا جوانمردان روستا های مجاور که از مشرب یک رودخانه سیراب می شوند علاوه بر مراسم محلّی، سالانه به پاس تلاش های مجموع شهدای آبادی ها، یکجا مجلس بزرگداشتی درخور برپا دارند. می توان «سرلشگر خلبان جعفر مهدوی ملک کلایی» را سر حلقه شهدای منطقه نامید. شهادت او در رمضان گرم مرداد ماه 1358 موج آفرید. سلحشوری پدید آورد. حماسه سازی ها را رونق بخشید. برپایی چنان مجلس باشکوهی، «تعظیم شعائر» الهی است. « . . . وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ »،{حج:32}. روستا های ملک کلا، اسکندر کلا، کفشگر کلا، درزی کلا، سیاه کلا، دِنجی کلا، افراقلم، سیفی آباد، واسکَس، شهرودکلا، هفت تن، تالارپشت علیا، وُسطی، سُفلی، متانکلا و . . . جوانمردانش می توانند بانیان برپایی این گردهمایی بزرگ، باشکوه و امّا ساده باشند. قطعاً همّت جوانمردان این دیار کارساز خواهد بود. انشاءَ الله.

 

*«دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»

دوشنبه،  26 مرداد 1394

برچسب ها
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload