گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 25 دی, 1394 | نظرات 0 نظر

پاک سرشت است و پاک نظر

پاک سرشت است و پاک نظر 1- رفیقی است شفیق. راه بلد. کارشناس. کارآزموده. آگاه به خطوط سیاسی. دستی از نزدیک در جریان شناسی دارد. مطّلع از ماهیّت احزاب و جناح ها. برخوردار از قدرت تحلیل. اوضاع سیاسی پیرامون را خوب به نقد می کشد. نه اهل تملّق است، نه اهل ریا. ذاتاً دشمن نفاق است. ذواللِّسانَینِ دو

پاک سرشت است و پاک نظر

1- رفیقی است شفیق. راه بلد. کارشناس. کارآزموده. آگاه به خطوط سیاسی. دستی از نزدیک در جریان شناسی دارد. مطّلع از ماهیّت احزاب و جناح ها. برخوردار از قدرت تحلیل. اوضاع سیاسی پیرامون را خوب به نقد می کشد. نه اهل تملّق است، نه اهل ریا. ذاتاً دشمن نفاق است. ذواللِّسانَینِ دوزبانه و چندچهره را بد می دارد. صریح است و صادق. نترس است و بی باک. به اصول و مبانی نهضت و نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران در قبل و بعد از پیروزی انقلاب واقف است. به امام (ره) عشق می ورزید. سال های 57-1356 در توزیع اعلامیّه های حضرتش سعی بلیغ داشت. با روحانیت راستین انیس بود. گاهی تند مزاج بود. بعضاً از شدّت عصبانیّت از کوره در می رفت. اما قلبی مهربان دارد. کمتر کسی نقدهای تند او را بر می تابید. نسبت به خاندان عصمت و طهارت (ع) مرید است. محضرش محفل انس بود. محلّ بحث بود. اهل رزم بود. در دومین روز حمله عراق به ایران، در جمع 72 تن از یاران هم عهد، از قائمشهر عازم میادین رزم شد. بارها به جبهه رفت. رونق بخشِ بزمِ دوستان بود. دیپلم ریاضی گرفت. دانشگاه فردوسی مشهد جغرافیا خواند. نَدیمِ شهید «دکتر عبدالحمید دیالمه» بود در «مجمع احیای تفکّر شیعی». از پیش از انقلاب در مشهد مقدّس و قبل از آنکه رهبری معظّم خلعت زعامت بپوشد به جنابش ارادت داشت. خستگی ناپذیر بود و آرمان گرا. مذهب تشیّع را «مکتب اعتراض» به نابرابری ها می دانست. در اغلب اوقات به وضع موجود اعتراض داشت. چند سال از من بزرگتر است. علاوه بر هم سن و سالان من از بزرگترها و کوچکترها نیز در متانکلا، شهرودکلا، سه روستای تالارپشت، واسکَس و دیگر روستاهای مجاور، حتّی دانش آموزان دوران تدریس ایشان در دبیرستان های قم و قائمشهر، قطعاً دریافت رهنمود هایی فراوان در شناخت جریان های معاند و طرد و نفی آنها را از جنابش به یاد دارند. مهمان نواز است و سفره دار. نان رسان بود نه نان بُر. خانواده دوست است. نسبت به مادر مرحومه اش سنگ تمام گذاشت. البته همسر مکرّمه اش، همراه او در فراز و فرود های زندگی در کنارش است. هم اکنون نیز در بیمار داری تمام قد در خدمتش کمر همّت بسته است. گواهی کارشناسی ارشد مدیریت گرفت. در دستگاه های فراوان توفیق خدمت یافت. علاوه بر تدریس در آموزش و پرورش، در سازمان مرکزی «مرکز آموزش مدیریت دولتی»، «سازمان زمین شهری»، «سازمان ملّی زمین و مسکن»، «سازمان اداری مجلس شورای اسلامی»، و در «وزارت صنایع و معادن» در سِمَت «مدیر کلی» خدمت کرد. اکنون در بستر بیماری است. بین خانه و مریض خانه در آمد و شد است. دوران نقاهت را می گذراند. راه نمی رود و به سختی صحبت می کند. امّا زبان شکر گزارش حکایت از قلب آرام او دارد. نیازمند دعای دوستان قدیم و امیدوار به فضل و رحمت الهی در بستر بیماری روزگار می گذراند. تنها و آرام. او «حاج حاجعلی صالحی شَهرودی» است. برای خودش دوره ای داشت و دورانی.

2- راقم این سطور به پاس عمری همسایگی و با یاد خاطره های شیرین دوران مبارزه و ایّام خوش زندگی در قم مقدّسه، غزل 255 حافظ لسان الغیب را تقدیم محضرش می دارد تا در شصت و چهارمین بهار عمرش، مایه آرامش روان خسته و تن رنجورش باشد:

«یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور            کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن           وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن          چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت          دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه ‌ای از سِرّ غیب           باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند         چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم               سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است ومقصد بس بعید   هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب                   جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار                 تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور».

3- متن، روز یکشنبه 8 شهریور 1394 تحریر و همان روز تقدیم خانواده مکرّمه اش شد. امّا اکنون که کماکان دوران سخت تری از نقاهت را می گذراند، مصلحت آن شد در صدد انعکاس برآیم بلکه دوستان و برادران، با یاد و نامش عهد قدیم را زنده نمایند و با مرور خاطرات ایام وصال، برخوردار شدن از صحّت، سلامت و عاقبت بخیری را برای خود و ایشان از درگاه احدیّت مسألت نمایند.

4- مسألت از درگاه ربوبی آن است تا اوّلاً- به برکت عبارات شیوای «ابراهیم خلیل الرحمان (ع)» که در توصیف ذات پاک یزدان اظهار می داشت: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‏بخشد{شُعَراء:80}، ثانیاً - به یُمن نام با برکت «يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّءٌ» در فراز پایانی مناجات امیرالمومنین (ع) در دعای کمیل، خداوند لباس صحّت، سلامت و عافیت بر اندامش بپوشاند و از عمر توأم با عزّت و سعادت بهره مندش فرماید. اِنشاءَالله.

 

ارادتمند – قربانعلی مهری مَتانکلایی

جمعه  25/ 10 /1394

برچسب ها
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload