گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 14 مهر, 1394 | نظرات 0 نظر

دركجا فرماندهي، شش ماهه يك سرباز دارد؟!

"قانون اساسی برای همه" دركجا فرماندهي، شش ماهه يك سرباز دارد؟! *قربانعلی مهری مَتانکلايی 1.شاعر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام، چه نيكو مي‌سرايد: «مكتب خلقت ندارد، چون حسين آموزگاري                 اين چراغ آسماني،

"قانون اساسی برای همه"

دركجا فرماندهي، شش ماهه يك سرباز دارد؟!

*قربانعلی مهری مَتانکلايی

1.شاعر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام، چه نيكو مي‌سرايد:

«مكتب خلقت ندارد، چون حسين آموزگاري                 اين چراغ آسماني، نور انسان‌ساز دارد

مات، هفتاد و دو ملت،‌از دو و هفتاد اويند        دركجا فرماندهي، ششماهه يك‌سرباز دارد؟!»

در سروده‌اي با عنوان «در آغوش پدر!» آمده است:

«حسين آمد به ميدان و علي‌اصغر در آغوشش                   سه شعبه تير زهرآگين،‌ دريده گوش تا گوشش»

مادر به بهانة «لالايي» خوانی، امّا در غم از دست دادن فرزند با خود زمزمه می کند:

«خدايا بشكند آن دست گلچين                                      كه كرد اين غنچه را نشكفته پرپر!!»

2.ارادتمندان آن جناب، «باب‌الحوائج»ش نامند. خطاب به حضرتش گويند: «باب حاجاتِ همه خلق توئي!!» و مي‌سرايند:

«اي حَرَمَت قبله‌ي حاجات ما                              ياد تو تسبيح و مناجات ما»

و با تشرّف به بارگاهش او را شفيع قرار دهند و با جنابش نجوا كنند كه:

«غريب و خسته به درگاهت آمدم رحمي       كه جز پناه تو اَم نيست هيچ دستاويز»

شهادتش را «مُهرِ امضاي عاشقان» دانندو در مقام اِعجاب و شگفتي ‌سرايند:

«اصغر آن مُهْرِ كوچكي كه عَجَب                          زيرِ امضاي عاشقان خورده!!»

3.«مثنوي طاقديس» ديوان اشعار فقيه مجاهد،‌ علّامه ملا احمد نراقي(ره) (1245-1185 ه.ق )خواندني است. این فقیه وارسته می گوید: با آنكه حسين بن علي(ع)‌ كار را تمام‌شده مي‌يافت و خطاب به بارگاه ربوبي عرضه مي‌داشت:

«جملگي رفتند همراهان من                      عندليبان بر پريدند از چمن»

امّا، گويا مي‌شنيد صداي هاتف غيب را با اين مضمون كه:

«عشق مي‌گفت اي خليل روزگار                مي‌روي در آتش ابراهيم وار

كو ترا قرباني راه خدا                               تا به دست خود كني آن را فِدا»

حسين(ع) چشم به خيمه مي‌دوزد و صدا به آواز بلند مي‌كند:

«هان بياريد آن يكي فرزند من                   وان يكي نوباوه دلبند من

پس به كف بگرفت آن دُردانه را                  سوخت هم دلْ خويش و هم بيگانه را

شه گرفت آن طفل را بر روي دست             گَرد خجلت بر رخ گردون نشست

با زبان حال مي‌گفت اي خدا                      در رهت آوردم اين را يك فِدا

عيد قربان من است اينم مِنا                       من خليل عهد و اينم يك فِدا»

ادامه ماجرا را همگان مي‌دانند، امّا، سرور مظلومان:

«برگرفت آن طفل خون‌آلود را          آن ذبيحِ كعبه مقصود را

طفل خون‌آلود درآغوش شاه                      شه عنان گرداند سوي خيمه‌گاه

كي پرستاران! بگيريدش زمن                     دادم از پستان پيكانش لَبَن

پس نهادش در ميان كشتگان                     شد پيِ قرباني ديگر روان»

4.مترجم و مفسّر قرآن، مرحوم آيت‌الله مُحْيِ‌الدّين -مهدي الهي قمشه‌اي- (1352-1280 خورشیدی) در «نغمه‌ي حسيني» از كتاب زيباي «حكمت الهي» اش مي‌گويد:

«امام(ع)، طفل شش ماهه را كه از بي‌شيري و تشنگي نالان بود به ميدان برد. براي آنكه اتمام حجّت بر قوم، كامل شود، فرياد به استغاثه بلند كرد و فرمود: «اگر من به گمان شما گناهي دارم اين طفل در هيچ آئين گناه ندارد. رحمي كنيد و آبش دهيد.» پاسخ به حضرت، تيري بود كه گلوي نازنين كودكرا مانند تيغ،گوش تا گوش بريد!!.(فَذَبَحَهُ مِنَ الْاُذُنِ اِلَي الْاُذُنِ)

«شاه كه زد ناله‌ي هَل مِن مُعين                 زد شَرَر آن ناله به چرخ برين

گفت كه اي قومِ ز خود بي‌خبر                   كيست كند ياري خير البشر

هست يكي كز حرم مصطفي                      دفع كند حمله‌ي اهل جفا؟

در حرم، آن كودك پر ناز عشق                  ناله‌كُنان كرد عيان راز عشق

ناله ز دل كرد كه اي شاه دين          باز منم ياور و يار و مُعين

داد پيامي ز دل، آن بي‌زبان                       گفت منم ياورت اي جانِ جان»

حسين بن علي(ع) نيز :

«گوهري آورد به بازار عشق                       يا گلي از گلشن بي‌خار عشق

گوهر گنجينه‌ي سِرِّ اِلاه                            گوهر رخشنده‌تر از مهر و ماه»

5.با رفتن ياران و جوانان و با شهادت عباس بن علي(ع)، حسين(ع)‌يكّه و تنها بر دَرِ خيمه و بارگاه، اما برابر لشگر و سپاه ايستاد. فرياد برآورد: آيا كسي هست كه دشمن را از حرم رسول خدا دور كند؟ آيا خداپرستي هست كه درباره ما از خدا بترسد؟ آيا فريادرسي هست كه به اميد ثواب الهي ما را ياري كند؟ پاسخي نشنيد. چون امام(ع) ديد لشگر در كشتن او اِصرار دارد، قرآن مجيد را برداشت. اوراق از هم گشود.كتاب خدا بر سر نهاد. در ميان لشگر بانگ برآورد: «بَيْني وَ بَيْنَكُمْ كِتابُ اللهِ وَ جَدّي رَسولُ اللهِ صلي الله عليه و آله و سلّم». اي قوم! براي چه خونم را حلال مي‌دانيد؟ آيا من پسر دختر پيغمبر شما نيستم؟ آيا به شما نرسيد قول جدّم در حق من و برادرم حسن (ع) كه فرمود: هَذانِ سَيِّدا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ؟!. امام مشغول احتجاج با آنان بود، ديد اعتناء نمي‌كنند. عزم‌شان را در كشتن خويش جزم ديد. در اين هنگام،‌ به خواهرش فرمود: «ناوِليني وَلَدِيَّ الصَّغيرَ حَتَّي اُوَدِّعَهُ» كودك شيرخوارم را بياور تا با او وداع كنم. يا گفته‌اند: هنگام اتمام حجّت با سپاه خصم،ناگاه نظرش افتاد به طفلي از اولاد خود كه از شدت تشنگي مي‌گريست. حضرت، كودك را بر دست گرفت و فرمود: «يا قوْمِ اِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَموُا هَذا الطِّفْلَ! اي لشگريان! اگر بر من رحم نمي‌كنيد پس بر اين طفل رحم كنيد». كودك را گرفت. صورت به نزديك او برد تا ببوسد. حرمله تيري انداخت. تير بر گلوي طفل رسيد و گوش تا گوشش بريد. گويا شاعر به اين رخداد عظیم اشاره مي‌كند آنجا كه مي‌سرايد:

«و مُنْعَطِفٌ اَهْوَي لِتَقبيلِ طِفْلِهِ                    فَقَبَّلَ مِنْهُ قَبْلَهُ السَّهْمُ مَنْحَراً»

«امام براي بوسيدن طفل، خم شد. اما تير پيش از وي بر گلوي كودك بوسه زد.»

6.امام با نگاه به اين واقعه و با ديده‌ي اِعجاب و تحيّر فرمود: « هَوَّنَ عَلَيَّ مانَزَلَ بي، اِنَّهُ‌ بِعَيْنِ اللهِ. آنچه اين مصيبت را بر من آسان مي‌سازد آن است كه در ديدگاه خدا و براي او است». امّا سخت بگريست و با دلي شكسته عرضه داشت: «اَلّلهُمَّ احْكُمْ بَيْنَنا و بين قوْمٍ دَعَوْنا لِيَنْصُرُونا فَقَتَلُونا. پروردگارا! خود، میانما و این قوم داوری کن. دعوتمان کردند تا یاورمان باشند، امّا کمر به قتل ما بستند».

7.قرآن پژوه محقّق، ابن شهر آشوبمازندرانی (588-488 ه.ق) در كتاب معروفش، موسوم به «مناقب آل ابی طالب (ع) » از كوچكترين حماسه‌سراي حادثه‌ي كربلا، اينگونه باعظمت ياد مي‌‌كند: «فَبَقِيَ الْحُسَيْنُ وَحِيداً وَ فِي حَجْرِهِ عَلِيٌّ الْأَصْغَرُ ». حسین (ع) در حالی که علی اصغر را در آغوش داشت، یکّه و تنها در برابر لشکر ایستاد.«فَرُمِيَ إِلَيْهِ بِسَهْمٍ فَأَصَابَ حَلْقَهُ ». تیری از کمان رها شد و بر حلقوم کودک نشست.«فَجَعَلَ الْحُسَيْنُ ع يَأْخُذُ الدَّمَ مِنْ نَحْرِهِ فَيَرْمِيهِ إِلَى السَّمَاءِ ». حسین (ع) خون از رگهای بریده اش بر می داشت و نثار ملکوت آسمان ها می کرد.«فَمَا يَرْجِعُ مِنْهُ شَيءٌ». شگفت آنکه قطره ای از خون بر صفحه ی زمین ننشست.

8.اما در منابع روايي يا كتابهاي زيارتي وجود عبارات صریح و با مضامین بلند كه «عالية المضامين»اش نامند، به گونه‌اي از علی اصغر (ع) ياد شده است كه نام او را بر تارَک تاریخ نشانده است. علاوه بر«زيارت ناحيه مقدّسه» که از حضرتش با واژگان کوتاه « أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیـعِ الصَّغیرِ.سلامبرآنشیرخوارِکوچـک» یاد شده است، مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار، به نقل ازکتاب « اقبال» سیّد بن طاووس (ره) در زیارت منسوب به «ناحیه مقدسه» می آورد: «اَلسَّلامُ عَلَي عَبْدِاللهِ بْنِ الْحُسَيْنِ». درود بر عبدالله پسر حسین که علی اصغرش نامند.«اَلطِّفْلِ الرَّضيعِ». کودک شیرخوار،«اَلْمَرْمِيِّ الصَّريعِ». تیرخورده و بی رمق بر دستان پدر افتاده،«اَلْمُتَشَحَّطِ دَماً». در خون خویش غلتیده،«اَلْمُصَعَّدِ دَمُهُ ‌فِي السَّماءِ». خونش در آسمان ها بر بال ملائک نشسته،«اَلْمَذْبوحِ بِالسَّهْمِ في حَجْرِ اَبيهِ». ناباورانه در آغوش پدر با دریافت تیری ناگهانی به دیدار معبود شتافته، «لَعَنَ اللهُ رامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كاهِلِ اَسَدِيِّ وَ ذَويهِ». خداوند، تیرانداز ناجوانمرد یعنی حرمله پسر کاهل از قوم بنی اسد و جمع همراهش را از چشمة رحمتش ننوشاند.

9.در تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران، 16 مهر ماه هر سال، به بهانه تكريم و نكوداشت نام كودك، «روز جهانی كودك» نام گرفت. امسال، پنجشنبه 16 مهرماه1394 مقارن است با چنين روزي. پيش از آنكه اسنادي مانند «اعلاميه‌ي حقوق بشر فرانسه»، مصوب1789، «اعلاميه جهاني حقوق بشر» مصوب1948، دو ميثاق، يعني «ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي» و «ميثاق بين‌المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي» هر دو فقره مصوب1966، «اعلاميه اسلامي حقوق بشر-1990-» مصوب وزراي خارجه‌ي كشورهاي اسلامي در قاهره، هر یک، سايه‌اش را بر نظامهاي حقوقي ممالك بگستراند و قوانين اساسي و عادي كشورها را متأثّر از خود به تصويب برساند يا «كميته حقوق كودك» بر اساس «كنوانسيون حقوق كودك» به عنوان يكي از نهادها و ارگانهاي سازمان ملل متحد به منظور تنظيم مكانيزم حقوق كودك و چگونگي اجراي اسناد و ابزارهاي بين‌المللي و بررسي و نظارت بر وضعيت اين حقوق، تأسيس گردد و پيش از آنكه در متن اعلاميه‌هاي پيش‌گفته و قوانين اساسی و عادی مملکتی و موضوعه، شخصيت حقيقي و حقوقي كودك به رسميّت شناخته شود، آیات قرآنی با تأکید بر نقش و جایگاه کودک درمعارف الهي و اسلامي، با صراحت هرچه تمامتر بيان مي‌دارد: كودك مي‌تواند مادرزاد، پيامبر متولد شود چون يحيي و عيسي (عليهما السلام). به امامت برسد چون جوادالائمّه و نبيره‌اش حجّت بن الحسن العسكري(عَجَّ)، در واقعه مباهله سندي محكم و گواهاني راستين بر رسالت پيامبر(ص) شوند و در كودكي، سرور و آقاي جوانان اهل بهشت گردند، چون «سِبْطَيْن هُمامَيْنِ اِمامَيْنِ الْحَسَن و الْحُسَيْن(ع)»، يا چون به مانند برخي، پيش از آنكه به سنّ بلوغ برسند، نبوغ ‌يابند، به درجه‌ي اجتهاد نائل گردند و سرآمد ارباب دانش ‌شوند، چون حكيم بوعلي سينا.

10.كودك مي‌تواند در واقعه‌ي بزرگي به عظمت كربلاء «نگين انگشتري» شود تا طومار شهداء، بدون مهر و امضاي او رسميّت نيابد. وي «علي اصغر(ع)» فرزند خردسال سرور مظلومان است كه «باب الحوائجش» نامند و «قبله‌ي حاجاتش» خوانند. الگو است و اُسوه است و مقتدا. نه تنها براي فرزندان خردسال، نوجوانان و جوانان جوياي نام، بلكه براي پيرغلامان حضرتش از كهنسالان و دلدادگان.

11.بیجهت نیست که شاعر آئینی در توصیف مقامش می سراید:

«به دریای ولایت، گوهرم من                    بر اورنگ شهامت، افسرم من

نگینم، گوشوار عرش دین را                    در انگشت شرف، انگشترم من

حسین بن علی، فُلک نجات است                 بر این پر بار کشتی، لنگرم من

اگر عیسا، سخن در مهد می ‏گفت                    مسیح عترت پیغمبرم من

ره صد ساله را، شش ماهه رفتم         ز همراهان در این وادی، سرم من»

12.با قطع نظراز اقدام «مجمع جهانی حضرت علی اصغر(ع)» به برپایی «همایش شیرخوارگان حسینی» در نخستین جمعه ی  محرّم الحرام  هر سال، سزاوار آن است تا جوانمردان هر شهر ودیار، «روزجهانی کودک » را در 16 مهرماه هرسال، ضمن تجلیل از نونهالان تاریخ ساز در عرصة نوآوری ها، در صدد تکریم و ترویج مقام سربازان کوچک در حماسة بزرگ عاشورا، خاصّه «علی اصغر» امام حسین (ع) برآیند. البته در حدّ وُسع و توان و بدور از هياهو و با تمرکز یافتن ذيل نام و عنوان «كوچكْ‌سَرباز دشت نينوا» دست‌يابي به سربلندي و سرافرازي را تمرين ‌كنند. پنج‌شنبه، 16 مهرماه امسال كه در آستانه ورود به ماه محرم1437 مي‌باشيم، مناسب‌ترين زمان براي اهتمام ورزيدن به اين امر مهم است. با نكوداشت ياد و نامش، تعظيم شعائر ‌نمايند. فضيلت ‌بكارند و تقوا و طهارت درو ‌كنند. «... وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»[حج:32].قطعاًدور از انتظار نخواهد بود تا جوانان و غیور مردان حوزة بزرگ «قائم شهر، سوادکوه، سوادکوه شمالی، سیمرغ و جویبار» از خطّه ی سرسبز مازندران، پیشگام در این نهضت فرهنگی و  حماسه ی ماندگار گردند. در وصف چنین جوانان جویای نام، فقط باید گفت: با نشاط باشند و خوش‌فرجام. خداوند، جمع جوانان، بويژه بانيان و برگزاركنندگان چنان  محفل انس را، اوّلاً از معرفت مقامش، ثانياً در الگو گرفتن از مرامش، ثالثاً در پيمودن راهش،رابعاًدر برخوردار شدن از شفاعت جنابش، موفّق، مؤیَّد و منصور بگرداند. بِمَنِّه و لُطْفِه.

 

*«دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»

جمعه 10/ 07 / 1394

برچسب ها
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload