"قانون اساسی برای همه"
سخني ماندگار و راهكاري استوار از نخستين پيشواي روزگار
*قربانعلی مهری مَتانکلایی
برخي با اين گمان كه اصلاح امور جامعه اَوْجَب واجبات است تن به هر كاري ميدهند تا با تصاحب منصب و مقام و به بهانه خدمت به مردمان، عهدهدار زمام امور شوند. در همين راستا و با سير و سلوك يا شنا در بستر چنين رودخانهاي گِلآلود، پيش پاي ثروتمندان زانو ميزنند، پيوندهاي پنهاني و اما ناگسستني با جنابشان ميبندند، با دادن وعدههاي بيپشتوانه، خود را به دروغ ميآلايند، و انجام ديگر كارها كه زبان از بيان و قلم از نگارش آن شرم دارد. نمونههايي بارز از تن دادن به چنين رذالتهايي حيثيت برانداز را بعضاً يا اغلب در آستانهي برگزاري انتخابات، همگان شاهدند و ناظر
با قطع نظر از كلام وحياني كه در تقبيح چنين انديشههايي خام و باطل خطاب به جهانيان ميفرمايد: « قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» يعني: « بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در کارها، چه کساني هستند؟ * آنها كه عليرغم گمراهانه بودن تلاشهايشان در زندگي دنيا، اما مي پندارند کارِ نيک انجام مي دهند»[كهف:104-103] از امام بحق ناطق حضرت جعفر بن محمدٍ الصادق عليهما السلام نقل است كه مولي الموحّدين امام علي(ع)آنگاه كه حكومتش به مركزيت كوفه عراق استقرار يافت در مقام هشدار برآمد و اظهار داشت: « يا أهْلَ الْكوفَةِ! أتَروُنِي لا أعْلَمُ مَا يُصْلِحُكُمْ ، بَلَى، وَلِكِنِّي أكْرَهُ أنْ اُصْلِحَكُمْ بِفَسادِ نَفْسِي» اي كوفيان! آيا گمان ميكنيد كه من راه اصلاح شما را نميدانم؟!! آري، ميدانم و لكن خوش ندارم اصلاح شما را به قيمت فساد و نابودي و بدنامي خودم تمام كنم.»[اَمالي شيخ مفيد(ره)، مجلس23، حديث40]
كلام امام(ع) حامل اين پيام است كه آدمي بايد مراقب باشد رضا و خشنودي مردم را به بهاي نابودي و بدنامي خود كه خشم خدا را در پي خواهد داشت به دست نياورد. از حضرتش نقل است كه ميفرمود: «قِيَمَةُ كُلُّ امْرِءٍ مايُحْسِنُهُ» ارزش هركس به مقدار دانائي و تخصص او است.[نهجالبلاغه، ترجمه مرحوم دشتي، حكمت81] يعني ارزش آدمي به اندازه هنري است كه آنرا به كار ميبندد یا ارزش آدمی به کاری است که در آن استاد است. {ترجمه اَمالی شیخ صدوق (ره)، مجلس 68، حدیث 9} سيد رضي(ره) گردآورندهي نهجالبلاغه ميگويد: «اين عبارت كوتاه از كلماتي است كه قيمتي براي آن تصوّر نميشود و هيچ حكمتي همسنگ آن نبوده و هيچ سخني، والائي و شيوائي آن را ندارد.» و جاحظ يكي از دانشمندان و اديبان اهل سنّت ميگويد: «اگر نداشتيم جز همين رهنمود، امّت اسلامي را شافي و كافي و بينياز كننده بود.»[همان منبع، به نقل از كتاب البيان و التّبيين، ج1 ص83] چنين است كه امام(ع) به مناسبتي ديگر ميفرمايند: «النّاسُ اَبْناءُ مايُحْسِنونَ» مردم، فرزند كارهاي نيك و پسنديدهي خود هستند» [الارشاد، تأليف شيخ مفيد(ره)، ترجمه و شرح آقاي حاج سيدهاشم رسولي محلاتي،باب3، ص299، حديث37] در تعابير فراوان قرآني، واژه «صلاح» مقابل «فساد» است. كار شايسته هرگز برابر و يكسان با كار ناشايست نميباشد. در بيّنات قرآني انجام عمل شايسته و صالح پيوندي ناگسستني با ايمان به خداوند و التزام به اوامر و نواهي الهي دارد. قطعاً نه هر عمل، بلكه فقط چنين عملي است كه سزاوار تحسين است و ستايش.
نبايد گمان كنيم دل ما براي اسلام و مسلمين بيشتر از سياسيترين كارگزار الهي يعني امام اميرالمومنين(ع) ميسوزد و به درد ميآيد. حُبّ رياست،آخرين رسوب ها یا وسوسههائي است كه از دل مومن بيرون ميرود. دقت بفرما! از دل مومن، نه از دل هركس! شهوت رياست و سروري آنچنان پرجاذبه است كه در ضربالمثلي آمده است: « يَا حَبَّذَا الرِّياسَةُ، ولَوْ على الحِجَارَةِ» چه نيكو است رياست داشتن،اگرچه بر چند سنگپاره باشد.[شأن نزول ضرب المثل، داستاني شنيدني دارد كه مقام را گنجايش بيان آن نيست]
به بهانهي چند روز تكيه زدن بر مسند رياست، كاري نكنيم كه در مقام ارزيابي، كارمان را «كارستان!!» شمارند. به خود نگوئيم: «اگر ما نكنيم، ديگران ميكنند و مزوّرانه و غاصبانه منصب و مقام را ميربايند!» ما و شما را با ديگران چه كار؟ خود را درياب. ببين قرآن خداوند،در چنين كمينگاههايي چه نيكو آرامش ميدهد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» يعني: « اي كساني كه ايمان آوردهايد مراقب خود باشيد، هنگامي كه شما هدايت يافتيد گمراهي كساني كه گمراه شدهاند به شما زياني نميرساند، بازگشت همه شما به سوي خدا است و شما را از آنچه عمل ميكرديد آگاه ميسازد.» [مائده:105] بيان الهي حاوي اين نكته است كه حساب هركسي جداي از ديگري است. آيات در اين مضامين فراوان است اما اختصار در مقام، مانع اطالهي كلام است.[بنگريد به: انعام:94، مريم:80و95]
مولي الموحّدين(ع) سياستمداري كه پس از تصاحب قدرت ظاهري، حاضر نيست حتي براي يك لحظه ماندن معاويه را در مسند رياست تحمل كند، اما در واپسين روزهاي رحلت پيامبر اكرم(ص) و در جريان مؤْلِمهي سقيفهي بني ساعده، دست رد زدن آن جناب به سالوس مآبيهاي ابوسفيان در ترغيب حضرتش به ايجاد بلوا به منظور دستيابي به منصب و مقام برباد رفته، و در جريان شوراي شش نفرهي خليفه دوم، اقدام قاطعانهاش در گفتن «نه» تاريخي به درخواست عبدالرحمن بن عوف - عضو صاحب حق وتوي شورا- ، سه طلاقه كردن دنيا و رويگرداني از زخارف آن و نحوهي تعاملش با پيمانشكنان زُبيري در وَقْعَهي جمل و گردنكشان اموي در نبرد صفّين و منحرفان نهرواني در رويارويي با خوارج، مشهورتر از آن است كه در قلم و بيان چون مني به وصف درآيد. آيا به زعم شما آن حضرت هرگز حاضر شد به بهانهي به بر كردن خلعت زعامت و پوشيدن رداي خدمت، به كار گيري از هر ابزار و پيمودن هر مسير شبههدار و نه دشوار و ناهموار را مستمسكي براي تصاحب منصب و مقام نمايد؟! منصب و مقامي منصوص، به حق و خدادادي كه ناجوانمردانه و غاصبانه ربودند و حضرتش را از تكيه زدن به آن محروم كرده بودند و تاريخ هنوز نتوانست درصدد اعادهي آن حقوق از دست رفته به جنابش و به خاندان كرامش برآيد. عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ.
اتّکاء به کانون های نه سالم و بلکه مسئله دار ثروت، قدرت و سیاست که مثلث «زر و زور و تزویر» ش خوانند، ممکن است صدارت بیاورد ولی حکمت و معرفت را عاید صاحبش نمی کند. بيائيم باور كنيم اهداف و مقاصد و مناصب، هرچند كه مقدّس باشند و متعالي، اما دستيابي به آن باعث نميشود توجيهگر بكارگيري هر ابزار نامقدس و نامتعالي گردد. دستيابي به اهداف مقدّس نبايد توجيهگر بهكار گيري ابزار نامقدّس شود.بيائيم در عالم تنهايي با خويشتن خويش پيمان ببنديم ما وشما نه چنان باشيم كه آنان شدند و نه «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»[مَسَد:4] يعني جاده صاف كن بازيگراني باشيم كه به دغل بازي روزگار ميگذرانند. آناني كه نه تنها در كلام خداوند در قرآن مجيدش بلكه در بيان «عاليةُ المضامين» پيشگامان اصلاحات در عرصهي سياست، يعني خاندان عصمت و طهارت(ع) نام و يادشان به زشتي و پستي مورد توصيف قرار گرفته است. كاري كه نه عقلپسند است و نه شرعپسند.
بيائيم بر عهد وپيمانمان پايبند باشيم. عهد و پيماني كه منشور و ميثاق ملّي يعني قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، علاوه بر تأسيس نظام و چگونگي تداوم آن در زمان، نحوهي دستيابي به مناصب و مشاغل را در اصول عديدهاش ترسيم و مانائي و ماندگاري خطّ مشي و نقشه راه ترسيمي را در ذيل اصل177 همين قانون با صراحت هرچه تمامتر مورد تأكيد اكيد قرار داده است. شماري از آن اصول عبارتند از: اصل1، 5، 6، 56، 62، 107، 113 و . . .، بيائيم با تأسّي و پيروي از سيرهي به جا مانده از موليالموحّدين(ع) در وفاداری اش به اسلام و پیامبر (ص) و قرآن، اقلّاً بر عهد و پيمانمان با اصول مندرج در «قانون معيار» پايبند باشيم و استوار. كامروا باشيد.
*« دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»
دوشنبه 31/ 03/ 95
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید