"قانون اساسی برای همه"
مروّت و جوانمردي يك زن
*قربانعلی مهری مَتانکلایی
«من از آن حُسْنِ روزافزون كه يوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را»[غزل3]
زليخا، زن بدكارهاي نبود، اما روزافزون شدن جمال يوسف كار را به آنجا رساند كه پرهيز و خويشتنداري او نتوانست با چهرهي دلآراي يوسف پهلو بزند تا زليخا بتواند راز دلدادگيش را در پرده نگاه دارد. اما آنگاه كه با اقدام جوانمردانهي زليخا در اقرار به تقصير خويش و اعتراف به طهارت يوسف صدّيق، يعني با به ظهور رساندن كاري «كارستان»، موجبات خلاص از زندان و راه يافتنش به بارگاه سلطان فراهم ميشود «نقل قول مستقيم» اين كلام دربيان حافظ شیرین زبان نقش ميبندد:
« ماه کنعانی من مَسْنَد مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را»[غزل9]
8. البته خدا قادر بود حكم برائت يوسف صدّيق را صادر و بدگمانان به حضرتش را گوشمالي دهد وبه سزاي اعمالشان برساند،اما در نظام مبتني بر اسباب و مسبّبات، لازمهي كار آن است كه علل و اسباب مُعِدَّه و زمينهساز، هريك به وظيفه خود عمل نمايند. در بيتالغزل حافظ، چه تفاوت ميكند آواز دهندهي آن صدا، شخص زليخا، عزيز و فرمانرواي مصر، خداوند تبارك و تعالي، يا هاتفي از غيب از جانب الله، پيامآور نويد و بشارت به يوسف دربند بوده باشد، اما در نظام پيشگفته، مسئوليتپذيري و نقشآفريني هريك از اين و آن به جاي خود، نه آنكه چيزي از قدر و منزلت آنها نميكاهد بلكه بر جايگاهشان ميافزايد. جناب زليخا با نقش آفريني به موقع و اثرگذارش در زندگي یوسف، نام خود را در تاريخ ماندگار ساخت.
9. در شريعت الهي، عِرض و آبرو، يكي از اصول پنجگانهاي است كه حرمت آن از حرمت كعبه، يعني خانه خدا والاتر است. تمامی آن اصول که «حقوق النّاس»ش خوانند عبارتند از: «عِرض، مال، جان، ناموس و دين». ريختن خون آدميان، همانگونه ناروا است كه بر باددادن آبرويشان، چنگانداختن به مالشان، بهتان زدن به ناموسشان و به سخرهگرفتن باورهايشان. چنين است كه حافظ در ابيات آغازين از غزل378 ميسرايد:
« ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دَلق خود اَزْرَق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم »
10. شخصيت زليخا، يادآور اين فضيلت بزرگ و از يادرفتهي انساني يعني عنصر «شجاعت»، مروّت و جوانمردي است كه اگر با گفتار و كردارمان،دلي را آزردهايم و «حقالناس» را كه اعظم حقوقها است مورد تعرّض قرار دادهايم، با خودخواهيها بار سنگين ناشي از ارتكاب چنين رذيلهاي را بيجهت به عنوان وِزْر و وَبال بر ذمّهي خويش نگاه نداريم، بلكه مردانه، درصدد جبران مافات برآئيم و با بازگرداندن حق به صاحبش، اعادهي اعتبار از دست رفتهاش را تدارك كنيم. كاري بس بزرگ و مسئوليتآور، كه اگر نهادينه شود، نسيم دلانگيز امنيت و آرامش بر عرصهي اجتماع وزيدن خواهد گرفت.
11. چرا بايد با تهمت و بهتان و افترا و با غيبت يا به دروغ و ناروا، آبروي اين و آن برود؟ سرگذشت جناب زليخا نيز حامل اين پيام بزرگ و اخلاقي است كه آدمي همانگونه كه بايد خود را از تيررس اتّهامات نابجا به دور نگاه دارد، بايد به هوش باشد تا دامن ديگران را به بهتانهاي ناروا نيالايد. بنابراين، اگر ناخواسته، خود يا ديگران را با قرار دادن در معرض غيبت، تهمت، بهتان و افتراء، هتك حرمت نموده باشيم، آيا وقت آن نرسيده است با بازبيني شخصيت خود و بازخواني پرونده زندگاني، جهت جبران مافات درصدد اعتذار جستن از خود یا ديگران برآئيم و با فراهم آوردن موجبات سلطنت و فرمانروائيمان بر مملكت وجود خود، چون آن دو بزرگوار يعني حضرات آدم و حوّاي روزگار، خداي خود را متواضعانه مورد خطاب قرار داده و عرضه بداريم: «. . . رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[اعراف:23]
12. در لغت، واژۀ «خَصاصَه» به معنی «نیاز و احتیاج شدید» و کلمه «ایثار» یعنی «دیگری را بر خود مقدم داشتن» است. با اندک مسامحه ای در تعبیر شاید بتوان گفت زلیخا، آنگاه که خود به حفظ آبروی خویش بیش از دیگران نیازمند بود، اما حفظ و صیانت آبروی یوسف را بر خود مقدم داشت. این بزرگواری همان «از خود گذشتگی و ایثاری» است که خداوند آن را می ستاید و در توصیف صاحبان چنین خُلق و خویی می فرماید: «...وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...»{حَشر:9}.
13. اقدام جناب زليخا يادآور فضيلت فراموششده يا خصيصهاي انساني و سرمايهاي بربادرفته است كه جامعهي امروز بشري سخت به اِحيا و بازگرداندن و نهادينه كردن آن در عرصهي تعاملات خانوادگي و اجتماعي نيازمند است. به باور این قلم و در مقام مقايسه شايد بتوان گفت كاري كه زليخاي نجيبزاده و باحيا در جبران خطا و اعادهي اعتبار يوسف كنعان به جای آورد كمتر از آني نباشد كه حرّ بن يزيد رياحي -نستوه كربلا- در كشيدن خطّ بطلان بر تمامي اعمال ناروا و دفاع از جايگاه فرزند زهرا عَلَيهِم سَلامُ الله در تاريخ به نام خود به ثبت رسانيد. شما چگونه می اندیشید؟ كامروا باشيد.
*« دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»
سهشنبه 08/ 04/ 95
[1] - امام(ره)به مناسبتي با اشاره به وقايع اتفاقيه ايران در سالهاي نخست دهه1340 در غزلي سروده است:
«سالها ميگذرد، حادثهها ميآيد/ انتظار فرج از نيمه خرداد كشم»، تا آنكه در آستانه بزرگداشت سالروز همان واقعه به ديار باقي شتافت.
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید