گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 13 آذر, 1399 | نظرات 0 نظر

تقديم به دانشمند فرزانه، شهيد دكتر محسن فخرى زاده

" تقديم به دانشمند فرزانه، شهيد دكتر محسن فخرى زاده"    اشاره : مجموع نوشتار در (٥)بخش پياپى تقديم مى گردد. اميد آنكه خواندنى باشد.     بخش اوّل    ١ - با نگاهى گذرا در متن پيامها و اظهارنظرها در پى شهادت دكتر محسن فخرى زاده – رئيس سازمان پژ

" تقديم به دانشمند فرزانه، شهيد دكتر محسن فخرى زاده" 

 
اشاره : مجموع نوشتار در (٥)بخش پياپى تقديم مى گردد. اميد آنكه خواندنى باشد.  
 
بخش اوّل 
 
١ - با نگاهى گذرا در متن پيامها و اظهارنظرها در پى شهادت دكتر محسن فخرى زاده – رئيس سازمان پژوهشى و نوآورى وزارت دفاع و پشتيبانى نيروهاى مسلّح – كه با انتشار يافتن در رسانه ها و جرائد داخل و خارج نگاهها را به خود معطوف كرد، شخصيّت جناب ايشان با عناوينى مورد بازخوانى قرار گرفت كه براى خوانندگان اين مرز و بوم، نه فقط حسرت برانگيز كه مايه غبطه و رشك برانگيز است.   
٢ - حسرت از اين حيث كه چه گنج هايى پنهان به تاراج مى رود. غبطه از آن حيث كه چگونه مى توان در سايه سار دانش به چنان گنجينه اى از ثروت دست يافت كه نام خود را در ميان (٥٠٠) قدرتمند جهان به ثبت رساند. ثروت دانايى براى سيطره يافتن بر قلمرو گيتى و به خدمت انسان در آوردن پديده هاى هستى. دانشمندى بزرگ و صاحب نام در دانش هسته اى ايران را به نشانه رفته اند كه در پى تلاش هاى بى امان در به فرجام رساندن توافق نجات بخش (برجام) به دريافت نشان خدمت و لياقت از دست رئيس جمهور مملكت نائل آمده بود.  
٣ - اين نوع نگاه به دانش و دانشمند است كه هنوز بلامنازع به اثبات مى رساند در قياس و تطبيق ها، سرمايه دانش است كه توليد پول و ثروت مى كند، ارزش افزوده مى آورد، قدرت مى آفريند، اقتدار مى بخشد و صيانت از آن همه دستاوردها را وجههء همّت خويش مى سازد.  
ثروت و سرمايهء منبعث از دانش، نه فقط دانايى و توانايى كه مانايى و ماندگارى به دنبال دارد. دانش واقعى، نه دانش كاغذى يا سفارشى كه هر از گاه با بيرون كشيده شدن حجم انبوهى از پايان نامه ها و رساله ها از انبار دانشگاهها و بايگانى راكد دستگاهها به خمير تبديل مى شود.  
٤ - عناوينى مانند: (" فرزندى از فرزندان رشيد اين مرز و بوم "، " دانشمند فرزانه "، " دانشمند برجسته و ممتاز هسته اى و دفاعى كشور"، " مدير متخصّص و متعهّد " ، " از چهره هاى برجسته مديران و دانشمندان ايران معاصر"، " دانشمند ارشد هسته اى"، " رئيس پيشين مركز تحقيقاتى فيزيك "، " پدر صنعت موشكى و هسته اى ايران "؛ 
" از مديران و خدمتگزاران عرصه هاى علمى، پژوهشى و دفاعى كشور"، " انسانى دردمند و بزرگوار و شرافتمند كه دغدغه خدمت داشت "، " خدمتگزارى توانمند كه عمر گرانمايه را بى ادّعا و بى هيچ چشمداشت صرف ارتقاء توان دفاعى كشور نمود". يكى از أصحاب قلم چه دردمندانه و كوتاه  در وصفش نوشت: " ما دانشمند و مدیر شاید کم نداشته باشیم، اما انسان‌های دلسوز و توانا بسیار کمند!"، و بيفزايد: " یک انسان بزرگ را از ما گرفتند"؛ 
" از مقامات بلند پايه نظامى و البتّه دانشگاهى ايران كه بنا به اظهار دكتر صالحى – رئيس سازمان انرژى اتمى كشور-: (شهيد دكتر فخرى زاده تخصصشان تخصص فيزيك هسته اى و مهندسى هسته اى بود و دكتراى خود را  در يك پروژه خيلى خوب تحت عنوان شناسايى نيترون ها نوشت كه تز بسيار با ارزشى بود) و مى افزايد: (جناب فخرى زاده كارهاى متنوع زيادى انجام دادند و به اعتبار مسئوليتى كه داشتند نمى توانستند خيلى كارهاى علمى خود را منتشر كنند و تا يكى دو سال پيش هم عكس ايشان در جايى منتشر نشده بود. به همين اعتبار هم كارهاى علمى كه انجام مى داد، به صورت گزارش هاى تكنيكى در خود سازمان شان بود)".   
و سرانجام در پيام عالى ترين مقام رسمي كشور به اين نكته تأكيد شود: (دو موضوع مهم را همه دست اندركاران بايد به جدّ در دستور كار قرار دهند: نخست پيگيرى اين جنايت و مجازات قطعى عاملان و آمران آن، و ديگر پيگيرى تلاش علمى و فنّى شهيد در همه بخش هائى كه وى بدانها اشتغال داشت).  
٥ - با آنكه بديهى است پاسخ به جنايت در موقع مناسب و با تعيين وقت و ساعت و مكان و موقعيّت و قطعاً بدون شعار زدگى ها و همراه با هوشيارى به خرج دادن ها و خويشتن دارى ها كه چه بسا ممكن است تأمين و دفاع و صيانت از منافع ملّى مستلزم رعايت آن باشد، توسّط مقامات عالى مملكت به عمل خواهد آمد، امّا تداوم بخشيدن به حيات علمى آن شهيد، راهكارهايى مخصوص به خود را مى طلبد كه در ادامه نوشتار به اختصار مورد اشاره قرار خواهد گرفت.  
٦ - راجع به لزوم گرفتن انتقام هايى سخت از آمران و عاملان وقوع حادثه نيز متناسب با اهميّت موضوع، حرف ها فراوان زده شد. مانند اينكه گفته شد: (شبْ دراز است و قلندر بيدار!همچون صاعقه بر سرِ قاتلان اين شهيد مظلوم فرود خواهيم آمد و از كرده خود پشيمان شان خواهيم كرد). امّا در اينكه با فرض اثبات عاملى بيگانه مانند دستگاه جاسوسى إسرائيل در دست يازيدن به اين ترور وقيحانه، آيا جواب ترور، جنگ است يا به انجام رساندنِ ترورى مشابه؟ موضوعى است كه آگاهان به اركان و مختصّاتِ (اقدام تلافى جويانه)، (بازدارنده) يا (عمل مقابله به مثل) به آن پاسخ خواهند گفت.

٧ - البتّه آتش افروزانى كه گاه و بيگاه يا با گل آلود ديدن أوضاع و با نشان دادن انگشت اتّهام به اين مقام يا آن مقام كه مثلاً فلانى باعث شد تا دانشمند هسته اى ايران به بهانه گسيل شدن براى مذاكره با يوكيا آمانو دبير كلّ پيشين آژانس بين المللى انرژى اتمى سازمان ملل مورد شناسايى قرار گيرد و آنگاه با درز داده شدن نام و عنوان ايشان به موساد مورد ترور قرار گيرد و به فاصله همان آغازين لحظات انتشار خبر از كانون مغزى بى خبر!، موضوع مورد تكذيب مقامات رسمي سازمان انرژى اتمى كشور قرارگيرد، در شمار مسائلى است مضحك و خنده آور، كه براى تلطيف خاطر، بى مناسبت نديدم اين گزاره از مزاح تاريخ! را با تقديم به سازنده و نشر دهنده چنان خبر به سمع تان برسانم. و امّا آن مزاح خنده آور:  

(يكي گفت: خسن و خسين هر سه دختران مغاويه بودند كه در مدينه آنان را گرگ دريد. گفتند: خسن و خسين نبود، حسن و حسين بود. هر سه نبود، هر دو بود. دختر نبود، پسر بود. مغاويه نبود معاويه بود. معاويه هم نبود علي(ع) بود. در مدينه گرگ آنها را پاره نكرد بلكه امام حسن را زنش زهر داد، امام حسين را هم شمر ملعون تو صحراي كربلا شهيد كرد. آن كسي را هم كه گرگ خورد حضرت يوسف بود آن هم در مدينه نبود در راه كنعان به مصر بود، آن هم نخورد بلكه برادرهاش گفتند خورد كه از اصل دروغ بود!).    
٨ - آيا اين " مخ تعطيلان!" از خود نمى پرسند به فرض اگر قرار بود از ايران افرادى از در گفتگو با رئيس يك نهاد بين المللى مانند آژانس انرژى اتمى در آيند، آيا به زعم ايشان بنا بود صاحب اين قلم را به ميز مذاكره بفرستند يا سازنده آن خبر سراسر دروغ و توهين و بهتان و إفترا و جعل و دشنام را به نمايندگى از ملّت ايران به آنجا روانه سازند؟!.   
٩ - با فرض وقوع ديدار، اقدام فلان مقام رسمي كشور در إعزام داشتن دانشمند هسته اى ايران به اتاق مذاكره با صاحب منصبان جهان، جز اينكه بزرگ و والا بودن شخصيّت چنان كاربلد دانا را به تصوير كشانَد، آيا نشان ديگرى نيز به دنبال دارد؟. نكند آقاى خبرساز بر اين گمان است رئيس آژانسِ چنان نهاد بزرگ بين المللى به ايران آمد تا با " خُرزوخانِ متوهّم و خيالى! در سريال شبهاى بَرَرهء تلويزيونى!" ديدار نمايد؟! شايد …؛.  
امّا اينكه چه اتّفاقاتى بعداً در كمين است يا احتمالاً به وقوع خواهد پيوست را دستگاههاى امنيّتى و اطلاعاتى و حفاظتى است كه بايد رصد نمايند، نه مقامى اجرائى كه دانشمندى معتمد و تراز اوّل را به ميز مذاكره اى فرستاده باشد كه وقوع آن نيز در عالم خارج، از أساس و بنيان، تصوّرى خيالپردازانه و خودساخته و بلا تصديق از كار در آمد.
 

بخش دوم  
١٠ - دانشمندى به ظاهر گمنام كه چنان توانى را براى بالا بردن بنيهء تحقيقاتى كشور، آن هم نه فقط در صنعت دفاعى يا نظامى، بلكه صنعت به معناى وسيع كلمه به كار بست كه با بسته شدن پرونده حيات اين جهانى وى، اكنون اندكى از اقيانوس بيكران تلاشش براى اين و آن واگويه مى شود. دانشمندى نخبه و نخبه پرور كه همگام با حضور مداوم در حوزه علم و عمل شكوفا گرديد و به بار نشست. اميد آنكه دست پروردگانش نيز، چون مرشد و مرادشان به بار نشينند. 
١١ - اينكه چنين استعداد درخشان را به جاى آنكه در لاى پنبه نگاه بدارند تا كمترين آسيب به وى نرسد، تقريباً به حال خود گذارند تا چنان مظلومانه طعمهء دشمن گردد، اين قلم را نرسد كه پيرامون موضوع بخواهد يا بتواند به اظهار نظر بپردازد. آن هم راجع به دانشمندى كه دستگاههاى جاسوسى أجانب، نقشه ترورش را بالعيان و آشكارا از سالها قبل در سر مى پروراندند و مع الأسف دبير شوراى عالى امنيّت كشور نيز در اظهارنظرى شتاب زده يا احتمالاً بنا به مصالحى ناگفتنى و ناشنيدنى، جملاتى بر زبان براند كه درك موضوع را در مواجهه با چندين و چند مجهول بى پاسخ، مشكل بگرداند.  
١٢ - به خلاف (قاعده احترام)، امّا (قاعده اقدام) به اين معنا است آدم عاقل كارى كند به اختيار كه باعث إضرار به يكى از ارزش هاى انسانى خود از جان و مال و عِرض و آبرو و ناموس و عقيده و ايمان گردد. بديهى است در اين صورت، خود مسئول خساراتى خواهد بود كه به تمام يا يكى از ارزشهاى خويش وارد نموده است. لكن نظر به اينكه هر يك از ارزش هاى شمارش شدهء بالا داراى حرمت و احترام است چنانچه تمام يا يكى از آنها مورد تعرّض ديگرى قرار بگيرد بنا به (قاعده احترام) و مستنداً به اصول و قواعد عقلى و شرعى و قانونى، عامل مزاحم مسئول تدارك و جبران زيان هاى وارده مى باشد.  
١٣ - نظر به (قاعده اقدام) است كه قرآن مجيد إنذار مى دهد: (وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛؛ خويشتن را به دست خويش به هلاكت ميندازيد)،{بقره/١٩٥}. پر واضح است با دست خود، خويشتن يا همدم را به مهلكه انداختن، مصداق بارز قاعده اقدام است كه در اين صورت جز خود يا ياوران، چه بسا ممكن است مسئوليّتى را چندان متوجّه ديگران نگردانَد.  
١٤ - با گذشت افزون بر يكهزار و چهارصد سال از به شهادت رساندنِ ناجوانمردانهء امامان عالى مقام يعنى حضرات على و فرزند گرامى اش سرور شهيدان – عليهُمَا السّلام –، بعضاً تحليل گرانى مانند ابن خلدون اندلسى در اينجا و آنجا در تلاشند تا به زعم خود با آب در هاون كوبيدن ها يا تراشيدن عذر و بهانه براى خوارج نهروان يا نوادهء ابوسفيان در دست يازيدن شان به جنايات بى مثال، بخواهند بگويند آنان (ع) العياذ بالله با بى احتياطي به خرج دادن ها يا خود، با به استقبال خطر رفتن ها، خويشتن را به دردسر انداخته اند!. حرفهايى بى اساس  و بنيان كه با ساختن و پرداختن نمونهء آنها جز آشكار ساختن  عمقِ كينه هاى درون نسبت به ارزش ها و ارزش آفرين ها، بهرهء ديگرى نبردند.  
١٥ - اينكه رئيس عالى ترين دستگاه امنيّتى كشور با اشاره به ترور شدن شهيد فخرى زاده بگويد: (دشمن ۲۰ سال به دنبال به شهادت رساندن ایشان بود ولی ناکام مانده بود. این بار هم سیستم‌های اطلاعاتی کشور با دقت، احتمال وقوع حادثه و محل بروز احتمالی حادثه! علیه ایشان را پیش بینی کرده بودند. به دلیل تواتر اخبار در طول ۲۰ سال، متاسفانه جدیت مورد نیاز اعمال نشد و این بار دشمن موفق شد!) يا بيفزايد: (متاسفانه عملیات، عملیات بسیار پیچیده‌ای بود و با بکارگیری تجهیزات الکترونیکی رخ داد. هیچ فردی در صحنه حضور نداشت؛ اما سرنخ‌هایی وجود دارد!)، شايد بيانى نباشد كه قابليّت استماع بيابد يا مورد اعتناء قرار بگيرد. چه آنكه دشمن، دشمن است و جز توطئه كردن و آسيب رساندن، انتظار ديگرى از وى نمى رود.  
اظهارات آقاى ربيعى در كسوت سخنگوی دولت نيز، كمكى به حلّ مشكل نمى كند اينكه بخواهد در نشست خبری  بگويد: (برخلاف آنچه در رسانه های خارجی مطرح شده؛ در این مورد خاص، سازمان های جاسوسی و تروریستی زیر پوشش ما قرار داشتند و محل وقوع و هدف ترور پیش بینی شده بود. با کمی دقت و رعایت پروتکل های حفاظتی می توانستیم این جنایت را ناکام بگذاریم). 
١٦ - به باور اين قلم كه به جز شنيده ها از رسانه ها آگاهى چندانى از صدر و ذيل موضوع ندارد، پذيرش چنان تحليل ها را قابل پذيرش نمى بيند. چه آنكه اگر به وقوع پيوستن حادثه، چنان باشد كه عالى ترين مقام دستگاه امنيّت كشور بر زبان مى راند،  چرا بر آن شدند با تن دادن به (قاعده اقدام؟!) سرمايه اى منحصر به فرد از ملّت و مملكت ايران را با فرستادن به قعر ميدان به (تَهلُكه) اى گرفتار نمايند كه قرآن جاويدان از قبل به همگان إنذار داده است: (وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ).

١٧ – بنابراين، اينكه دستگاههاى امنيّتى، اطلاعاتى يا حفاظتى كشور با فرض قطعى شمردن وقوع حادثه، اجازه دهند چنين إياب و ذهابى صورت پذيرد، فهم موضوع را مواجه با مشكل مى نمايد. بى آنكه بنا بر ملامت يا نكوهش زحمتكشان در دستگاههاى تأمين امنيّت براى ملّت و مملكت بوده باشد، امّا شايد حق با سردار حسین دهقان باشد كه ظاهراً گفته است: (علت ترور دكتر فخری‌زاده رخنه و نفوذ و شکاف امنیتی بوده و مقامات مسئول باید جوابگو باشند)،{نقل به مضمون}.

 
بخش سوم  
١٨ - دانش يكى از مهمترين مؤلّفه هاى قدرت و پيشرفت براى هر ملّت و مملكت است. با ترورهايى از اين دست كه هر از گاه با آمريّت يا مباشرت دستگاههاى جاسوسى بيگانه به وقوع مى پيوندد آشكارا معلوم است آنان با شناسايى كردن ها و مورد هدف قرار دادن چنين مؤلّفه هايى توانمند از دانش و توسعه و پيشرفت، چنان صدماتى مهلك بر بنيهء علمى كشور وارد مى سازند كه به آسانى جبران پذير نخواهد شد. 
١٩ - گر چه تأمين استقلال و خودكفايى در دانش و سياست و فرهنگ و صنعت و اقتصاد و ديگر شئون كشور بدون هزينه به دست نمى آيد و بدخواهان ملّت ها و ممالك از به كار بستن هر نوع توطئه و نيرنگ در از ميان برداشتن مؤلّفه ها يا موجبات استقلال و پيشرفت ترديد به خود راه نمى دهند، امّا سخن در آن است كه هزينه ها نبايد با بى برنامگى ها بر كشورها تحميل گردد. دانشمندان هر مرز و بوم، شاخص ترين عامل در به استقلال رساندن ممالك خود در عرصه هاى حيات يك ملّت اند.  
٢٠ - أصحاب تفسير و قرآن پژوهان مسلمان با نگاه به اين فراز از آيات قرآن كه مى فرمايد: (أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا) ، (أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا)،{سوره هاى رعد٤١، أنبياء/٤٤}، بر اين باورند كاسته شدن از وسعت زمين نه به كسر شدن از مساحت آن، بلكه به برداشته شدن چهره هاى شاخص ساكنان آن در عرصه هاى گوناگون علوم و معارف است.  
قطعاً ضربه به دانشمندان كه دشمنان آب و خاك و چه بسا با بهره گيرى از ستون پنجم ها، با به راه انداختن ترورهايى سيستمى يا دولتى، هر از گاه موجى از اندوه را نصيب ساكنان آن مى سازند به منظور دستيابى به چنين اهداف اهريمنى است كه به ظهور مى رسانند.  
٢١ – يكى از موجبات كاسته شدنِ رونق زمين با برداشته شدن دانايان آن ديار، شايد ناشى از قدر ناشناسى اهل آن نسبت به دانشمندان يا ناتوانى در حسن بهره مندى از دانايى و توان آنان همراه باعدم اهتمام درست و كافى در حفظ و مراقبت و صيانت از جايگاه دانشمندان بوده باشد كه موجب مى شود نعمت وجودشان در معرض دست اندازى هاى اجانب و نيش و آسيب هاى عقارب قرار گيرد.   
٢٢ - نظر به مضمون آيات بالا كه مى فرمايد: (آيا نديده اند يا نمى بينند كه ما پیوسته به سراغ زمین می‌آییم و از اطراف و جوانب آن مى كاهيم؟)، نظر به رواياتى عديده، با مرگ و فقدان دانشمندان بزرگ و صاحب عنوان است كه زمين با از دست رفتن تدريجى فرهنگ ها و تمدّن ها به كاستى مى گرايد.   
٢٣ - از امام صادق (ع) نقل است كه فرمود: (نُقصانُها ذِهابُ عالِمُها ؛؛ نقصان و به كاستى گرائيدن زمين به معناى فقدان و از دست رفتن دانشمندان آن است). در اَخبار آمده است آنگاه كه خبر شهادت امير مؤمنان (ع) به مدينه رسيد عبدالله بن عمر با تلاوت آيات مذكور اظهار داشت: (اى على، تو اقيانوسى موّاج از علم و دانش بودى و امروز با رفتنت عَلَم اسلام به كاستى گرائيد و ستون ايمان از ميان رفت). اين همان ثُلمه و شكافى است خسارت بار كه با رفتن دانشمندان بر زمين و زمان عارض مى شود كه به آسانى و سرعت پر شدنى نخواهد بود.  
٢٤ - جالب آنكه معاوية بن ابى سفيان با دريافت خبر شهادت امام (ع) گفت: (مردم چگونه معدن علم و حلم و فقه و فضيلت را از دست دادند؟!) و افزود: (با مرگ پسر ابوطالب فقه و علم از ميان رفت). و در فرازى ديگر گفت: (إنّ الأسَدَ الّذى يَفتَرِشُ ذِراعَيْهِ فِى الحَربِ قَد قَضىٰ نَحْبَهُ ؛؛ آن شير دلاور كه در ميادين رزم پنجه ها بر زمين مى گسترانْد، جهان را وداع گفت!) و اين شعر را خواند: (قُل لِلأرانِبِ تَرْعىٰ * إنّما سَرِحْتُ * وَ لِلْظَبّاءِ بِلا خَوفٍ وَ لا وَجَلٍ ؛؛ از قول من به خرگوش ها و آهوها بگو كه من با به هزيمت رفتن شيرِ بيشه، آسوده خاطر گشته ام، شماها هم به آرامى در دشت و مرتع بچريد كه با رفتن شير، خطرى نيست كه تهديدتان كند!). گويا معاويه با دريافت خبر شهادت، شعر را خطاب به خود و هم كيشان از امويان و مانند آنان است كه بر زبان آورد.   
٢٥ - با رفتن دانشمندى صاحب نام مانند دكتر محسن فخرى زاده، نه فقط دوستان گريستند، كه دشمنان نيز نتوانستند بزرگى مقامش را انكار نمايند يا خوشحالى شان را در پس پرده ها پنهان بسازند.  
٢٦ - اينكه نشريه اى پر تيراژ در إسرائيل به فاصله كمتر از يك هفته قبل از وقوع حادثه بنويسد: (آمريكا و إسرائيل براى يك رشته عمليات پنهان عليه ايران در هفته هاى باقيمانده از دولت دونالد ترامپ برنامه ريزى كرده اند!)، و تأكيد نمايد: (بخش هسته اى ايران هدف اصلى است و ايران پاسخى نخواهد داد!)؛  يا رئيس دولت إسرائيل با دريافت خبر حادثه در عصر جمعه ٧ آذر ٩٩ خطاب به شهروندانش بگويد: (امشب را با آرامش بخوابيد!) يا بگويد: (شنبه خوبى را براى شما آرزو مى كنم!)؛ 
يا اينكه نام دكتر فخرى زاده از مدّت ها پيش با گنجانده شدن در فهرست ترور موساد قرار بگيرد و بنيامين نتانياهو از دو سال قبل از وقوع حادثه كه گويا در سازمان ملل متّحد، آنگاه كه گزارشى راجع به ايران مى دهد آشكارا بر زبان براند: (نام محسن فخرى زاده را به ياد داشته باشيد!)؛  يا اينكه كارشناسانى آگاه، ترور دكتر فخرى زاده را همسو با دست اندازى هاى أخير أجانب در تأسيسات هسته اى نطنز بدانند و ديگر گزاره ها و نشانه ها كه تحليل گران طىّ روزهاى پس از وقوع حادثه بر زبان رانده اند، نه چنان است كه ترور دانشمند هسته اى ايران بدون مباشرت يا آمريّت مستقيم إسرائيل بتواند به انجام رسيده باشد.   

٢٧ - مثالى است در فرهنگ و زبان مازندرانى كه مى گويد: (سير، بَچِىْ!، رَجْ دَچِىْ!)، يعنى آنگاه كه سير را از مزرعه بچينند و جاى پاى را نيز آشكارا از خود بر جاى گذارند، گر چه ممكن است انكارها بورزند، امّا مگر مى توانند با ردّ گم كردن ها از قبول مسئوليّت بگريزند؟.  
٢٨ - امّا اينكه با قبول چنين پيش فرض مبنى بر اينكه كار، كار موساد باشد، چگونه است كه تشكيلات جاسوسى و عمليّاتى إسرائيل اينگونه در ايران فعّال است و جولان مى دهد و قربانى مى گيرد؟ پرسشى است كه أصحاب قدرت بايد با دستيابى به پاسخى درست، در مقام توجيه أفكار عمومى بر آيند.  
٢٩- هرگاه تروريسم يا ارتكاب اعمال تروريستى شالوده نظام اطلاعاتى اسرائيل باشد كه تأمين امنيّت و ماندن و بقاى بى ريشه و غاصبانه اش را در گرو همين نوع از اقدامات و بلوا آفرينى ها بداند كه مى داند! امّا چرا ايران بايد بهايش را بپردازد؟. دستگاههاى جاسوسى أجانب چگونه توانسته اند با عبور از " چتر امنيّتى نهادهاى اطلاعاتى و حفاظتى بر سر دانشمندان هسته اى و موشكى ايران "، چنين جنايتى را به ظهور برسانند كه سالها قبل نيز نمونه هايش را به انجام رسانده بودند؟.

 
بخش چهارم   
٣٠ - آنگونه كه اكنون آشكار شد دانشمند هسته اى ايران، (گمنام بود، امّا نه گمنام در ميان اهالى سياست در داخل يا خارج ايران و حتّى براى دستگاههاى ترور و جاسوسى جهان!، بلكه گمنام بود صرفاً در ميان عموم هموطنانش از مردم ايران!  
٣١ - با آنكه يكى از (٥) ايرانى بود كه نشريه فارين پاليسى نامش را در ميان (٥٠٠) چهره قدرتمند جهان قرار داده بود! امّا باز هم اين انتشار عاملى نشد تا عموم شهروندان به جامعه امروز ايران، نامى از او شنيده باشند تا آنگاه كه خبر شهادتش در عصر روزى بدفرجام، نگاههاى عموم را از گوشه ميدان يا خيابانى به آبسرد دماوند با كشاندن به كوى و برزن ها به خود معطوف داشت و همگان را در از دست رفتن مجّانى و مفت چنين ثروت و سرمايه اى پنهان در بهت و حيرت نشاند.  
٣٢ - كاش به بهانه تلاش بى امانش در نجات جان هموطنان كه در دستيابى  به كيت هاى تشخيص سريع ويروس كرونا در پستوهاى تاريك آزمايشگاهها از خود به ثمر رساند، برنامه هايى در تلويزيون به اجرا در مى آمد تا مردمان با تماشاى چهره مظلوم و بى ادّعاء و خدومش، هم اينك كه فقدان وى را به گوش مى شنوند، با همزاد پندارى ها به همدردى بيشتر با جنابش مى پرداختند و همگان به چشم باز مى ديدند در اين وادى پر تلاطم كه جنگ تصاحب قدرت و ثروت، طيفى را تا سر حدّ جنون و تَكالُب! به جان هم انداخت، هنوز هستند راست قامتانى از تبار شيفتگان خدمت كه بى توجّه به هياهوهاى بى ثمر و هيجانات بى اثر در خدمت به ملّت و مملكت سر از پا نمى شناسند. كاش مى شد …؛.  
٣٣ - كم نيستند اساتيد و دانشجويانى كه با راضى شدن به (لقمه اى نان حلال)، دوست داشته اند و دارند بى توجّه به أنواع قيل و قال در گوشه اى امن و آرام به سر آورَند و با دلخوش نمودن به تحقيق و پژوهش، مرزهاى دانش را بشكافند و خدماتى مانا از خويش به يادگار گذارند.  
٣٤ - راجع به حكيم يونان يعنى جناب ارسطو گويند آنگاه كه بنا داشت قواعد منطق را به نگارش در آورد از حاكم آتن خواست بَلَم يا زورقى تدارك نمايد تا با بستن به طناب و انداختنِ ميان آب و به دور از ديدن و شنيدن قيل ها و قالها از نوع نزاع بر سر تصاحب مناصب و كرسى ها، بتواند نظمى كهن براى انديشيدنِ قانونمند به جهانيان عرضه نمايد. كارى سترگ كه قرن ها بعد حكيمى دانشمند مانند ابوالقاسم فردوسى توانست با عزلت گزينى ها، شاهنامه را براى صيانت از فرهنگ و زبان فارسى بيافريند.  
٣٥ - بزرگانى مانند فارابى و بوعلى و بيرونى و خواجه نصير طوسى و صدراى شيرازى و ديگران و ديگران در كهن مرز و بوم ايران، على رغم نابرخوردار بودن از امنيّت و آرامش، امّا با نگاه  به رسالت  خدمت بود كه توانستند إعجاب ها بر انگيزند.  
٣٦ - دانشمند هسته اى ايران نيز اگر جز بر اين سلوك مى زيست، كه به إظهار جناب دكتر صالحى – رئيس سازمان انرژى اتمى ايران -، حتّى حاضر نشد عكس و تصويرى از خود به انتشار رساند، هرگز نمى توانست به چنان جايگاهى بر بلنداى دانش نشيند كه بدخواهان نيز نتوانند بزرگى نامش را در پرده ابهام نگاه دارند. رضوان خدا بر او بود كه دانشمند زيست و دانشمند مرد.


بخش پنجم و پايانى  
٣٧ -  اگر توان و امكانى با سعهء صدر بيشتر و قانونمندتر به عمل در آيد و به فرهنگى نهادينه شده در دستگاههاى تنگ نظر تبديل شود كه دانش پژوهان بتوانند بى دغدغه و واهمه و گمان به كار دانش همّت گمارند و آزادانه حرفها بر قلم رانند و بى سانسور و خطر به انتشارش بپردازند، قطعاً سايه منحوسِ پديدهء" فرارِ مغزها " از فضاى كشور رخت برخواهد بست.  
٣٨ - مگر مى شود علم و دانش را تكريم كرد امّا عالم و دانشمند را به اندك بهانه ها و با إعمال تبعيضات ناروا و دخالت دادن خط ها و ربط ها و يتى ها و يونى ها در به كار گيرى ها و سرانجام با برچسب هايى ناچسب و نا به جا فرارى شان داد و نشان دارشان ساخت و آنگاه فرياد بر آورد كه چرا با رفتن ها و بهره مند شدن از بورسيه ها بر نمى گردند؟!. اين نقيصه، گر چه ممكن است عموميّت يا اغلبيّت نداشته باشد، امّا همان قلّت و اندكش چنان عَفِن و بدبو است كه فضائى به وسعت آسمان ها و درياها را آلوده و نا امن مى گردانَد.  
٣٩ - دِعبِل خُزائى، شاعر عهد هارون الرّشيد و مأمون عباسى،  كه سروده هايش در منقبت اهل بيت رسول خدا (ص) زبانزد خاص و عام است به مناسبتى مى نگارد: (لَقَد حَمَلْتُ خَشْبَتِى عَلىٰ ظَهْرِى أربَعينَ عاماً فلا أجِدُ مَن يَصْلِبُنِى عَليهِ! ؛؛ چهل سال است چوبِ دارم را بر پشتم حمل مى كنم، امّا كسى را نيافتم تا مرا بر آن چوبه دار، بر دار زند!). البتّه دستگاه جور عبّاسى موجباتى فراهم آورد تا با استخدام اجير، توانست طناب يا چوبهء دار را بر گردن وى اندازد!. 
٤٠ - چرا بايد فضايى فراهم كرد كه أصحاب قلم با دارا بودن دانش و بينش و قدرت نقد و اعتراض و دادن طرح و پيشنهاد بايد در لفّافه سخن بر زبان رانند يا به خاطر صراحت گويى ها محروميّت ها كشند و آوارهء اين گوشه و آن گوشهء جهان باشند؟. بزرگانى كه اگر سكوت و تقيّه را بر خود روا نمى ديدند بناچار چون دِعبِل خُزائى با بر دوش گرفتن چوبه دار، آوارهء كوه و بيابان بودند. كم نبودند آنانى كه مانند بوعلى و بيرونى، با آوارگى روزگار به سر آوردند. سكوت و تقيّه نه فقط استعدادها را مى ميراند كه خلقى را از دانش و بينش آگاهانش بى بهره مى سازد.      
٤١ - اكنون وقت آن است دانش تكريم شود. دانشمند، گرامى به شمار آيد. دانش پژوه در صدر نشيند. با قطع نظر از جناح بندى ها و جبهه بازى ها، شبكه چهار سيما كه روز و روزگارى تخصّصاً براى انعكاس نو آورى ها در رشته هاى گوناگون دانش و پژوهش در كنار ديگر شبكه ها پا به عرصه رسانه ها گذاشت بتواند مخاطبان خود را بيابد و برنامه هايى شاداب و سرزنده را با در نورديدن مرزهاى دانش در همه رشته ها و شاخه ها به نمايش گذارد بى آنكه كس را ياراى آن باشد با برچسب زدن هاى ناروا لرزه بر اندام مجريان و مهمانان و بينندگان و شنوندگان اندازد.  
٤٢ - بخت با دانشمند هسته اى يار بود كه با نائل شدن به توفيق شهادت، نام و يادش بر خاطره ها نشست و از گمنامى به در آمد و جهان را در شناسايى ديگر چهره هاى كهن مرز و بوم ايران در ديگر حوزه هاى معارف و دانش كه شخص گرامى پيامبر خاتم (ص) با دست گذاشتن بر شانه سلمان (ع) خبرش را به جهانيان رساند به تكاپو انداخت.   
٤٣ - كم نبودند و نيستند يكان يكان از دانشمندان فاخر كه هر از گاه با انتشار ياد و نامشان در صفحات ترحيم روزنامه ها آدم متوجّه مى شود چه نام آورانى با زيستى نزديك به يكصد ساله و امّا غريبانه رخ در نقاب خاك كشيدند و مى كشند بدون آنكه در قابهاى رسانه ملّى و مملكتى، تصويرى از آنان به نمايش در آيد تا اين نسل پريشان در آشنا شدن با اسم و رسم شان به خود بباورانند با ريشه در خاك داشتن، چه إعجازها كه نمى آفرينند!.   
٤٤ - اين قلم، اغلب اخبار راجع به دانشمندان نام آور را با مراجعه به صفحات (٣ و ٦) و صفحه (ترحيم) روزنامه (اطلاعات) و ويژه نامه هاى فرهنگى منضمّ به آن كه با درج مقالات يا مراسم نكوداشت يا با انتشار اعلاميه ها كه مرگ آنها را به اطلاع مى رساند، پى مى برد چه نام آورانى با به جا گذاشتن چه تعداد فهرست درخشان از آثار قلمى، لكن نا به هنگام و بى سر و صدا يا بى نام و نشان به خاك مى روند.  
٤٥ - قطعاً كسى بنا ندارد دانشمندان اين مرز و بوم با به شهادت رسيدن نگاهها را معطوف به خود گردانند كه چه درّ و مرجان هايى ياقوت نشان از خويش به جا مى گذارند. شهادت دكتر محسن فخرى زاده كه با تير غيب أجانب و آن نيز نه فقط مظلومانه كه غريبانه در شهر و ديارش به خون خود مى غلتد و ملّت و مملكتى را داغدار مى سازد، شايد حامل اين پيام باشد كه نگاه مسئولان را نسبت به دانش و دانشمند از غفلت برهاند.

٤٦ - قطعاً تكريم دانش با تجليل از دانشمند و با قطع نظر از گرايش ها يا جناح بندى ها و خط و مرز كشى هاى من در آوردى است كه پس رفت را مى ميراند و پيشرفت را به ارمغان مى آورد.  
٤٧ - ياد و نام خدمتگزارانى دانشمند مانند شهيد دكتر محسن فخرى زاده نيز به باور اين قلم با چنين نگاه و ديدگاه به " دانش و دانشمند " است كه رهگشا و رهنما خواهد شد مشروط به اينكه نسل جوان اين مرز و بوم را دغدغه هايى ناروا مانند: " ستاره دار شدن ها!" آزارشان ندهد. در اين هنگام است كه خواهند توانست دانش را با به خدمت در آوردن براى ايران و جهان از ثريّا به ثَرا كشانند. به اميد آن روز. موفّق باشيد. سه شنبه ١١ آذر ٩٩.

#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload