همنوا با امام رضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ در عرض ارادت به محضر صاحب العصر و الزّمان حضرت حجّت بن الحسن العسكري عجل الله تعالي فرجه الشّريف
*قربانعلی مهری مَتانکلایی
«اَ فاطِمُ لَوْ خِلْتِ الحُسَينَ مُجَدَّلاً وَ قَدْ مَاتَ عَطْشاناً بِشَطِّ فُراتِ
اِذاً لَلَطَمتِ الخَدَّ فاطِمُ عِندَهُ وَ اَجرَیتِ اَنهاراً عَلَی الوَجَناتِ
اي فاطمه! اگر با حسينت در كربلا بودي و می دیدی چگونه در كنار نهر فرات لبتشنه جان سپرد، هر آینه سیلی بر گلگون مبارک می نواختی و جوی های اشک از چهره روان می ساختی!»
4- با اشاره به قبر موسيبن جعفر(ع) در كاظمين بغداد سرود:
«وَ قَبْرٌ بِبَغْدادَ لِنَفْسٍ زَكيَّةٍ تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَنُ فِي الْغُرُفاتِ
اي فاطمه! گريه كن براي قبري كه در بغداد است. قبر نَفْس پاكي كه انوار رحماني آن را در بر گرفته است».[2] در اين اَثناء امام(ع) از شدّت غم و اندوه بر آن شد با نگاه به تلخيهاي ايّام بگويد: دِعبل! من هم ابياتي ميسرايم، همينجا آن را درج كن. آنگاه امام (ع) سرود:
«وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصیبَةٍ اَلَحَّتْ عَلَی الْاَحْشاءِ بِالزَّفَراتِ
اِلَی الْحَشْرِ حَتَّی یَبْعَثَاللهُ قائِماً یُفَرِّجُ عَنَّا الْغَمَّ وَ الْکُرُباتِ
يعني اي فاطمه! گريه كن براي قبري كه به طوس است. دلِ او را غصّهها پارهپاره كرد. اين غصّهها ادامه دارد نه تنها تا روز قيامت بلكه جلوتر از آن يعني تا قيام آل محمد(ص) كه با آمدنش همه غمها و غصههاي اهل بيت را ميزدايد».
5- دعبل متعجّبانه پرسيد: يَا بْنَ رسولِاللهِ! ما در طوس از شما خاندان عصمت و طهارت(ع) قبري سراغ نداريم! اينكه فرموده اید قبر چه كسي است؟ امام(ع) فرمود: «ذاكَ قَبْري!» اين قبر من است. «وَ لاتَنْقَضِي الْاَيَّامُ وَ اللَّيالِي حَتّي يَصيرُ طوسٌ مُخْتَلَفَ شيعَتِي وَ زُوّارِي» يعني روزها و شبهايي نخواهد گذشت و چندان به درازا نخواهد كشيد كه طوس گذرگاه و محلّ رفت و آمد شيعيان و زائران من ميگردد. آنگاه افزود: «اَلا! فَمَنْ زارَنِي فِي غُربَتِي بِطوسٍ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقيامةِ مَغْفوراً لَهُ» بدان! هركس مرا در شهر طوس يعني در مشهدالرضا(ع) و در آن غربت كه بس دور از شهر و ديار آباء و اجداديم است زيارتم كند فرداي قيامت با من و همدرجهي من خواهد بود در حاليكه گناهانش آمرزيده باشد.»
6- دِعبل به پیروی از كلام امام هشتم (ع) كه در سرودهاش اشاره به امام منتظر(عَجّ) نموده بود و با اعتماد به باور برگرفته از لسان پيامبر(ص) كه با پيشبيني آيندهي تاريخ، برپايي حكومت عدل و داد را با قيام فرزندي از فرزندانش مورد بشارت قرار داده بود، در قالب ابياتي چند سرود:
«خُروجُ اِمامٍ لامُحَالَةَ خارِجٌ یَقومُ عَلَی اسْمِ اللهِ وَ الْبَرَکاتِ
یُمَیِّزُ فینَا کُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ وَ یَجْزِی عَلَی النَّعْماءِ وَ النَّقَمَاتِ
يعني قيام پيشوا - امام- قطعاً واقع ميشود كه با نام خدا و در سايهي برخوردار بودن از فيض و بركات الهي ميآيد، حق و باطل با وجود او در ميان مردم ظاهر ميشود و خوبان و بدان به جزاي كردارشان خواهند رسيد».
7- آنگاه كه بلاغت ابيات شاعر با پرداختن به مقام امام منتظر(عَجّ) به اوج رسيد، حضرت رضا(ع) به علامت تكريم و تعظيم حضرتش (عَجّ) از جا برخاست و به نشانه احترام دست روي سرِ مبارك نهاد و سر فرود آورد و اندكي گريست و فرمود: «دِعبل! آيا اين امام را كه در چكامهات مورد مدح و ثنا قرار دادهاي ميشناسي؟» دِعبل گفت: «فقط ميدانم امامي از شما خاندان رسالت قيام ميكند و به دست او پرچم اسلام برافراشته ميشود و عدالت و دادگري پهنه گيتي را فرا ميگيرد». امام(ع) فرمود: «دِعبل! بدان امام بعد از من محمّد(ع)، پسر من است. علي(ع) پس از او ميآيد، سپس حسن(ع) و آنگاه فرزندش حجت(عَجّ)، قائم آل محمّد، ظهور ميكند كه هم منتظر است و هم مُطاع. منتظر است، چون در دوران طولاني غيبت، مردم انتظار ظهورش را ميكشند، حکم و فرمانش مُطاع است آنگاه كه ظهور فرمايد و تشكيل حكومت دهد».
8- غرض از نگارش اين مرقومه، پاسخ به اين پرسش بود كه چرا مريدان حضرت حجّت(عج)، آنگاه كه نام جنابش را به گوش جان بشنوند از روي ادب و اظهار ارادت و تكريم و نكوداشت نام و يادش كه حيّ است و حاضر، دست بر سر ميگذارند؟! به نقل از منابع تاريخ، اين نوع ادب و احترام، پيروي از سنّت و سيرهي جدّ مكرّمش امام عليبن موسيالرضّا عَلَیهِ آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ است كه دهها سال، پيش از آنكه نوادهاش پاي به عرصهي حيات بگذارد آنچنان مورد ملاطفت و محبّتش قرار می داد كه گوشههايي از آن را خوانديم و شنيديم.
9- مگر مهماني عزيز و دوستداشتني آنگاه كه شما و ما را به ميزباني مقامش مفتخر نمايد به محضرش عرضه نميداريم: «قدم بر تخم چشمهايم نهادي!!» عرب ميگويد: «عَلَي عَيْني، وَ عَلَي رَأْسي» قدم رنجه فرمودي، «اَهلاً و سَهلاً»، یعنی «اميد آنكه احساس آرامش و امنيت نمايي».
10- آيا پرهزينه است آنگاه كه نام حضرتش(عَجّ) بر زبان آيد به نشانهي احترام و اظهار ارادت، براي لحظاتي دست بر سر نهيم و سَمبل و نمادي را كه حضرت ثامنالحجج(ع) باني و پايهگذارش بوده است را محترم بشماريم و به حضرتش(ع) در چگونگي اظهار ارادت به قائم آل محمد(عَجّ) اقتدا نماييم؟ مأجور و كامروا باشيد.
*«دبیر هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»
يكشنبه 07/ 09 /1394
[1] - چون تمامي ابيات اين قصيده بلند به حرف«تاء» ختم شده است اين قصيده را «قصيده تائيّه» ناميدهاند. قصیدۀ تائیّه، مشهور ترین سروده دعبل است که درباره اهل بیت پیامبر (ص) و ستم هایی است که بر آنها رفت. دیوان کامل دعبل هم اکنون در دست نیست، اما ابیات این قصیده معروف در نسخه ای که افزون بر 120 بیت می باشد توسط علامه مجلسی (ره) به فارسی ترجمه شده است. جلد 4 ترجمه «الغدیر»، صفحات 299-244 علاوه بر زندگینامه شاعر مشتمل بر شرح و بیان همین قصیده و دیگر سروده های وی راجع به دودمان پیامبر (ص) می باشد. تعداد ابیات مندرج در الغدیر و دیگر آثار موجود به قلم برخی از نویسندگان، اندکی کمتر از آن است که توسط علامه مجلسی (ره) به فارسی بر گردانده شده است.
[2] -ميدانيم كه در تاريخ سرودن و قرائت اشعار، هنوز امام جواد(ع) به شهادت نرسيده بود تا در جوار جدّ مكرّمش در كاظمين دفن شود.
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید