گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 26 آذر, 1399 | نظرات 0 نظر

حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ

" حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ "    دفاع از ارزش ها و صيانت از آنها مانند: جان و مال و عِرض و آبرو و دين و ناموس، آنگاه معنا مى يابد و در حصار امن و امان قرار مى گيرد كه خاك ميهن از تعرّض دشمن در امان باشد.     چنين است كه حديث (حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ)

" حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ
 

دفاع از ارزش ها و صيانت از آنها مانند: جان و مال و عِرض و آبرو و دين و ناموس، آنگاه معنا مى يابد و در حصار امن و امان قرار مى گيرد كه خاك ميهن از تعرّض دشمن در امان باشد.  
 
چنين است كه حديث (حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ) با قطع نظر از ديدگاه بعضاً راويان مبنى بر احتمال خدشه در سند، امّا از چنان مضامينى والا برخوردار است كه نه فقط حكيم ابوالقاسم فردوسى را بر آن مى دارد در شاهنامه يا خِرَد نامهء مانايش بسرايد: (دریغ‌ ست ایران که ویران شود * کنام پلنگان و شیران شود)، بلكه ديگران را نيز تشويق مى نمايد با الگو بردارى از سبك و سياق آفريدگار شاهنامه بيفزايند: (چو ايران نباشد تن من مباد * در اين بوم و بر زنده يك تن مباد * همه سر به سر تن به كشتن دهيم * از آن به كه كشور به دشمن دهيم).  
 
حسّ مشترك ميهن دوستى است كه ايران بزرگ را با قطع نظر از قوميّت ها و لهجه ها و باورها با گرد آوردن حولِ نقطهء پرگارِ وطن، يك صداى شان مى سازد تا نه فقط در خلوت با خود، كه در گرد همايى ها و اجتماعات، آن ابيات رسا را همدل و همصدا به ترنّم نشينند تا خشم و نفرت خود را به بدخواهان و كج انديشان كهن مرز و بوم ايران زمين رسانند.  
 
مام ميهن بودن نقشهء ايرانِ بزرگ، نه فقط براى تمامِ فارسى زبانان كه براى همهء ايرانيانِ جهان است با همه گويش ها و نژادها و گرايش ها و باورها و حتّى  با وجود اختلاف در سليقه ها كه حكيم نظامى گنجوى را بر آن مى دارد در مثنوى (هفت پيكر) از مجموعه ديوانش بسرايد: (نيست گوينده زين قياس، خَجِل * همه عالم تن است و ايرانْ دِل * چونكه ايرانْ دلِ زمين باشد * دل ز تن به بُوَد يقين باشد). و در مثنوى (شرف نامه) با بر آمدن در مقام إنذار به ديگران هشدار دهد: (خرابى مياور در ايران زمين * مينگيز فتنه ميفروز كين).  
 
رئيس دولت يك كشور همسايه، به هر بهانه و انگيزه، ديد دودى از اختلافات و بگو مگوها در اين سوى إقليم، بلند است. با خود پنداشت كباب مى دهند. چيزى ناپخته از خاطر گذراند و همان خام را نا سنجيده بر زبان راند، غافل از اينكه داشتند خر داغ مى كردند!.  
 
آن آواى ناستوده در همان آغازين لحظه و دقيقه، پيش از آنكه صدا به اين و آن رسانَد در نطفه و حنجره در هم كوبيده شد. آنان نيز با اعتذار جستن ها يا آسمان و ريسمان كردن ها ناگفته اش انگاشتند تا ايرانيان فرهنگ دان نيز نشنيده اش انگارند.  
 
 شرط همجوارى به آن است به پيروى از آيات قرآن كه در بيان اخلاق و آداب (عِبادُ الرّحْمان) بيان مى دارد: (وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا * وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ؛؛ و چون جاهلان آنان را عتاب نمايند، به ملايمت پاسخ مى‏ دهند * و چون با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از كنار آن مى گذرند)،{فرقان/٦٣ و ٧٢}. پس شايسته است به همان ميزان پاسخ هاى دندان شكن بسنده نمايند و با دامن زدن به حاشيه ها عربستانى ديگر به دشمنى نتراشند!. چه آنكه ماجراجويان اگر ميدان بگيرند ديوارها بالا مى روند و سفارتخانه ها مى روبند!.  
 
اينكه به هر بهانه بخواهند عقده گشائى نمايند يا اين بار جنگ و آشوبى ديگر به نام پان ايرانيسم و (ملّى گرايى!) به راه اندازند و رگ ها را به نشانهء عصبيّت و قوميّت متورّم سازند و متصلّب گردانند، شايد توطئه اى باشد از جانب غوغا سالاران و ماجراجويان كه بدشان نيايد مانند آوردن بلا بر سر (برجام)، ملّت و مملكت را سرگرم نمايند، بلكه با گريزاندن خود از بارِ مسئوليّت پاسخگويى به ديگر ندانم كارى ها دمى بياسايند. كه چه خوب ياد گرفتند با پناه گرفتن زير چتر بهانه ها نه فقط بخرامند كه از ميان بخورند و از كنار در روند!.  
 
 بايد به هوش بود تا نادانسته و ناخواسته، عمل مقابله به مثل كردن ها يا اقدام بازدارنده و تلافى جويانه نمودن ها از حدّ و اندازه فراتر نرود كه نه فقط به مصلحت نيست و منفعتى ندارد، بلكه كارى است بس دراز دامن و خطرناك كه خسارت ها به بار مى آورد و ندامت ها بر جاى مى گذارد. موفّق باشيد. دوشنبه ٢٤ آذر ٩٩.

#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload