"قانون اساسی برای همه"
«مكاسب محرّمه» با قرائتي جديد يامتفاوت!!
*قربانعلی مهری مَتانکلایی
اشاره : «موسيقي، جبران ناكاميهاي زبان است و شيوهاي براي بيان احساسات ناملموس. احساساتي كه نميدانيم چه هستند. آنجاكه زبان از گفتن بازميماند، موسيقي مأمني مي شود براي روح و زباني ميشود براي بيان احساسات و ناگفتههاي ناشناخته. موسيقي هرچه هست، سرچشمهاي از درون انسان دارد و مخلوقي است كه از روح آدمي جان گرفته و به روح آدمي جان ميدهد. موسيقي طنين از دل برآمدهاي است كه لاجرم بر دل مينشيند.» با قطع نظر از عبارت بالا، مقام معظم رهبري طي قريب به سه دهه اخير علاوه بر پاسخهاي صريح و روشن به استفتائات شهروندان در موضوع «آواز، موسيقي و رقص»، در نخستين ديدار رسميشان از رسانه ملّي به سال1375 پس از ملاحظهي اجراي موسيقي توسط اركستر سازمان صدا و سيما و تني چند از هنرمندان، با اتّكاء به ملاكهاي فقهي و دغدغههاي فقها و ارائه تحليلي عالمانه از هنر موسيقي در شرق و غرب عالم و اظهار تأسف از «لهوي شدن اين هنر خدادادي در جهان اسلام» و با اِمعان نظر به وجود قواعد و موازين در موسيقي كه جدا نمودن حرمت و كراهت اين صنعت را از حلّيت و اباحهاش مقدور ميسازد در فرازي از سخنانش با اشارهاي گذرا به هنر موسيقي در جهان غرب ميگويد: «میدانید که من به طور طبیعی از جمله آدم های غرب ستیزم. چنان که هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمی کند. در عین حال، ویژگی های مثبت غرب را از روی محاسبه، تأیید می کنم. یکی از آن ویژگی ها، مقوله موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقیهای منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگیای نیز بوده، و هست.»[1] بنابراين، اينكه گفته شود: «هميشه و در همهجا چنين است كه با شنيدن واژه موسيقي، بدون آنكه قرينهاي «صارفه» در ميان باشد، نوع لهوي آن متبادر به ذهن ميشود و همين تبادر يا ارتكاز ذهني از معناي واژه موسيقي را دليل بر حرمت آن دانسته و حكم به اجتناب از آن صادر نمايند»، شبيه به نوعي تحكّم است، يعني استدلال بعمل آمده از چنان استحكامي برخوردار نيست كه به راحتي بتواند مورد پذيرش قرار گيرد. علاوه بر آن، تعمّق در كلام رهبري تمكين به چنين تحكّمي را محل مناقشه نموده و مواجه با تأمّل جدي ميسازد. با استظهار به مطالب بالا و آگاهي اجمالي از ديدگاه رهبري درخصوص هنر موسيقي، مرقومه زير به نگارش درآمد، تا چه قبول افتد.
«هرلحظه به شكلي بت عيّار برآمد دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن يار برآمد گه پير و جوان شد»
بنابراين، حربهي تاريخ سوز سوفسطائيان و خوارج، متناسب با امكنه و ازمنه، جلوهگري ميكند و اين تجلّي و ظهور تا قيام قيامت، تداوم خواهد يافت، و اما دانشمندان دينپژوه و فقهاي نستوه و برآمده از دانشگاه بزرگ اسلام و قرآن با ملاحظهي مقتضيات زمان و مكان، جامعه را از لوث وجود ساختارشكنان و بنيادگرايان بدعتگرا تطهير ميكنند و اين تقابل، نبرد هميشه تاريخ است. مِنَ الْبَدْوِ اِلَي الْخَتْم.
«سنّتِ بد كز شهِ اوّل بزاد اين شهِ ديگر قدم بر وي نهاد
هركه او بنهاد ناخوش سنّتي سوي او نفرين رود هر ساعتي
نيكوان رفتند و سنّتها بماند وز لئيمان ظلم و لعنتها بماند
رگرگ است اين آب شيرين وآب شور در خلايق ميرود تا نفخ صور[6]»
9. مجموعه نظام و قاطبهي ملت از عالي و داني بايد تمكين به حاكميت واحد، يكسان و بدون تبعيض قوانين، اعم از اساسي و عادي را بعنوان فرهنگ و باور عمومي در خود ملكه نمايند. تا اين خصلت نيكو در وجود همگان ملكه نگردد، در جامعه نهادينه نميشود. قائل بودن به حاكميت بلا منازع «اصل قانوني بودن جرم و مجازات»[7] آشكارا و به صراحت هرچه تمامتر،مغاير بودن روش در پيش گرفته شدهي خطيب محترم خراسان را با اصل پيشگفته فرياد ميكشد. انتظار از مقام محترم علمالهدي آن بود بمنظور فراهم آمدن امكان حضور عموم مردم در سالنهاي اجراي كنسرتها و در اعتراض به گران بودن بهاي بليطها و محدود بودن اجراي آن صرفاً به برخي كلانشهرها، پرچم دفاع از حقوق نه تنها همشهريان خراساني بلكه قاطبه شهروندان ايراني را بر دوش ميكشيد و البته در مقام ناصح، مجريان و متصديان را از دادن رهنمودها و اِنذارها بينصيب نميگذاشت. نه آنكه به بهانه اجراي بعضاً برنامههاي ناموزون، خشك و تر را با يك چوب براند و آتش نقار را در جامعه برافروزد. اغلب قريب باتفاق كنسرتها، متضمّن سرودههاي كهن شاعران حكيم و نوپرداز اين مرز و بوم است. اندكي از آن بسيار چكامهها، زينتبخش متون درسي مدرسه و حوزه و دانشگاه است و هر صاحب ذوقي سليم بر خود ميبالد كه ابياتي چند از آن مضامين بلند و سراسر عرفاني، اخلاقي و تاريخي را به حفظ در سينه دارد و با ترنّم به آن، در خَلوت و جَلوت، روح و روان خسته و توان از دست دادهاش را صيقل ميدهد و جلا ميبخشد. بسي بيذوقي يا ناداني ميخواهد كه آدمي در صدد دشمني با بازخواني و به نمايش درآمدن چنان ميراث بيبديلي برآيد. سرمايهاي ماندگار كه شكوفايي و بهنگام شدن فرهنگ و ادب هر ملّت و مملكت، در گرو تحكيم و ترويج چنان محافل انس با مخاطبان آشنا است.
10.دادن نسبت نارواي عيّاشي و ارتكاب فسق و فجور به جمعيت حاضر در سالن اجراي كنسرتها و «مجلس گناه» دانستن چنين جمعيتها و جماعتها، قطعاً توهين به شعور ملّتي بزرگ، با فرهنگ و متديّن و اخلاقمدار است. آيا اجراي كنسرت توسط داعيهداران فرهنگ و هنر ايران زمين و حضور ملّتي فهيم در آن مراسم را ميتوان از مصاديق فروشندگان و خريداران «لَهْوَ الْحَديث» دانست كه آيه(6) سوره مباركه لقمان در مذمّت آن داد سخن ميدهد؟! اگر چنين است چرا بر ممانعت از اجراي آن در سراسر كشور اهتمام نميورزند؟ و اگر چنان نيست چرا خراسانيان بايد از حضور در آن تحذير شوند؟ مگر ميشود در شرايط يكسان و برابر، يكي را ترغيب به رفتن كرد و ديگري را تحذير از آمدن؟! چرا بايد با گفتن جملاتي نظير «آن كس كه كنسرت ميخواهد، به جاي مشهد برود جاي ديگر زندگي كند!!» عباراتي را در اذهان متبادر نمايد كه گويندگانش سالهاست خود در مواجهه با قهر ملّت ناچار به جلاي وطن شده و در آوارگي رخ در نقاب خاك كشيدهاند؟! آيا تهديد اسلافيان به كوچ اجباري شهروندان، متضمّن فايدهاي شد تا بتوان تكرار آن را تحسين برانگيز دانست؟ اگر چنين باشد اصل (33) قانون اساسي را چه كار بايد كرد كه ميسرايد: «هيچكس را نميتوان از محل اقامت خود تبعيد كرد يا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع يا به اقامت در محلي مجبور ساخت، مگر در مواردي كه قانون مقرر ميدارد.»
11.به زعم راقم اين سطور بايد تلاش دستاندركاران در تنظيم برنامههاي هنري و اجراي آن در قالب كنسرت را در جاي جاي ايران اسلامي قدر دانست و مغتنم شمرد. آيا نميشود به جاي كوك كردن ساز مخالف، از اين پديده به عنوان رويدادي خجسته ياد كرد تا علاوه بر مقابله با هجمه و تهاجم يا «ناتو» و شبيخون فرهنگي بتواند نقش تاريخي خود را در نزديك كردن جامعه و جمعيت جوان اين مرز و بوم با فرهنگ غني و اصيل ايراني اسلامي ايفا نمايد؟ قطعاً اگر بخواهند ميشود. تعميم و توسعهدادن مفاد «اقدام پيشگيرانه» به كنسرتها و ممانعت از اجراي آن به بهانهي جلوگيري از انجام حركات ناموزون احتمالی توسط برخی تماشاگران، مغاير با اصول و موازين حقوقي در امور جزائي است كه بر «تفسير مضيّق» واژگان تأكيد ميورزد. چرا بايد با انديشهاي كه ميگويد: «ما نه هواپيما به دنيا صادر ميكنيم و نه كامپيوتر. ما بايد با شعر، عرفان و ادبياتمان، فرهنگ عظيم ايراني و موسيقي ملّي كه دريايي از ملوديهاي هر منطقه است را به جهانيان نشان دهيم»[8] در مقام معارضه برآئيم؟! مختصات فرهنگ و معنويت كدام است كه به موجب تصويبنامه هيأت وزيران به شماره 53070/ت52961هـ مورخ 6/5/95 قرار است سال 1396 يا 2017 ميلادي نام مشهد مقدس بعنوان پايتخت فرهنگ اسلامي ثبت در تاريخ شود؟ آيا محروم كردن خراسانيان از دارابودن سالن براي اجراي برنامههاي هنري مناسب و ناگزيرشدنشان به طي صدها كيلومتر از مشهد و ديگر شهرهاي ديار رضوي به تهران براي ديدن كنسرتهاي مجاز همسو با امر بزرگ فرهنگسازي در خراسان رضوی است كه مفاد مصوبه بر اجراي آن پاي ميفشارد؟[9]
12. كُنْسِرت، برنامهاي براي اجراي موسيقي است و عدهاي براي شنيدن نوا و نغمهي موسيقي به كنسرت ميروند. آيا ميتوان در انسجام بخش بودن موسيقي و توانائي اين هنر اصيل به برقراري وحدت و همدلي بين اقوام گوناگون ايراني و ايجاد پيوند ميانشان با جامعهي جهاني ترديد به خود راه داد؟ كُنْسِرت، واژهاي است فرانسوي به معناي «همآهنگي صداهاي ابزار موسيقي»، «هماهنگي صداها و سازها»، «قطعهي موزيكال كه با اركستر نواخته ميشود» يا «قطعهاي موسيقي كه با ابزارهاي مختلف موسيقي و به صورت هماهنگ نواخته شود.» با استناد به قانون مصوّب در جمهوري اسلامي ايران[10]، كنسرت از خانوادهي بزرگ موسيقي و اثري است فرهنگي و هنري و داراي بار و ارزش مادي و معنوي كه مورد داد و ستد قرار ميگيرد و به عنوان ميراث و ماتَرَك، به ورثه انتقال مييابد. به صرف اجراء و با ثبت در مجامع ملي، منطقهاي و بينالمللي داراي شناسنامه ميگردد. قانونگذار وجود آن را به رسميت ميشناسد و دستبرد اجانب را به چنين آثار هنري، سرقت ميشمارد و سارق را مستوجب تعقيب و كيفر ميداند. چنين آثار فاخر و ماندگار اگر در محل ولادت خود، خراسان كه مهد فرهنگ و تمدن كهن ايراني اسلامي است قدرت بروز و ظهور نيابد، پس كجا بايد خود را بشناساند؟ آثاري كه برخوردار از حمايت قانون اند و قانونگذار، تمام مصاديق آن را با احتياط هرچه تمامتر به شمارش درآورده است!! آيا ميشود چنين آثاري كه در سايهي قانون توليد ميشود را مبتذل و مستهجن خواند و پديدآورندگان و مجريان و متصديان و تماشاگرانش را فاسق، فاجر و عياش ناميد و محل اجراء و نمايش آن را عياشخانه؟ آيا ميشود با «جرمانگاري» و با تشويش اذهان عمومي، ديگران را به برهمزدن چنان اجتماعات و گردهماييهاي مباح و روا تحريك كرد كه اصل (27)[11] قانون اساسي، موجوديت و بقاي آن را تضمين نموده و به رسميت شناخته است؟
13.در تمام زبانها برخي الفاظ و كلمات بيش از يك معنا دارند و ميتوان آن واژگان را به معاني گوناگون به كار برد. اما هنگامي كه در يك متن به تعدّد معاني يك لفظ توجه نشود و در يك جمله، آن لفظ به معنايي و در جملهي ديگر به معناي ديگر به كار رود و شواهد و قرائني وجود نداشته باشد كه ما را از اختلاف معناي يك لفظ آگاه كند، خواه ناخواه مرتكب «مغالطه اشتراك لفظ» شدهايم. در تعريف دقيقِ «مغالطه اشتراك لفظ» گويند: « استعمال يك لفظ در يك متن با معاني گوناگون، بدون توجّه به معاني آن، به طوري كه اين امر موجب يك استنتاج خطا شود.» چنين است كه به تعبير عارف رومي در دفتر ششم مثنوي معنوي، «اشتراك لفظ دائم رهزن است». بايد به هوش بود تا اشتراك لفظ، لغزندگي به بار نياورد و رهزن انديشه نگردد.به اين عبارات به ظاهر ساده بنگريد: «او سير است، سير بو ميدهد، پس او بو ميدهد.» آيا استنتاج به عمل آمده را ميپذيريد؟! قطعاً پاسخ منفي است، چون واضح البطلان است. حال اگر كسي بگويد: «اين برنامه كه دارد اجرا ميشود كنسرت است، كنسرت در فلان مملكت،مشمئز كننده است، پس كنسرتهاي اجرائي در ايران نيز بشرحٍ ايضاً!!» قطعاً كسي به چنين استنتاجات، بار معنوي نخواهد داد.
14. حال ممكن است برنامههايي ضبط شده راجع به كنسرتهایی غیر مجاز داخلی یا آنگونه که در برخي ممالك خارجی معمول است و متعارف را به حضرت علمالهدي نشان داده باشند و جناب ايشان از باب تعميم و تسرّي دادن وبا تمسّك به تنقيح مناط و وحدت ملاك، عمل به قياس نموده و با ملاحظه قبح و ناروائي در آن كنسرتها، كنسرتهاي ناديده يا به نمايش درنيامده در ايران را محكوم به بيمحتوايي نموده و اجراي آن را در ايالت تحت ولايت خود به مصلحت نداند. قطعاً شأن حضرت آيت الله، اجلّ از آن است كه با تمسّك به حربهي ناساز «مشابهٌ مشابه، مشابهٌ لذلك الشَّيءِ» يا با قائل شدن به مفاد «حُكْمُ الْاَمثال فيما يَجوز وَ فيما لايجوزُ واحدٌ»[12]، همه اشباه و نظائر را برخوردار از حكمي واحد و يكسان بشمارد، ولو آنكه آن اشباه و نظائر از مقولهي «اشتراك لفظي» باشند نه «معنوي». در روايتي از امام صادق(ع) آمده كه آن حضرت فرمود: «به خدا قسم ما فردي از شيعيان خود را فقيه نميشماريم مگر آنگاه كه سخني سربسته و با كنايه به او گفته شود و وي مقصود را دريابد.» آنجا كه نتوان سخن به آشكار و روشني گفت چاره آن است كه كلام به لُغَز و معمّا و پيچيده و دشوار بر زبان رود يا به نگارش درآيد. چنين است كه حافظ لسان الغيب نيز سخن به اشاره يا به كنايه گفتن را مورد لحاظ قرار ميدهد و ميسرايد:
«سخن سربسته گفتي با حريفان خدا را زين معما پرده بردار»[ديوان حافظ، غزل245]
15. اينكه با انقضاي قريب به 40سال از تأسيس و تشكيل نظام جمهوري اسلامي و تصويب تمامي قوانين موضوعه در چارچوب اصول و موازين اسلامي و شيعي، هنوز باشند كساني با قائل بودن به وجود دوگانگي بين قوانين جاريه با موازين شرعيه و به بهانه دفاع از اسلام و تشيّع، تمام قد در برابر به اجرا درآمدن قوانين و مقررات مصوب و موضوعه بايستند، امري است جداگانه. ممكن است آقاي علمالهدي در مسائل و موضوعات، قائل به وجود چنين مغايرتي بين قوانين موضوعه مملكتي با احكام شرع نبوي(ص) باشد.[13] بحث پيرامون آثار، لوازم و تبعات مثبت يا منفي باور به چنين گماني در نظام مبتني بر موازين اسلامي كه قانون را «فصلالخطاب» در اداره امور كشور ميداند مستلزم فراغ خاطر و نيازمند بررسي بيشتر است.
16. شايد برخي بپندارند ممنوعيتها صرفاً به مشهد محدود خواهد شد اما امواج متلاطم يا هماهنگ و به حركت درآمده از همصدائيها چنين مينماياند كه مخالفان با اجراي كنسرت، قطعاً ممنوعيت اجرا را به مشهد مقدس محدود نخواهند كرد و درصدد توسعه آن به ديگر نقاط برخواهند آمد. پرسش آن است مخالفان محترم با اجراي كنسرت كه با قطع نظر از مشاهده برخي مظاهر ناموزون يا نامتعارف، مابقي مشروع است و مباح، آيا تفريحي سالمتر كه بهتر از آن باشد را به عنوان «جايگزين» مورد پيشنهاد قرار ميدهند يا صرفاً ميگويند «نه! نميخواهيم! ما با همه مظاهر موسيقي و كنسرت مخالفيم!!» اينان كه فقط درصدد منع و ردع برميآيند آيا از خود پرسيدهاند چه امر مباحي را به جاي آن ممنوع تجويز ميكنند؟ از ارجمندي معتمد[14] در صدا و سيماي مركز مازندران شنيدهام كه در ديدار كاركنان مركز با حضرت آيتالله جوادي آملي از جناب ايشان شنيده است كه ميگفت: «موسيقي لذّت سامعه و مطبوع عقل است.» مگر اينان اين بيان الهي را نشنيدهاند كه فرمود: « مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا . . .» يعني در سنّت الهي هر حكم يا نشانهاي نسخ يا متروك شود بهتر از آن يا مانندش آورده ميشود. [بقره:106] اينان چه آوردهاي در چنته دارند؟!
17. متوليان و متصديان را پيشاپيش ملزم كردن به اجراي كنسرتهاي بدون حاشيه و سالم و متضمّن رعايت تمامي موازين اخلاق حسنه و نظم و عفت عمومي، مانند آن است كه از ديگر دستاندركاران برپايي مراسم عزا يا عروسي و گردانندگان مناسك سياسي،عبادي و مذهبي بخواهند كه پيشاپيش تعهد و تضمين بسپارند مثلاً كوچكترين فعل و انفعالاتي ناموزون در اجراي مراسم و مناسك به وقوع نخواهد پيوست و اگر چنان حادثهاي رخ دهد بار تمامي مسئوليتها را بايد بر دوش كشند! با چنين اوضاع و احوال «جرمانگارانه» آيا عملاً امكاني براي كمترين تحرّك در موضوعات ما نحن فيه براي احدي متصوّر خواهد بود؟! آيا هيچ هنرمندي قادر خواهد شد توليد و اجراي اثري هنري را در قالب موسيقي به مَنصّهي بروز و ظهور برساند؟ آيا اينگونه اقدامات سختگيرانه و بازدارنده، زيرزميني شدن توليد و عرضهي برنامههاي مبتذل را زير چتر هنر و موسيقي به بار نخواهد آورد؟ از بزرگي خواندهام كه ميگفت: «مسئله هنر همانند مسئله دين، چيزي نيست جز آدم كردن آدمها» و همگان بر اين حقيقت اذعان دارند كه موسيقي مشروع و قانونمند و دستآوردهاي حاصل از آن از بارزترين مصاديق هنر است.
18. خطيب خراسان قطعاً ميداند اتّخاذ چنان مواضع تكروانه و متعارض با قوانين متضمن حق و تكليف، كنسرتها را اگر به زعم ايشان متضمّن فساد باشد، توليد و ترويج فساد را قبل از ديگر جاها در همان بارگاه و در جوار گنبد امام رضا(ع) زيرزميني ميكند و نهادينه ميسازد. اين تجربه تاريخ است: «مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّبَ حَلَّتْ بِهِالنَّدامَةُ». براي مقابله با فساد، راههاي نارفتهي فراواني وجود دارد. اصلاح امور ، چنان نيست كه مواضع ايشان را بتوان نويدبخش رهآوردي خيرخواهانه دانست. اينكه به گفتهي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، اجراي كنسرت در خراسان رضوي به احترام محاسن سفيد حضرت علمالهدي يا به خاطر «واتيكان» تلقي كردن حرم حضرت ثامنالحُجَج علي بن موسيالرّضا عليه آلافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّناء لغو شود قطعاً از مقولهي «اِسكاتِ خَصْم» است نه چارهي كار. توجيهي اقناعي و نه برهاني كه در مواجهه با نهيب رئيس جمهور مبني بر ضرورت التزام وزراء به اجراي قانون و نه خرده فرمايشهاي اصحاب تريبون[15]، پيش از آنكه اثربخش باشد و تأثيرگذار، خود برخاستن موجي جديد از تقابل ناخواسته بين علم و دين يا عقل و شرع را در اوضاع آشفته كنوني به ارمغان خواهد آورد.[16] چنين است كه انديشمندي حوزوي ميگويد: «چرا با صلاحديد شخصي، مردم را از حلال الهي محروم ميكنيد؟!»[17] شما چگونه ميانديشيد؟ متصدّيان امور چه ميگويند؟ كامروا باشيد.
*« دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»
چهارشنبه 03/ 06/ 95
[1] - متن كامل سخنان مقام معظم رهبري در جمع اصحاب موسيقي در سازمان صدا و سيما به سال1375. توصيه ميشود علاوه بر متن سخنراني، فتاواي رهبر انقلاب درباره «آواز، موسيقي و رقص» كه تماماً در سايتهاي خبري قابل دسترس است حداقل براي يك بار مورد بازخواني قرار گيرد. قطعاً آگاهي از نظرات فقهي فقها، آدمي را از اظهار نظرهاي جورواجور باز ميدارد.
«بسم ا... الرحمن الرحيم . بنده با اينکه در امر موسيقي سر رشته اي ندارم و نمي توانم در حضور اهل فن، قضاوتي شايسته بکنم لکن به مقتضاي طبيعت بشري، که قضاوت بر مبنا ذوق و قريحه انساني و غرايض معنوي دارد، مي توانم بگويم: اجرايتان خيلي خوب بود. از آقاي افتخاري(عليرضا)، آقاي مختاباد(سيد عبدالحسين)، آقاي فيروز بخت(مهيار) و همچنين بقيه آقايان که زحمت کشيديد، تشکر مي کنيم. موسيقي هنر دقيقي است مقوله موسيقي، جزو مقولات مطرح در جامعه و به خصو ص در صدا و سيماست. البته در صدد نيستم که تبيين کلي اي در امر موسيقي داشته باشم. چون پرداختن به اين مقوله، نيازمند شرايط خاص ديگر است. اينجا داخل استوديوي موسيقي جا دارد از بعد ديگري راجع به اين هنر صحبت کنم: اساساً موسيقي، که در تقسيم بندي هاي علوم قديم، از شعب رياضي است و چون با دقت و محاسبه و اندازه گيري دقيق سروکار دارد، جزو بخش هاي دانش رياضي محسوب مي شود. هنر دقيقي است. به تعبيري ديگر، هنر موسيقي، محاسبه متکي به طبيعت و فطرت بشر است؛ که خرد انساني، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و براي آن پيشرفت قواعدي- موازيني گذاشته است. البته امروز که اروپايي ها و غربي ها در باب موسيقي پيشرفت هاي زيادي کرده اند و قواعد دقيق و منظم وضع نموده اند، وضعيت طور ديگري است. در گذشته که صحبت از مسائل مبتلا به امروز موسيقي نبود و بديهه نوازي و بديهه خواني رواج داشت، خواننده اي بناي خواندن مي گذاشت و نوازنده ي هنرمندي هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن مي پرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمي دانست که خواننده چه مي خواهد بخواند؛ لذا تا خواننده براي خواندن دهان باز مي کرد او هم ساز خود را کوک مي نمود و به هم نوايي مشغول مي شد. يعني هيچ قاعده اي که بر مبناي آن نت نوشته اي وجود داشته باشد، در کار نبود. من در اين زمينه ها تجربه و آشنايي ندارم. اما از کساني که از اهليت در اين هنر برخوردار بوده اند، شنيده ام حتي در زمان متداول نشدن نت، آنان که در امر نوازندگي يا خوانندگي فعال بودند، طبق فطرت و ذوقي سليم، نظم منطقي را در کار معمول مي داشته و قواعد را رعايت مي کرده اند. هنر موسيقي، تلفيقي از دانش، انديشه و فطرت خداداد است. هفت دستگاه اصيل موسيقي و دستگاه هاي فرعي آن، که تنها مربوط به موسيقي ايراني نيست، بلکه در همه آهنگ هاي جهان وجود دارد، به گونه اي تکوين يافته، که هر صدايي شما در بياوريد، در يکي از آن دستگاه هاست. و در واقع همه آهنگ هاي غربي و شرقي در مجموعه اين دستگاه ها مي گنجد اگر توجه داشته باشيد، مقام ها و گوشه هاي مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پايان، روند منظمي را طي مي کنند؛ يعني از جايي آغاز مي شوند؛ فرود مي آيند، فراز دارند تا جايي که تمام مي شوند. همه اين ها مبين حکمفرما بودن نظم در اين هنر است. بدين ترتيب مي توان نتيجه گرفت: هنر موسيقي، تلفيقي از دانش، انديشه و فطرت خداداد است؛ که مظهر فطرت خدادادي در درجه اول، حنجره انسان ها و در درجه دوم ساز ها است که به دست انسان ها ساخته شده است. پس مي بينيد که پايه، پايه ي الهي است. حال اگر در اين زمينه به سراغ سروده هاي مولوي بروم و بگوييم موسيقي، انعکاس صداي افلاک است و آن را به عالم عرفاني مورد اشاره او وصل کنيم، از واقعيات به تخيلات نقب زده ام. زيرا گفته هاي او در اين خصوص، شبيه خيال است و نه واقعيت؛ و طبعاً مفهوم ديگري خواهد داشت. اما بي آن که دنبال خيال پردازي بروم، در عالم واقع، صدايي که از حنجره خواننده صادر مي شود، با يک پايه الهي و خلقي که مربوط به خداي متعال است، مانند بنا مستحکم و وسيع، پر جاذبه و رنگين شکل مي گيرد. اولين نتيجه اي که اين بيان دارد، آن است که ما اين هنر را در راه خدا مصرف کنيم. موسيقي جان دادن به بي جان هاست. من اين نکته را مي خواهم به شما آقايان - اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسيقي دان - عرض کنم که، اين هنر ساخته و پرداخته نعمت هاي الهي را، که بر اساس يک ذوق و قريحه ذاتي و يک نظم و انتظام خردمندانه شکل مي گيرد و در واقع جان دادن به بي جان هاست، در راه خدا و رضاي او مصرف کنيد. البته ما از دوران جواني خودمان حرف هاي برخي از اهالي هنر را مي شنيديم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بي پايه واساس، مبتني به اين نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پيش بيني و سياست، به کار نمي بنديم. آنها که ادعاي چنين داشتند، هنرشان - اعم از شعر و ديگر فنون - بيش از سايرين در خدمت سياست ها قرار مي گرفت. قصد ورود به چنين بحث ها را ندارم، اما مي خواهم بگويم: هر کار که متکي به اراده انسان است، بايد براي هدفي انجام گيرد. هر چه هدف متعالي تر باشد، آن کار يا هنر ارزشمند تر مي شود. موسيقي غربي در مسير بهتري از موسيقي شرقي حرکت کرده است. متأسفانه هدف موسيقي در شرق، منظورم ايران و کشورهاي عربي است. و گر نه از وضعيت موسيقي در هند و چين و ساير ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال، تاريخ موسيقي ايران در طول قرون ممتد - چه قبل و چه بعد از اسلام - را خوانده ام و از سير و سر نوشت موسيقي عرب - به خصوص بعد از اسلام - مطلعم. آنچه بر اساس مطالعات خودم مي توانم بگويم، اين است که موسيقي در منطقه ما، براي هدف هاي متعالي به کار نرفته است و اين به خلاف سير موسيقي در اروپاست. مي دانيد که من به طور طبيعي از جمله آدم هاي غرب ستيزم. چنانکه هيچ ويژگي غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمي کند. در عين حال، ويژگي هاي مثبت غرب را از روي محاسبه، تأييد مي کنم. يکي از آن ويژگي ها، مقوله موسيقي است. درست است که در غرب، موسيقي هاي منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دير باز موسيقي هاي آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسيقي اي که براي گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، مي تواند بليت تهيه کند، در سالن اجراي کنسرت بنشيند و ساعتي، از آن لذت ببرد. در غرب موسيقي هايي که گاهي يک ملت را نجات داده و گاهي يک مجموعه فکري را به سمت صحيح هدايت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنين ويژگي اي نيز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم ( يعني در محدوده جغرافيايي مورد اشاره ) متأسفانه موسيقي از چنين اعتبار و جايگاهي برخوردار نبوده است. موسيقي در اين جا عبارت از آهنگ ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسيقي لهوي حرام تعبير کرده اند. فرض بفرماييد فلان خليفه، شب دچار بي خوابي مي شده است. موسيقي دان ها همراه با کنيزکان مغني، بايستي مي آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. موسيقي دان با آن خصوصيات که گفتم اهل خرد و قريحه و ذوق است بايستي خود را مي شکست و انواع و اقسام هنرهاي خويش را نثار مي کرد تا خليفه از حالت افسردگي که لازمه خونريزي ها، قساوت و خباثت هاي وي بود - بيرون مي آمد! اين وضعيت موسيقي در بارگاه خلفا و امراي عرب بود. يعني همين قضيه، در مورد سلاطين ايران هم صدق مي کند. پادشاهان که اهل موسيقي لهو بوده، و دربارهاي موسيقي طرب داشته اند، کم نيستند. که از آن جمله مي توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه مي کنيد که موسيقي در خدمت چه جريان ها و کساني بوده است؟! اينکه مي بينيد در کلمات فقها، موسيقي، مقوله اي حرام و ممنوع و دست نزدني ونزديک نشدني است، به همين خاطر است. محفل خوانندگي و حضور متدينين براي شنيدن موسيقي پاک در منطقه اي که تاريخ موسيقي ما در آن شکل گرفته است، موسيقي معناي صحيح ندارد. شما بايد به آن معنا و مفهوم صحيح بدهيد؛ و در واقع باعث نجات آن شويد. حرف من با موسيقي دان ها اين است که موسيقي را به سمت معنا و هدف هاي متعالي ببريد؛ هدف ها فراتر از هدف عياشي فلان عاشق کذايي که بهمان معشوقه کذايي تر را دوست مي داشته و چون مورد بي اعتنايي وي قرار گرفته و دلش شکسته است، مي خواهد پاي فلان ساز بنشيند و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشک از فراق بريزد! چنين هدفي در استعمال موسيقي ارزشمند نيست. چه ارزشي دارد که به خواهش دل يک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن انديشه رياضي و محاسبه علمي و منطقي را - که اعتبار موسيقي است -چنين خوار و ذليل کنند؟! که براي هدف متعالي باشد. اگر چنين باشد، آن وقت مي شود موسيقي را پاک و مقدس ناميد. آن وقت مي شود ما هم مثل غربي ها کنسرت داشته باشيم ( عنوانش را مثلاً محفل خوانندگي بگذاريم، تا اصطلاح غربي به کار نبرده باشيم ) که مردم - اعم از معمولي و متدين - بليت تهيه کنند و براي شنيدن ساز و آواز شما، به آن محفل بيايند. ملاکم فقه است ، ملاحظه کاري نمي کنم. توجهي که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بايستي از طرف دست اندرکاران موسيقي نسبت به موسيقي صورت مي گرفت، نگرفت. البته اين بدان معنا نيست که کارها خوب انجام نشده است. مسلماً شده است که ما اينجا مي نشينيم و به کار شما گوش مي سپاريم. بنده آدمي نيستم که اگر موسيقي حرام نواخته شد بنشينم و به آن گوش بسپارم. آن چه در اين مقوله، حرام بوده هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم جاي ملاحظه نيست ومن هم به عنوان فرد متشرع که ملاکم فقه است، ملاحظه کاري نمي کنم. منتها، تلاش هايي که بعضي از افراد دلسوز و مخلص در زمينه موسيقي از اول انقلاب کرده اند، خوب بوده است و اين البته منهاي توجه همه جانبه اي است که گفتم بايستي مي شد، اما نشد. به هر حال از اين به بعد مي گويم که خواننده ها و نوازنده هاي ما، مردمان متديني هستند که در مقوله موسيقي اصول را ملاحظه مي کنند. رعايت اصول از جانب آنها موجب شده که نوارهاي موسيقي تا حدودي از حال و هواي گذشته، خارج شود. امروز نوارهايي وجود دارد که يا مشکوک است و يا پاک و بي اشکال است. البته در کنارش نوارهاي داراي اشکال هم وجود دارد. بعضي نواها واقعاً اشکال دارد. اخيراً در پاسخ به سوال برخي از دوستان - آقاي لاريجاني و دوستان صدا و سيما - گفتم: همه آن چه را که از صدا و سيما پخش مي شود از حيث بلا اشکال بودن شرعي، تأييد نمي کنم. بعضي نواها واقعاً اشکال دارد. مسلماً آهنگ هايي که از آرشيو صدا و سيما بيرون مي آيد، حرام است. اين آهنگ ها زماني که به رسم دربار ' هارون الرشيد ' براي افرادي از خاندان فاسد قاجار و پهلوي، که مقلد هارون الرشيد، آن هم نه در کشورگشايي و کشور داري و عرضه و لياقت، بلکه در عياشي و رذالت بودند، ساخته شده است. در اين آهنگ ها و موسيقي ها ذره اي وجه حليت نيست؛ اما تا دلتان بخواهد، در آن وجه حرمت هست. کلام از محسنات موسيقي ماست. موسيقي را بايد به سمت هدف متعالي بکشانيد. اين را هم فراموش نکنيد که کلام از محسنات موسيقي ماست. اصلاً نقطه قوت در موسيقي فارسي و عربي، وجود کلام به صورت اغلبي است. يعني غالباً چنين بوده که موسيقي با کلام همراه مي شده است. مسلماً کلام بر جهت گيري کار مجموعه شما تأثير مي گذارد. به تعبير ديگر در بعضي اوقات، کلام که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدايتگر دارد و اين وجه در معناي عرفاني، اخلاقي، اجتماعي ياسياسي کلام نهفته است. آن وقت است که مي توان گفت: کلام هدايت گر، موسيقي را داراي جهت متعالي مي کند. يک وقت است که آهنگ را با کلامي گمراه کننده همراه مي کنيد. فرض بفرماييد کلام، مبين سوز و گداز يک عاشق کاملاً جسماني و مادي براي معشوقه خود است. سوز و گداز کذا هم به خاطراين است که عاشق به معشوقه دست پيدا کند و شب را با او تا صبح بگذراند! هيچ هدف ديگر ندارد و صد در صد هدف مادي است.
مسلماً کلام که براي اين مقصود گفته شود، حرام است. اين هنر شماست که بگردد و شعر هاي خوب را پيدا کند. البته شعر هاي حافظ و سعدي هم، هميشه عرفاني نيست. چه بسا شعر جسماني و مادي هم دارند. شعر را پيدا کنيد و کلامي را بيابيد که حقيقتاً معناي عرفاني يا اخلاقي داشته باشد؛ مثل خيل از غزل ها ي صائب و بعضي از شعراي سبک هندي، که از جنبه اخلاقي خوب و قابل قبولي برخوردار است. کلام هايي چنين را روي آهنگ هاي خود بگذاريد، تا آثار پسنديده اي به وجود بياوريد. موسيقي را نجات دهيد
درخواست من از شما آقايان موسيقي دان ها و افرادي که در اين زمينه بسيار مهم صاحب نظر و هنر هستيد، اين است که احساس مسئوليت کنيد و موسيقي را نجات دهيد. البته من دلم نمي خواهد مفاهيم با هم مخلوط شود. بعضي از موسيقي دان هاي سنتي اصيل و ريشه دار، گاهي مي گويند که موسيقي قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولي در دوران انقلاب الحمدا... آن ابتذال از بين رفت. من اين را نمي خواهم بگويم. از ديد يک متخصص، همان است که موسيقي دچار ابتذال شده بود. خوشبختانه، به خاطر محدوديت هاي قهري انقلاب، آن ابتذال ها از پيکر موسيقي فرو ريخت. من تقسيم ديگر را مي خواهم مطرح کنم. چون تنها به اين که آن ابتذال ها از بين برود، قانع نيستم. بلکه مي گويم: در همين موسيقي غير مبتذل سنتي عالمانه هم شما وظيفه داريد جهت گير درست ايجاد کنيد. هدف دار کردن موسيقي توقع من از شما، هدف دار کردن موسيقي است. من اين توقع را هم از آقايان آهنگ ساز و موسيقي دان دارم. اگر شما توانستيد اين کار را بکنيد، بدانيد خشتي را خواهيد گذاشت که نه براي تمدن ايران اسلامي، بلکه براي کل جهان محفوف به همان سياستي که قبلاً عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتي ممکن است ديگران هم در آينده، از اين اهتمام شما، بهره ببرند. گفتم که از وضعيت موسيقي در هند و چين و خاور دور اطلاع زيادي ندارم و نمي خواهم درباره آن قضاوت کنم، اما بدانيد در صورت هدف دار کردن موسيقي از طرف شما، موسيقي جهان عرب و شايد ديگر ممالک اسلامي هم، منتفع خواهد شد. موسيقي را هدف دار، جهت دار و معنا دار، اجرا و طراحي کنيد و صبغه ها لهو را، از آن بزداييد. هنر انسان بي نهايت است. اگر به اين اصل معتقديد، چه لزومي دارد گوشه هاي مطربي و لهوي را، که موجد تحرکات فيزيکي است از موسيقي حذف نکنيد؟! شما مي توانيد با حذف آن گوشه هاي مخرب، گوشه هاي جديدي به وجود آوريد. کساني که قبلاً گوشه هاي کذا را وضع، تبيين و تدوين کرده اند، مگر بالاتر از شما بوده اند؟ آنها البته انسان هاي با ذوق و دانشي بودند، چنان که شما هم هستيد. من دعوت به غم انگيز بودن و بي ذوقي نمي کنم؛ بلکه دعوت من، به متعالي شدن و پديده موسيقي را از ابتلائات مادي بشر بيرون کشيدن و فراتر آوردن است. اميدوارم به اين دعوت، جواب مثبت داده شود و موسيقي را به سمت متعالي شدن سوق دهيد. اگر شما هم اقدام نکنيد بالاخره گروهي مي آيند و به اين روش تکاملي عمل مي کنند. به هر حال، بشر در زندگي ناگزير از تکامل است. موسيقي ارزشمند براي انسان هاي خردمند و صاحب انديشه در زمينه موسيقي، بايد آثاري پديد آورد که براي ملت ها و انسان هاي صاحب انديشه و خردمند، راه گشا باشد. والا اينکه هر آدم بي سر و پا و هر لات عرق خور از موسيقي التذاذي ببرد و خيال کند ويژه او ساخته شده است، ارزش و اهميت ندارد. موسيقي اي ارزشمند است که انسان هاي خردمند و صاحب انديشه و افرادي که يک حرکت و تشخيص شان گاهي دنيايي را تکان مي دهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند. سمفوني بتهوون و شور "اميراف" به ياد دارم در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بوديم يک وقت بحث از موسيقي و سمفوني هاي بتهوون پيش آمد. از برخي مطلعين شنيدم که شور «اميراف» در جنگ جهاني، باعث نجات شوروي، شده بود! از همين آهنگ شور موسيقي شما، آهنگساز و نوازنده اي در شوروي، قطعه اي ساخته که ملت را تکان داده است! من اگر چه «اميراف» را نمي شناسم و شور او را نشنيده ام اما مي دانم «شور» چيست و مي دانم که انساني با قريحه مي تواند با يک آهنگ ، ملتي را منقلب کند و تکان دهد. به دنبال مسائلي چنين، در وادي موسيقي باشيد. اينکه از صدا و سيما اسم مي برم، بدين معنا نيست که وزارت ارشاد را فراموش کنم. وزارت ارشاد هم جزو موظف ترين هاست. اما شما جزو متعهد ترين و موظف ترين ها هستيد. پس به سراغ اين کار برويد. به هر حال باز هم از آقايان تشکر مي کنم و اميدوارم خداوند کمک تان کند و انشاء ا... بتوانيد همان طور که رضاي خداست و مورد خواست انقلاب و اسلام است، پيش برويد و عمل کنيد. والسلام عليکم و رحمه ا....»
[2] - روزنامه ايران، شنبه 23/5/1395،ص2،ذيل عنوان «آيت الله علم الهدي خطاب به مشهديها: كسي كه كنسرت ميخواهد برود جاي ديگر زندگي كند.» ناگفته نماند ممكن است برخي عبارتها، نقل به مضمون باشد.
[3] - بنگريد به قانون تقسيمات كشوري- مصوب1362- با اصلاحات و الحاقات بعدي
[4] - اصل نهم: «در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت و تماميت اراضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشه اي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.»
[5] - مستزاد، در لغت به معناي زياد شده،افزوده شده و در اصطلاح ادبي يكي از قالبهاي شعر پارسي است. در اين قالب در آخر هر مصراع،پاره يا جملهاي كوتاه(نيممصراع) و موزون از نوع نثر مسجّع آورده ميشود كه خارج از وزن اصلي شعر است. گويند مستزاد براي اولين بار توسط مسعود سعد سلمان(518-438هـ ق) سروده شد. بعد از او شعراي زيادي به اين قالب شعر گفتند. و اما، تمامي مستزاد منسوب به مولوي، آن است كه در پي ميآيد:
«هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد/ دل برد و نهان شد هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد/ گه پیر و جوان شد
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق/ خود رفت به کشتی گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد/ آتش گل از آن شد
یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی/ روشنگر عالم از دیده يعقوب چو انوار بر آمد/ تا دیده عیان شد
حقا که هم او بود کاندر ید بیضا/ میکرد شبانی در چوب شد و بر صفت مار بر آمد/ زان فخر کیان شد
می گشت دمی چند بر این روی زمین او/ از بهر تفرج عیسی شد و بر گنبد دوار بر آمد/ تسبیح کنان شد
بالجمله هم او بود که می آمد و می رفت/ هر قرن که دیدی تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمد/ دارای جهان شد
منسوخ چه باشد؟ نه تناسخ به حقیقت/ آن دلبر زیبا شمشیر شد و در کف کرار بر آمد/ قتال زمان شد
نی نی که هم او بود که می گفت انا الحق/ در صوت الهی منصور نبود آن که بر آن دار بر آمد/ نادان به گمان شد
رومی سخن کفر نگفته ست و نگوید/ منکر مشویدش کافر بود آن کس که به انکار بر آمد/ از دوزخیان شد»
[6] - مثنوي معنوي مولوي، دفتر اول
[7] - اصل سي و ششم: «حكم به مجازات و اجرا آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.»
اصل سي و هفتم: «اصل، برائت است و هيچكس از نظر قانون مجرم شناخته نمي شود، مگر اين كه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.»
ماده(2) قانون مجازات اسلامي: «هر رفتاري اعم از فعل يا ترك فعل كه در قانون براي آن مجازات تعيين شده است جرم محسوب ميشود.»
[8] - روزنامه ايران، يكشنبه24مرداد1395،صص1و22، ذيل عنوان «شهرام ناظري: ما نه هواپيما به دنيا صادر ميكنيم و نه . . .»
[9] - بند (1) مصوبه مقرر ميدارد: « به منظور معرفی توانمندی ها، غنای معنوی و فرهنگی و ارزش های اصیل اسلامی – ایرانی به کشورهای اسلامی و در جهت تحقق محورهای مورد نظر سازمان آیسسکو از جمله موضوعات «میراث، هویت فرهنگی اسلامی»، «تنوع فرهنگی برای ترویج خلاقیت و رسیدن به توسعه پایدار»، «گفتگو و اتحاد تمدن ها در روابط منطقه ای و بین المللی» و «فناوری اطلاعات و ارتباطات در خدمت توسعه پایدار در جهان اسلام»، تدوین محورهای برنامه ریزی و اجرای اقدامات ویژه مرتبط با انتخاب مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام با موضوعات «مشهد و تمدن خراسان بزرگ»، «طوس و جایگاه آن در تکوین و بسط اندیشه ایرانی – اسلامی» و «مشهد و اندیشه ایران شهری» و گردشگری فرهنگی به عنوان محورهای کلان فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.» در راستاي بند(2) مصوبه، «شوراي سياستگذاري رويداد مشهد، پايتخت فرهنگ اسلامي»، متشكل از مقامات ملّی و محلي مكلف است با رويكرد فرهنگي نسبت به تعيين سياستها و تدوين برنامههاي فرهنگي، اجتماعي اقدام نمايد. «برگزاري نمايشگاه دورهاي حوزهي تمدن خراسان بزرگ در دوران اسلامي» همراه با «امكانسنجي ثبت جهاني محدودهي حرم مطهر امام رضا(ع) از جمله اموري است كه ستادهاي فرعي برآمده از شوراي سياستگذاري عهدهدار انجام آن ميباشند.»
[10] - بنگريد به: الف: «قانون حمايت حقوق مؤلفان و مصنّفان و هنرمندان، مصوب11/10/1348 مجلسين سنا و شوراي ملي، با اصلاحات و الحاقات بعدي به سال1389 در مجلس شوراي اسلامي» ب: «آئين نامه اماكن عمومي، مصوب 22/3/63 با اصلاحات و الحاقات بعدي». به موجب ماده(20) اين آئيننامه «برگزاری هر نوع مجلس جشن و عروسی، مهمانی، شبنشینی و امثال آن و یا اجراء هرگونه برنامه هنری و نمایشی در اماکن عمومی مستلزم تأیید محتوای برنامه هنری و نمایشی از سوی وزارت ارشاد اسلامی و تحصیل اجازه مخصوص شهربانی یا کلانتری محل (حداقل 48 ساعت قبل) میباشد. بدیهیاست مسئولین اماکن عمومی مزبور میبایست ساعت و روز تشکیل مراسم و صرفاً مشخصات پیشنهادکننده مراسم را با ارائه دو عدد کارت ورود به سالن بهمسئولین ذیربط شهربانی جمهوری اسلامی ایران اعلام نمایند.» ماده(1) آئيننامه نيز مقرر ميدارد: «شهربانی جمهوری اسلامی ایران در اجرای وظایف انتظامی و کنترل ترافیک و سایر مسئولیتهای محوله بر امور اماکن عمومی طبق مقررات اینآییننامه نظارت و مطابق مقررات اقدام مینماید.» مفاد اين آئيننامه قانوني به موجب مصوبه اصلاحي اخيرالتصويب دولت به شماره 45271/ت52844هـ مورخه20/4/95 با اندك تغييرات و تقسيم وظائف و اختيارات، تعديل شده است كه پيرامون اقدام دولت به صدور مصوبه اصلاحي با توجه به لغو مكرّر كنسرتها در گوشه و كنار ايران خاصه در استان خراسان، حرف و حديثهاي فراوان در جريان است. مندرجات برخي جرايد و نشريات گوشههايي از نقد و نظرها را انعكاس داده است. اين مصوبه هماكنون جهت بررسي و اظهار نظر در دستور كار «هيأت بررسي و تطبيق مصوبات دولت با قوانين» قرار دارد. متن مصوبه اصلاحي جهت بهرهبرداري در پي ميآيد:
«ماده 20- صدور مجوز اجرای برنامههای فرهنگی، هنری از جمله اجرای صحنهای موسیقی و تئاتر به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و از جهت بررسی انتظامی و ترافیکی به نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران اعلام و نیروی انتظامی موظف است ظرف ده روز نظر خود را ارایه و نظم و امنیت محل و مراسم را بدون دخالت در مجوز و محتوای برنامه و ویژگی مجریان تأمین نماید.
متقاضیان برگزاری برنامه های مزبور موظفند حداقل (48) ساعت قبل از اجرای برنامه، ساعت و روز تشکیل مراسم و صرفاً مشخصات پیشنهادکننده مراسم را با ارایه دو عدد کارت ورود به محل برگزاری به مسئولان ذی ربط نیروی انتظامی اعلام نمایند.
تبصره 1- صدور مجوز برگزاری جشنواره های فرهنگی، سنتی و هنری که براساس قوانین مربوط برعهده سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری می باشد مشمول این ماده خواهد بود.
تبصره 2- عدم ارایه پاسخ در مهلت ده روزه مقرر توسط نیروی انتظامی به منزله فقدان مشکل انتظامی و ترافیکی میباشد.
تبصره 3- اماکن عمومی دارای مجوز برگزاری مجالس جشن، عروسی، میهمانی و شب نشینی نیازی به اخذ اجازه دیگری از نیروی انتظامی ندارند.»
[11] - اصل بيست و هفتم: «تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است.»
[12] - يعني «اشياء همانند، داراي حكمي همانند خواهند بود، اعم از اينكه آن حكم مثبت باشد يا منفي.» به عبارت ديگر حكم هر شيء حكم مانند آن نيز هست. ضروري بودن حكم واحد به دليل محال بودن اجتماع نقيضين است وچون اجتماع نقيضين از نظر عقل محال است آنچه موجب آن ميگردد نيز محال خواهد بود. بنابراين، اشياء همانند داراي حكم واحد هستند اعم از اينكه آن حكم به ايجاب باشد يا به سلب. اين قاعده ازجمله قواعد فلسفي است كه در بسياري از موارد به آن استناد شده و زيربناي بسياري از مسايل شمرده ميشود. با آنكه قاعده موصوف يك قاعده عقلي است كه به هيچ وجه استثناپذير نيست ولي دانشمندان علوم تجربي اخيراً جريان اين اصل را در طبيعت و صدق آن را در موارد مشابه و همانند انكار كردهاند. اينان ميگويند« حالت الكترونها در شرايط يكسان مشابه نيست، بنابراين در جهان ذرات، طبيعت يكنواخت نميباشد و در شرايط مشابه سرعت و محل ذرات متفاوتند و پيشبيني آنها ممكن نيست.» به باور آنان حكم امثال در جهان ذرات اگرچه همانند و در شرايط مشابه بوده باشند حكم واحد نيست و به اين ترتيب كليت اين قاعده را در علوم تجربي ناظر به طبيعت مورد انكار قرار دادهاند.
[13] - از آقاي علمالهدي نقل است كه ميگويد: «ما با موسيقي هيچ برخوردي نداريم، بلكه برخورد اصلي ما با كنسرت است» و ميافزايد: «كنسرت، بازاري است كه در آن حركتهاي غيرارزشي به نمايش گذاشته ميشود،در صورتيكه موسيقي يك هنر است و در اين بين ما با كنسرت برخورد داريم و نه با موسيقي كه يك هنر اصيل ايراني است.»[روزنامه كيهان، چهارشنبه 3/6/95،صفحات 1و 10، ذيل عنوان: «انتقاد علما و ائمه جمعه از برگزاري كنسرت در مشهد»] عليرغم قوانين و مقررات مملكتي مبني بر «اثر هنري» دانستن موسيقي و آثار منبعث از آن مانند كنسرت و ضرورت اهتمام دستگاههاي ذيربط به برقراري حفاظت و تأمين امنيت محلهاي نمايش چنين آثار، امام جمعه اروميه ميگويد: «محافل مختلطي كه برگزار ميشود و امنيت چنين محافلي توسط مسئولان ايجاد ميشود كار شايستهاي نيست» امام جمعه سيرجان: «عده زيادي از مردم با مراجعه به ما خواستار توقف كنسرتها هستند» آيت الله علوي گركاني از مراجع عظام تقليد بر اين باور است: «برگزار كردن كنسرت نه تنها در مشهد بلكه به علت ترويج موسيقي و ايجاد فضاي نامناسب كه داراي تبعات بعدي است در هيچ جايي مناسب نيست» آيت الله اشرفي شاهرودي: «كنسرتهاي موسيقي كارهايي است كه دست كم در مشهد با اين كار سازگار نيست» آيت الله سيدجعفر سيّدان: «فرض ميكنيم كه كنسرت موسيقي در جايي از كشور برگزار شود ،اما مشهد بايد مانند قم استثناء باشد» و ميافزايد: «يعني اگر در قم برگزار شده، آن وقت ميتوان گفت كه برگزاريش در مشهد هم اشكال ندارد» آيت الله گرائيلي: «موسيقي از جمله كارهاي قبيح و زشت است. آيا جا و مكان براي برگزاري كنسرت قحط است كه ميخواهند در مشهد اين كار را انجام دهند. كنسرت موسيقي حتي اگر فعاليت فرهنگي نيز محسوب شود جايز نيست. نبايد اجازه داد مشهد به عنوان يك شهر مذهبي در زمينه برگزاري كنسرت موسيقي فتح باب شود.» آيت الله اسدالله ايماني نماينده ولي فقيه در فارس:«وزير ارشاد گفته است كه برگزاري كنسرتهاي موسيقي در مشهد مقدس به خاطر احترام به امام رضا انجام نميشود. از آقاي وزير ارشاد سوال ميكنم كه اگر برگزاري كنسرت حلال است و جايز و بيضرر، چرا خدمت امام رضا(ع) برگزار نميشود؟ اگر حرام است و ضرر دارد، پس براي همه مسلمانان مضرّ است و حرام. حرام را توسعه ندهيد و گناه را تشويق نكنيد.» آيت الله سيدمحمد غروي: «از ابتدا مخالف برگزاري كنسرت بودم، نبايد موسيقي ترويج شود. اما وقتي كنسرتي برگزار ميشود، اين به معناي ترويج موسيقي است.» و ميافزايد : «تشكيلاتي مانند وزارت ارشاد عوض اينكه در جاها و موارد ديگر كارهاي حساب شده و فرهنگي صحيح انجام دهد،كنسرت راه مياندازد درحاليكه اين امر وجهي ندارد. اگر كسي موافق برگزاري كنسرت باشد، من با آن مخالف بوده و هستم.» [همان منبع] و اما در مقام تحليل بايد گفت: «مطالب مرقومه با قطع نظر از شخصيت و تراز علمي گويندگان سخن، از دو حال خارج نيست: يا به دليل بياطلاعي از وجود قوانين و مقررات مصوب و جاريه درخصوص هنر موسيقي و اهتمام نظام به حفظ و ترويج دستآوردهاي صاحبان چنين آثار است، يا منبعث از باور آقايان به وجود تعارض بين اصول و موازين شرعيهي مورد پذيرش آنان با قوانين و مقررات موضوعه و جاريهي مملكتي است كه نظام جمهوري اسلامي ايران به زيستن زير چتر اصل بلامنازع حاكميت همهجانبه قانون در ادارهي امور كشور به خود ميبالد. از آنجاكه دامن زده شدن به موضوع در ديگر محافل و مجالس، خاصه در جمعات و جماعات تداوم خواهد يافت فعلاً به درج همين مقدار بسنده گرديد بلكه روزي با بيان صاحب «فصل الخطاب»***، اين نقض و ابرامها فروكش كند. انشاءالله. و اما ناگفته نماند با استظهار به اصل 107 قانون اساسي كه با صراحت هرچه تمامتر ميگويد: «رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوي است» گويا بتوان گفت قضاياي جزئيهاي مانند برگزاري يا عدم برگزاري كنسرتها و طرح مطالب منبعث از سلايق وعلايق شخصي يا صنفي و جناحي كه بيانگر بياطلاعي يا بياعتقادي به مفاد قوانين اساسي و عادي و سياستگذاريهاي دولت در امر خطير مملكتداري است به مثابۀ به صدا در آمدن زنگ خطري است كه تداوم آن قادر خواهد شد پايههاي و اركان نهادهاي حكومت و نظام را در معرض تزلزل و خدشه قرار دهد. امري مذموم كه قطعاً مورد پسند يا اراده احدي از خيرخواهان نخواهد بود.
*** تكمله: عصر همان روز كه متن مقاله در سايت و نمايي از آن در صفحه اينستاگرام قرار گرفت، مقام معظم رهبري، در ديدار چهارشنبه3/6/95 كه به مناسبت هفته دولت با رئيس جمهور و اعضاي كابينه به عمل آورد در فرازي از سخنانش با اشاره به مقوله«فرهنگ» اظهار داشت: «فرهنگ، شامل ادبيات، هنر، سبك زندگي، رفتار و اخلاق اجتماعي است و دستگاههاي فرهنگي در تمام اين بخشها مسئوليت و وظيفه دارند» ايشان افزودند: «بنده طرفدار جزمانديشي، فشار و اختناق در عرصهي فرهنگ نيستم بلكه به آزادانديشي اعتقاد راسخ دارم، اما آزادانديشي به معناي ولنگاري و اجازه دادن به دشمن براي لطمه زدن نيست.» مقام رهبري با ضرورت قائل شدن تفاوت ميان شخصيتهاي گوناگون فرهنگي و با تأكيد به اين امر كه« آيا نبايد مسئولان فرهنگي، آن كسي كه عمرش را در خدمت به دين و انقلاب اسلامي گذراند به فردي كه در تمام عمر خود قدمي در راه دين و انقلاب برنداشته و گاهي ضربه نيز زده است ترجيح دهند؟» به طرح اين پرسش پرداختند كه : «چرا بايد تئاتر يا فيلمي توليد شود كه تيشه به ريشه ايمان اين جوانان بزند؟» ايشان با ضعيف ارزيابي كردن عملكرد دستگاههاي فرهنگي در هر دو سطح «آفندي» و «پدافندي» و با تأكيد بر توجّه ويژه داشتن به خادمان متعهد در عرصهي فرهنگ و هنر، در مقام توصيه برآمدند و اظهار داشتند: «در فرهنگ بايد روحيهي آزادانديشي همراه با برنامهريزي عادلانه وجود داشته باشد و با هدايت و كمك به رويشهاي خوب، جلوي ضربات فرهنگي گرفته شود.»[روزنامه كيهان، پنجشنبه 4/6/95، صص1و3] اميد ميرود با «فصلالخطاب» تلقي شدن نظرات ابرازي رهبري نظام، خط مشيهاي ترسيمي ايشان بتواند بعنوان نقشه راه، اندكي از اظهارات جدال برانگيز موافقان و مخالفان برگزاري كنسرتها را فرونشاند، با متذكر شدن و آگاهي يافتن همگان به وجود قوانين مصوب مملكتي، الزام و التزامشان را به گردن نهادن و تمكين از آن مقررات فزوني بخشد، ترغيب اصحاب تريبون از مقامات حوزوي را به بازگشت دوباره به منابع فقهي و امعان نظر در آن گنجينهها با نگاه جديد و متناسب با زمان و مكان به ارمغان آورد، و متصديان عالي امور در امر خطير فرهنگ و هنر را به جبران مافات و قراردادن هنر اصيل موسيقي در مسير تعالي و پيشرفت و حركت در بستر خدمت به جامعه بزرگ فرهنگي ايران رهنمون گردد. [الحاق شده به تاريخ شنبه 6/6/95]
[14] - جناب حاج احمد آقاي فتحي(سلّمَهُ الله تعالي) باجناق بزرگوار اينجانب و از مديران ارشد صدا و سيماي مركز مازندران در دهههاي 70 و80.
[15] -رئيس جمهور در مراسم ديدار با جامعه پزشكي كشور نسبت به حاشيههاي پيشآمده درباره اجراي كنسرتها واكنش نشان داد و گفت: «يكجا ميخواهد كنسرتي برگزار شود، مجلس قانونگذاري شكل ميگيرد درحاليكه ما مجلس شوراي اسلامي داريم و هركسي كه صبح بيدار ميشود و يك تريبون پيدا ميكند نميتواند قانونگذاري كند و وزير نبايد نيز تبعيت كند چراكه وزير بايد تابع قانون باشد.» و افزود: «از نظر من هيچ وزيري دربرابر هيچ فشاري نبايد كوتاه آيد و عقبنشيني كند. اگر قرار است قانوني وضع شود بايد ازطريق مجلس اقدام شود و مراحل خود را در شوراي نگهبان طي كند و درنهايت رئيس جمهور آن را ابلاغ كند تا عملي شود.» ضمناً نامه سه هزار نفر از اهالي موسيقي به رئيس جمهور نيز خواندني است.
[16] - در پي تعامل و يا دادن قول اخلاقي وزير ارشاد به خطيب خراسان مبني بر اجتناب از برگزاري كنسرت در مشهدالرضا(ع) و خصوصاً با استناد به اين عبارت وزير مذكور كه گفته است: «كمتر از يك درصد كنسرتها لغو شده است»، برخي با خرده گرفتن رئيس جمهور به وزير ارشاد در دادن پيمان به آقاي علمالهدي اظهار ميدارند چرا رئيس جمهور به مناسبت روز پزشك و بزرگداشت اين روز در جمع پزشكان ميگويد: «در کشورمان فقط یک مجلس شورای اسلامی به عنوان مجلس قانونگذاری وجود دارد و هر کسی که تریبونی در اختیار میگیرد، نمیتواند قانونگذاری کند. وزیر هم نمیتواند از این خواسته تبعیت کند، بلکه وزیر باید تنها تابع قانون باشد. هیچ وزیری در برابر هیچگونه فشاری نباید کوتاه آمده و عقبنشینی کند. زمانی که موضوعی در مجلس شورای اسلامی تصویب و به تأیید شورای نگهبان میرسد به قانون تبدیل شده و همه موظف هستیم از آن تبعیت کنیم؛ لذا قبل از سیر مراحل قانونی، بیقانونی مناسب نیست. بیقانونی به نام دلسوزی از دین، اقدام بدتری است و همه افتخار ما این است که کشور ما، کشور قانون است و در بیانات امام(ره) ، صدها بار تأکید شده که جمهوری اسلامی ایران، حکومت قانون است. اگر بنا باشد قانون زیر پا گذاشته شود و هر کسی تصمیمگیر باشد در چنین صورتی سنگ روی سنگ نمی ماند و افتخار ما این است که دارای مجلس شورای اسلامی بوده و در چارچوب قانون حرکت میکنیم». اينان ميگويند دامن زدن رئيس جمهور به ماجراي كنسرتها و سر و صداي پيراموني آن در يك كلمه «هياهو براي هيچ» است. چون با توجه به وجود بيش از 8ميليون بيكار، متوقف بودن نزديك به 60درصد ظرفيت توليدي كشور، گراني و تورّم طاقتفرسا، معضل لاينحل حقوقهاي نجومي، قاچاق كالا از مبادي رسمي و غيررسمي، دستاورد«تقريباً هيچ» برجام و . . .، لغو اجراي كمتر از يك درصد كنسرتها دغدغه چه تعداد از مردم است كه به يكي از دغدغههاي اصلي رئيس جمهور تبديل شده است؟ و خطاب به رئيس جمهور ميگويند: «آيا رسيدگي به دشواريهاي پيش گفته بايد دغدغه شما باشد يا خواسته يك مشت مرفه بيدرد كه از برگزار نشدن فلان كنسرت موسيقي خلاف اخلاق عصباني شده و رگهاي گردنشان بيرون زده است؟» و در مقام استنتاج برآمده و ميافزايند: «آن هشت ميليون بيكار، نگران تأمين معيشت خود هستند و جماعت مرفّهان بيدرد، سپري كردن اوقات بيكاري خويش! هر دو بيكارند،!! اما، اين كجا و آن كچا؟!»[روزنامه كيهان، سهشنبه2/6/95، يادداشت روز،ذيل عنوان «هر دو بيكارند اما اين كجا و آن كجا؟!» به قلم آقاي حسين شريعمتداري- مدير مسئول-] تمام دغدغههاي مدير مسئول روزنامه كيهان مسموع است و قابل تأمّل. اما در بيان علت لغو همان كمتر از يك درصد كنسرتها ميگويد:«لغو اين يك درصد به علت مغاير بودن با اخلاق و يا خودداري برگزاركنندگان از پذيرش مسئوليت آن بوده است.» با تلقي به قبول دانستن اين پيش فرض آيا جناب ايشان از خود پرسيدهاند چرا همين كمتر از يك درصد كنسرتهاي مواجه با مغايرتهاي اخلاقي، در سراسر ايران،ميتواند اجرا شود اما در مشهد مقدّس و خراسان رضوي نميتواند؟! خراسان شمالي و جنوبي چطور؟! پس مشكل در وجود مغايرت با اصول و موازين اخلاقي و اسلامي در مضامين كنسرتها نيست بلكه مشكل در تبعيض و استثناء است. به اين معنا كه انعكاس اثري هنري كه به گمان آنان امري است مذموم چرا در يكجا ناروا و در ديگر جاها روا ميگردد؟! آيا جناب مدير مسئول اين درد مزمن «قربان برم خدا را! يك بام و دو هوا را! این ور بوم تابستون، اون ور بوم زمستون» را در قضيه مبتلا به درمان پذير ميداند؟ جناب مدير مسئول بايد بداند مشكل در مضامين و محتوا نيست، مشكل در تعدّد كانونهاي تشخيص و مميزي است . چنين است كه گفتهاند: «ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند»[گلستان سعدي، باب اول، در سيرت پادشاهان،حكايت3] و قرآن نيز با صحّه گزاردن بر اين سيره عقلاء ميفرمايد: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»[انبياء:22] و با تأكيد بر واضح البطلان بودن چنين امري ميفرمايد: «.. . إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ . . .»[مومنون:91] پديدهاي مشئوم كه خوف آن ميرود كهنسرزمين ايران را به خود گرفتار سازد. با قطع نظر از ديگر مصاديق فراوان، قضيهي جزئيّهي كنسرت به سهم خود ميتواند ديباچه و پيشدرآمدي بر وقوع آن خسران باشد. بيتفاوتي به چنين دوگانگيهاي به ظاهر ساده ولو در امري فرعي يا حاشيهاي مانند اجراء يا عدم اجراي كنسرتها به تدريج به چندگانگيها در ديگر موضوعات مهم ملي و مملكتي تعميم خواهد يافت و با عنايت با آيات شريفه قطعاً خسران و زيان تمكين به چنين شيوهاي باطل بارها و بارها سنگينتر از نفع و فايدهاي است كه ممكن است در كوتاه مدت بر آن مترتّب باشد. با عنايت به اشاره اين شريفه قرآني كه ميفرمايد: «وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا»[بقره:219] براي جلوگيري از گشوده شدن باب «تجرّي»و گستاخي، بايد درصدد «سدّ ذريعه» برآمد و گريزگاهاي احتمالي را بست. چه آنكه به فرموده سعدي عليهالرحمه: «سر چشمه را چون گرفتن به بيل/ چو پُر شد نشايد گذشتن به پيل»[گلستان سعدي، باب اول،در سيرت پادشاهان، حكايت4] قطعاً چنين شيوهاي ناروا در حكم «آن قايق نشيني نيست كه گمان ميكند فقط محل نشستن خود را سوراخ ميكند» بلكه «بر شاخ نشستهاي است كه بُن ميبُرَد»[بوستان سعدي، باب اول،در عدل و تدبير و راي، ذيل حكايت برادران ظالم و عادل و عاقبت ايشان]
[17] - بخشي از انتقادات آيتالله محيالدين حائري شيرازي خطاب به آقاي علم الهدي.
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید