گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 2 اردیبهشت, 1396 | نظرات 0 نظر

آنكَس كه نخواست بزرگ بماند!

"قانون اساسی برای همه" آنكَس كه نخواست بزرگ بماند! *قربانعلی مهری متانکلایی ١- مردى، دوباره گام در كارزار دوازدهمين دوره انتخابات رياست جمهورى گذاشت كه روزگارى عنوانِ(عالى ترين مقام رسمى كشور پس از رهبرى)را از آن خود ساخت و در قامت(رئيس شوراى عالى امنيّت كشور)، مَحْرَم أسرار نظا

"قانون اساسی برای همه"


آنكَس كه نخواست بزرگ بماند!

*قربانعلی مهری متانکلایی

١- مردى، دوباره گام در كارزار دوازدهمين دوره انتخابات رياست جمهورى گذاشت كه روزگارى عنوانِ(عالى ترين مقام رسمى كشور پس از رهبرى)را از آن خود ساخت و در قامت(رئيس شوراى عالى امنيّت كشور)، مَحْرَم أسرار نظام شد. نماد، سَمبل، تجلّى و ظهور اراده يك ملّت به وسعت همه ايران شد و داعيه رهبرى جهان را در سر مى پرورانْد. با قطع نظر از ناگفتنى ها، امّا برخى را از سر ذوق زدگى بر آن داشت پيشنهاد دهد نامه بى پاسخش به رئيس جمهور وقت آمريكا در سطوح عالى علمى و آموزشى حوزه و دانشگاه تدريس شود!. ديگرى را قبولاند تا بگويد كاش همه عبادتهايم را مى گرفتند و بجاى آن، پاداش يكبار دعاى فَرَج خواندنش در مجمع عمومى سازمان ملل را به او مى دادند!! امّا صد حيف و هزار افسوس، كسى از تأثيرگذاران بر أفكار عمومى حاضر نشد با نهيب زدن به او بگويد:(تو كه  قرآن بر اين نَمَط خوانى  /   ببرى رونق مسلمانى!). آيا چنان مجمعى با آن تركيب، جايگاهى مناسب براى شنواندن چنين مضمونى بلند، ناظر به(فلسفه إنتظار در آخرالزَّمان)است؟! چرا بايد با گُم كردن سوراخ دعا، كلماتى بر زبان راند كه شايسته مقام نباشد؟! با انصراف از اين همه قضاوتهاى نادانسته يا شتابزده، هر چند درست است كه گفته اند:(بزرگش نخوانند أَهْلِ خِرد  /  كه نام بزرگانِ به زشتى بَرَد). امّا اگر كسى خود نخواهد بزرگى كند و بزرگ بماند، كه را بايد ديد؟ چه بايد كرد؟ يا چه بايد گفت؟.

٢-  به باور يكى از انديشمندان:(روان شناســـان، فراوان درباره بلوغ زودرس جوانان سخن گفته و هشدار داده اند. كاش درباره بلوغ عقلى ديررس هم پيوسته هشدار مى دادند و زنگهاى خطـــر را به صدا درمى آوردند. بلوغ ديررس، يعنى آنچه را كه در سه سالگى فهميده اى بايد در بيست سالگى مى فهميدى و آنچه در پنجاه سالگى آموختى بايد در چهل سالگى مى دانستى. گاهى دير فهميدن به اندازه نفهميدن، زيانبار اســـت. وقتى كار از كار گذشت، نه پشيمانى سودى دارد، نه آگاهى. از پيامبر گرامى اسلام(ص)نقل است كه فرمود:(أَلْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوقٰاتِهٰا- انجام هركار درگرو زمان مخصوص به همان زمان است)،{بحار الانوار، ج 77، ص165، ح 2}. يا اينكه:(فرصتها را از
دست ندهيد كه اندوهگين مى شويد)،{منتخب ميزان الحكمه، ص403}. به قول سعدى شيرين گفتار:


(اى كه دســـتت مى رســـد كارى بكن / پيـــش از آن كـــز تو نيايـــد هيچ كار
پيـــش از آن كز دســـت بيرونت بَرَد     / گـــردش گيتـــى زمـــام اختيـــار).


جامعه نيز مانند انســـان، دوران بلوغ دارد. جامعه اى كه ديرتر به بلوغ عقلى مى رســـد، آنچه را كه –مثلا - بايد در قرن بيستم ميلادى مى فهميد، در قرن بيست و يكم مى فهمد. پس در قرن بيست و يكم چيزى را مى فهمد كه زمان آن گذشته است. بدين ترتيب، چيزى را كه بايد در قرن بيست و يكم بياموزد و مربوط به همان قرن است، نمى آموزد و به قرنى ديگر وا مى گذارد. اين دومينوى تأخير كه خسارت بارش خوانند، همينطور قرنهاى او را مى بلعد و
ميان او و قافله تمدّن فاصله مى اندازد)،{روزنامه اطّلاعات، پنجشنبه،١٣٩٦/١/٣١، ص٦، ذيل عنوان:منشين بر لب جوى، به قلم دكتر رضا بابايى}. چه بايد گفت به (دير فهمان)ى صاحب منصب كه با تأخير ناروا به خرج دادن در فهم مصاديق و موضوعات، صدمات جبران ناپذيرى را نه تنها متوجّه ملّت و مملكت بلكه به ناموس و شريعت مى گردانند.؟! آيا در صدد برخواهند آمد عذر تقصير به پيشگاه ملّت آورند؟!  


٣- صاحب منصبى، بازگشت دوباره به كانون قدرت را در انتظار نشسته است كه روزگارى، بى محابا از هيچگونه تلاش در استفاده از تريبون هاى ملّى و مملكتى در ندانم گوئى ها فروگذار نمى كرد و از إيجاد اضطراب در أفكار عمومى، چوب حراج زدن به آبروى اين و آن و إيجاد خطر براى ملت و مملكت دريغ نمى ورزيد. جالب آنكه نه تنها خود، بلكه جمع ياران و همراهانش نيز، اين همه بى پروائى ها را شجاعت مى دانستند و خدمت مى شمردند، اكنون هم پيمودن همان راه و روش را فريضه اى واجب بر عهده همگان مى گمارند. چنين است كه سر از پا نمى شناسند و دسته جمعى و به مَثابه يَد واحده در مقام ثبت نام برآمده اند.

٤- گويا اينان نشنيده اند اين كلام پيامبر أكرم(ص)را، يا شنيده اند و بنا به جهاتى با تغافل ورزيدن و تجاهل كردن، خود را به فراموشى زده اند؟ آيا نشنيده اند كه سرآمد عالى ترين مكارم اخلاق فرموده بود:(مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ، وَقَعَ فِيهَا-آنكس كه چاه براى ديگران حفر كند، خود در آن مى افتد!!). اكنون كار را به نقطه اى رسانده اند كه در باره سرگروه اين مجموعه، يارانِ قديمش از او با عناوينى ياد مى كنند كه لسان از بيان و قلم از نگارش آن شرم دارد. گويا مَعَ الأَسف بايد خطاب به چنين أُعجوبه اى كه برخى به حق،-و البتّه به زَعم خود-، او را معجزه هزاره سوم ميلادى مى ناميده اند، بايد سرود:(هر كه ناموخت از گذشت روزگار  /    هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار!).

٥- با قطع نظر از برخى كه هنوز علاقمند به گذرانِ عمر زير چتر چنين كارگزاران، يا نهادن پا جاى پاى آنان اند، برخى ديگر نيز هنوز بر اين باورند فلانى در آغاز خوب بود، امّا بعدها تغيير كرد! حال آنكه دردمندانى خردمند به خوبى مى دانند و مى دانستند او از نخست همان بود كه اكنون بر آن است. تحليل گران، خود بر دو گروه اند: جمعى از قبل بر مَشْى و مرام او آگاه بودند،امّا بنا به جهاتى دانسته خواهان بر صدر نشاندنش شدند. برخى ديگر گويند آگاهى شان از معجزه قرن، بغايت اندك بود. اكنون كه آگاه شدند، دل بريدند و برائت جستند!شما خود را همفكر با كدام جناح مى شماريد؟

٦- با عنايت به عبارتى كوتاه از بنيانگذار فقيد جمهورى اسلامى ايران كه در فراز پايانى وصيتنامه اش مى نگارد:(ميزان، وضع فعلى أفراد است)، شايد بتوان عبارات زير را در همين راستا قابل بهره بردارى دانست. داستايوفسكى، نويسنده مشهور قرن(١٩م)روسيه، دركتاب(تســـخير شـــدگان)مى نگارد:(هر پرهيزكارى گذشته اى دارد و هر گناهكارى آينده اى. پس قضاوت مكن كه دانم اگر قضاوت نادرستي در مورد كسى كنم، دنيا تمامى تلاشش را مى كند تا مرا در شرايط او قرار دهد و به من ثابت كند كه در تاريكى، همه ما شبيه يكديگريم. پنـــاه مى بـــرم به خدا از عيبي كه امروز در خود مى بينم و ديروز، ديگران را به خاطر همان عيب ملامت كرده ام. پس محتاط باشيم در سرزنش و قضاوت كردن
ديگران؛ وقتي نه از ديروز او و نه از فرداى خود خبر داريم!!). ألْحَقّ چه بجا و چه نيكو گفته اند:شتاب مكن، ضمن آنكه روزگار كوتاه است، ضمير نيز، مرجعِ خود را پيدا مى كند!!
٧- با صرف نظر از ديگر وابستگان و پيوستگان، اكنون و در اين مَجال كوتاه، سخن، پيرامون شخصيّتِ جناب دكتر محمود أحمدى نژاد است. نه اكنون، بلكه چهار سال پيش و در آستانه برگزارى يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهورى(بهار١٣٩٢)از نكته سنجى سيّاس پرسيده بودند:(فكر مى كرديد أحمدى نژاد به اينجا برسد؟). پاسخ داد:(أصلاً، به هيچ عنوان). و مى افزايد:(اتّفاقاً يك خبرنگارى از من پرسيد أحمدى نژاد ٨٤ با أحمدى نژاد الآن چه فرقى كرده كه تو آن موقع حامى اش بودى، امّا الآن ديگر نيستى؟ من گفتم او تفاوتى نكرده. من اطلاعاتم از آقاى أحمدى نژاد زياد شده، من آن موقع اطلاعاتم كم بود از آقاى أحمدى نژاد. احمدى نژاد تغيير نكرد،امّا بعضى از زواياى روحى اش تا رئيس جمهور نمى شد رو نمى شد. چون مسئوليّت هاى قبلى اش جائى نبود كه بتواند اينگونه عمل كند).{گفتگوى وبسايت مشرق با مهندس محمدرضا باهنر، كدخبر:١٨٤٥٨٨،تاريخ١٣٩٢/٢/٢٠}.

٨- نظر به مرتب فوق و با علم به اينكه تصميم، بابت ماندن يا نماندن چنين گزاره هائى در ميدان رقابتها، و اين بار نيز، در كارزار دوازدهمين دوره انتخابات رياست جمهورى، با نهادهاى ذيصلاح قانونى است كه عمل به وظيفه خواهند كرد، نهاد شوراى نگهبان گويا با ملاحظه وضع فعلى و با قابل إستصحاب ندانستنِ وضع قبلى، نتوانست نام آقاى دكتر محمود احمدى نژاد را در فهرست واجدين شرايط حضور در رقابتها إعلام دارد. با قطع نظر از سستى يا درستى أركان أدلّه استنادى كه توجيه و تبيين آن با مرجعِ تشخيص است، امّا از ميان(٦)نَفَر اسامى اعلامى، شهروندان بايد به گونه اى در مقام انتخاب و گزينش برآيند كه بعدها انگشت ندامت به دندان نگَزند.  با اولويّتِ نگاه به(مَطاعِن)، امّا دستاوردهاى حاصل از چهل سال عملكردِ كارگزاران، خواه به سلب باشد يا به إيجاب، در نوشتار ديگر مورد بازخوانى قرار خواهد گرفت. كامروا باشيد.


*«دبیر هیئت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس»
جمعه ۱ / ۰۲ / ۱۳۹۶

 

برچسب ها
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload