گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 20 فروردین, 1400 | نظرات 0 نظر

مانع شناسى؛ مانع گريزى؛ مانع ستيزى؛ مانع سازى!

 " مانع شناسى؛ مانع گريزى؛ مانع ستيزى؛ مانع سازى!"     اشاره - مطالب پيرامون موضوع نوشتار در هفت " پرده " و يك " خاتمه " به نگارش در آمد:       پرده اوّل      ١ - در پى دو سال پياپى با نامگذارى سالهاى ٩٨ و

 " مانع شناسى؛ مانع گريزى؛ مانع ستيزى؛ مانع سازى!"  
 

اشاره - مطالب پيرامون موضوع نوشتار در هفت " پرده " و يك " خاتمه " به نگارش در آمد:  
 
 
پرده اوّل 
 
 
١ - در پى دو سال پياپى با نامگذارى سالهاى ٩٨ و ٩٩ به عنوان سالهاى: (رونق توليد) و (جهش توليد)، رهبرى نظام با إرسال پيام نوروزى در آغازين لحظات تحويل سال ٩٩ به سال ١٤٠٠هجرى خورشيدى با بيان اينكه: (سال ۱۴۰۰ که از لحظه‌ی این سال تحویل شروع میشود، در واقع به یک حساب ورود در قرن جدید است و در واقع یک قرن جدیدی دارد آغاز میشود، بنابراین به مسائل کشور بایستی با نگاه بلندمدّت نگریست و آنها را با نگاه بلندمدّت محاسبه کرد)، افزود: (من شعار امسال را این جور تنظیم کردم: «تولید؛ پشتیبانی‌ها؛ مانع‌زدایی‌ها»؛ یعنی … ما بایستی تولید را محور کار قرار بدهیم و حمایتهای لازم را انجام بدهیم و مانع ها را از سر راه تولید برداریم).  
 
٢ - اينكه " مانع " يا " موانع " در لغت به معناى بازدارنده يا بازدارنده ها است كه وجود آنها آدم تلاشگر و ساعى را از رسيدن به سر منزل و مقصد يا دستيابى به اهداف و مقاصد باز مى دارد، معنايى است روشن كه از حيث مفهوم، كس را نرسد فهم واژه را مشكل جدّى بشمارد. امّا، مشكل نه در فهم واژه ها كه با مراجعه به لغتنامه ها قابل دسترس است، بلكه مشكل در شناسايى مانع ها و شمارش بازدارنده ها است كه كار را از حيث دادن آدرس ها و نشانه براى پيدا كردن مصداق ها و نمونه با مشكل جدّى مواجه مى سازد.  
 
 
پرده دوم 
 
 
٣ - در اصطلاح فقه و حقوق، هر چه كه از اثر بخش شدن چيزى ديگر جلوگيرى كند را " مانع " نامند، مانند اينكه عقد و قرارداد منشأء اثر است هرگاه مخالف صريح قانون، نظم عمومى يا اخلاق حسنه نباشد. كما اينكه " مقتضِى" نيز هر عامل مؤثّرى است مانند قرارداد بيع كه در صورت عدم وجود مانع بتواند منشأ اثر گردد، يعنى بتواند كالا را به خريدار و بها را به فروشنده انتقال دهد. عبارت معروف: " مانعْ موجود و مقتضِىْ مفقود" يا " مقتضِىْ موجود و مانعْ مفقود " ناظر به همين معنا است.  
 
٤ - چنين نيست كه وجود مانع در همه جا بد باشد. " مانع " يكى از نام ها و صفات خداى يكتا است. يعنى خدا است كه با تعبيه كردن عقل در نهاد بشر و با فرو فرستادن كتب و إرسال رُسُل آدميان را باز مى دارد گام در بيراهه گذارند. در فراز (٩) از دعاى جوشن كبير، خداى متعال را با اين أسماء و صفات نيكو مورد خطاب قرار مى دهيم: (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا " مَانِعُ " یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا صَانِعُ یَا نَافِعُ یَا سَامِعُ یَا جَامِعُ یَا شَافِعُ یَا وَاسِعُ یَا مُوسِعُ ؛؛ خدایا از تو خواستارم به نامت؛ ‏‌ای بازدارنده، ‌ای دور کننده، ‌ای بالا برنده، ‌ای سازنده، ‌ای سودبخش، ‌ای شنوا، ‌ای گرد آوردنده، ‌ای دست گيرنده، ‌ای مهرگستر، و ای‏ وسعت‏ بخش). قانون نيز مانند شريعت با همهء گشايش گرى ها امّا در جاى خود از قدرت بازدارندگى بالا برخوردار است.  
 
 
٥ - با نظر به دو امر وجودى، يكى " مانع " و ديگرى " مقتضِى"، چه بسا ممكن است بايد با قائل شدن به قاعده جمع، وجود مانع را نيز به عنوان " شرِّ لازم " يا به ناگزير قابل تحمّل دانست. قاعده اى است در فقه و حقوق با اين نام: (الجَمعُ مَهما اَمكَن اَوْلىٰ مِن الطّرْح ؛؛ در مواردى كه به حسب ظاهر، تعارضى باشد اگر بتوان راهى براى جمع و رفع تعارض ميان دو عامل يا عوامل متفاوت از هم دست و پا كرد بايد به جاى تمسّك جستن به قاعده تعارض كه مى گويد: " إذا تَعارَضا تَساقَطا "، با عمل به قاعده جمع از پسِ مشكل بر آمد.  
 
 
٦ - اگر بنا باشد به صِرف وجود تعارض، مانع را بهانه كرد و از مقتضِى دست كشيد، سنگ روى سنگ بند نمى شود و كارى از پيش نمى رود. درايت و تدبير به آن است كه با تدارك ملاطى [ملاتى] كارساز مانع را با بدل كردن به فرصت در خدمت مقتضِى  در آورد تا به تدريج گشايشى رخ دهد.  
 
 
پرده سوم  
 
 
٧ - موانع و بازدارنده ها يا داخلى است يا خارجى؛ يا ناشى از بى كفايتى ها است و بى تدبيرى؛ يا ناشى از مانع تراشى ها است و مانع سازى؛ يا ناشى از تعدّد يعنى دوگانگى يا چند گانگى كانون هاى قدرت است در متن حاكميّت از حيث تصميم گيرى ها و تصميم سازى و به اقدام در آوردن آنها. كما اينكه كم نيستند آنان كه با وجود نهاد حاكميّت، دستگاه دولت را كه بعضاً با ناهمراهى ها با نهاد حاكميّت يا به صدا در آوردن ساز مخالف، دستگاه و نهادى مزاحم مى شمارند.  
 
٨ - اگر چنين نباشد دليل ندارد در يك نظام منبعث از قانون اساسى يكپارچه و واحد، فحّاشى و هتّاكى تا سَبّ و لعن و آرزوى مرگ براى رئيس دولت را به جاى " رذيلت "، " فضيلت! " شمارند. باور ندارى، به دور و اطراف بنگر. ملاحظه يادداشت موسوم به: " فصول پيدا و پنهان يك قرارداد بين المللى" كه قبلاً به نگارش در آمد و در تلگرام قرار گرفت، شايد گوشه هايى از ناگفته ها را بنماياند.


٩ - وجود هر يك از موانع در فرازهاى چهارگانه زير كه امام على (ع) در كلام كوتاه خود به آن اشاره دارد كافى است يك ملّت و مملكت را به بن بست رساند يا به هزيمت كشاند. امام (ع) از باب مثال با بيرون كشيدن پاره اى مانع ها از دل بى شمار موانع و بازدارنده ها مى فرمايد: (یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ ؛؛  
 
در نگاه امام (ع): ضایع کردن أصول با كنار گذاشتن كارهاى مهم؛ سرگرم شدن به فروع با جلو انداختن كارهاى کم ثمر؛ مقدّم داشتن آدم هاى كم توان با به کار گماردن آنها؛ و به عقب راندن دانايان و خردمندان با کنار گذاردن اينان، چهار عاملى است كه نكبت و زوال دولت ها و حكومت ها را به دنبال دارد)،{غُرَرُالحِكَم وَ دُرَرُ الكَلِم، با مقدّمه و تصحيح و تعليق مرحوم محدّث، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ وم، بهمن ماه ١٣٦٦، ج ٦، احاديث ١٠٩٥٨ و ١٠٩٦٥}.   
 
 
١٠ - يا مى فرمايد: (زِوالُ الدُّوَلِ بِاصْطِناعِ السُّفَّلِ ؛؛ نابودى دولتها به سبب به كار گرفتن سفلگان است)  يا اين عبات: (مِن علاماتِ الإدبارِ مُقارَنَةُ الأرْذالِ ؛؛ همگام شدن با فرومايگان از نشانه هاى فروپاشى دولت ها است). يا مى فرمايد: (ماحُصِّنَ الدُّوَلُ بمِثلِ العَدلِ ؛؛ هيچ عاملى چون عدالت، اركان دولتها را استوار نمى سازد)، يا مى فرمايد: (ثَباتُ الدُّولِ بإقامَةِ سُنَنِ العَدلِ ؛؛ پايدارى و ماندگارى دولتها به بر پا داشتن راه و رسم دادگرى است)، يا مى فرمايد: (مَن عَمِلَ بالعَدلِ حَصَّنَ اللّهٌ مُلكَهُ ؛؛ هركه به عدالت رفتار كند، خداوند مُلك و دولت او را استوار مى دارد)،{بنگريد به: ميزان الحكمه، احاديث ٦٣٤٩، ٦٣٥٤، ٦٣٥٥، ٦٣٥٦، ٦٣٥٧}.  
 
١١- بديهى است به حسب مورد، وجود يا فقدان تمام يا هر يك از موانع يا مقتضيات شمارش شده در كلمات مولا (ع) كافى است ساختارى محكم را به ويرانى بدل گرداند. با نگاه به أوضاع، آيا عوامل مثبت و إيجابى در سخنان امام على (ع) است كه كارها به سامان رسانيد؟ يا به كار بسته شدن عوامل سلبى و منفى است كه كارها به اينجا كشانيد؟.  
 
پرده چهارم 
 
 
١٢ - در كار مملكت دارى، قطعاً تحريم هاى خارجى، خود، يكى از موانع و بازدارنده ها است. امّا با فرض وجود تدبير و گره گشايى نمى توان با دست روى دست گذاشتن ها، مانع ها را دور نزد يا از ميان بر نداشت و كارها را در حدّ وُسع و توان به سامان نرساند. اينكه ظاهر بينانى ماجراجو و دلقك تبار با انگيزه هاى سياسى و جناحى، نقش تحريم را به عنوان " مانع " فلان درصد و نقش تدبير را به عنوان " مقتضِى" بَهْمانْ درصد تعيين مى كنند، حرف هايى است بى پايه و أساس كه خردمندان را نرسد وقعى به آن گذارند.  
 
 
١٣ - هر يك از دو عامل يعنى تدبير و تحريم، كه يكى مانع است و ديگرى مقتضِى، در جاى خود مؤثّرند. يكى از دو امر، كيفى است و ديگرى، كمّى. تعيين درصد و بر قرار ساختن قياس و نسبت، كارى نيست كه به آسانى قابل اندازه گيرى باشد. بنا به بيانى كه در ديگر پرده ها مى آيد شايد سخن به گزاف نباشد مادام كه مانع باشد تدبير كاره اى نيست تا قادر گردد كار به سامان رساند.  
 
 
١٤ – از ديگر سو نمى شود انتظار داشت مانع نباشد تا مقتضِى بتواند اثربخشى هاى خود را بنماياند. دنيا دارِ تزاحم است. عامل هاى ضدّ و نقيض با إيجاد مزاحمت براى يكديگر در صدد دفع همديگر بر مى آيند. عاقل آن است كه در دار تزاحم بتواند گليم از آب به بيرون كشد و كشتى مملكت را به ساحل امن و نجات برساند.  
 
 
١٥ - امّا اين فرق مى كند به اينكه نابخردانى در رأس أمور قرار بگيرند و با إيجاد مانع بلا به جان ملّت و مملكت گردند. مانند اينكه روز روشن از ديوار اين سفارت و آن سفارت بالا بروند، رجزها بخوانند، خطّ و نشان ها كشند، جنگ و نزاع راه بيندازند و با هَل مِن مبارز سرائى ها جهان و جهانيان را به مبارزه بطلبند. خلق و توليد اين شمار از موانع خود ساخته، در زمرهء شرّها و آفات و بازدارنده هايى نيست كه با إرادى ندانستن ها بايد به هر قيمت با آنها كنار آمد. اين نوع موانع داخلى بايد با تحمّل كمترين هزينه از سر راه زدوده گردند.  
 
 
١٦ - از ناكارآمدى ها و ناكاربلدى ها در ميان بعضاً نمايندگان مجلس، كارگزاران دولت، قضات محاكم، ائمّه جمعه و جماعت، تريبون داران و مصالح سازان و ضابطه گذاران در ديگر نهادها و ارگان ها و شركت ها و بانك ها و هيأت ها و خاصّه از رواج فسادها در شوراهاى استان و شهر و ده و روستا، بيش از اين نمى گويم تا سخن به درازا نيانجامد.        
 
 
١٧- اين نوع تحريكات و تحرّكات تماماً زيان آور و مع الأسف خود خواسته و خود ساخته را قاعده (إقدام) مى شمارند كه نادانانى با انداختن خود و ملّت و مملكت به " تَهلِكَة " قابليّت ها و سرمايه ها را به هزيمت مى دهند.

قرآن است كه هشدار مى دهد: (… وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ …؛؛ خويشتن را با دست خويش به هلاكت ميندازيد)،{بقره/١٩٥}.  

  
 
پرده پنجم 
 
 
١٨- با نظر به دو اصل اوّل و سوم  قانون اساسى، ملّت ايران با اعتقاد ديرينه شان به لزوم برپايى حكومت " حقّ و عدل قرآنى"  و " مبارزه فراگير با كليه مظاهر فساد و تباهى" بود كه در ١١ و ١٢ فروردين ٥٨ با اكثريّت قاطع رأى به جمهورى اسلامى داد. اكنون با نگاه به افزون بر گذشت چهار دهه، بايد به اين پرسش ساده پاسخ گفت: كدام عوامل پيدا و پنهان داخل و خارج، مانع از دستيابى نظام به مبارزه با كليّه مظاهر فساد و تباهى و برخوردار ساختن مملكت از ساختارى سالم، تبعيض ستيز، حقّ باور و عدالت گستر شد؟.  
 
١٩ - همين سيزدهمين دوره انتخابات رياست جمهورى كه آخرين جمعه خرداد ماه سال جارى به انجام خواهد رسيد شايد بهترين مصداق ها براى مانع شناسى و مانع زدائى است كه مى تواند با سرلوحه كار قرار گرفتن، معلوم سازد چه نوع بيم ها و هراس ها است كه امكان حضور متراكم تر مردمان را در پاى صندوق هاى آرا با چالش جدّى مواجه مى سازد؟.   
 
٢٠ - اينكه مثلاً جناب دكتر جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در خلال نطقى شنيدنى در همين روزهاى جارى بگويد: (از مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام گله داریم؛ موضوعاتی را برای حل مشکل مردم ارجاع داده ایم اما همچنان بلاتکلیف است)، يا خطاب به مداخله جويان مى افزايد: (مردم کار و زندگی خود را از دولت توقع دارند و امور اجرایی بر عهده دولت است با دخالت های خود به زندگی مردم آسیب نزنید!)، آيا ضرورت ندارد به عنوان يكى از مصاديق مانع، بررسى به آن در برنامه هاى فورى مقامات كشورى قرار بگيرد؟.  
 
٢١ - چرا بايد اين شمار از گلايه ها را به جاى رسانه ملّى و مملكتى از صفحات مجازى و از ديگر شبكه هاى خبر رسان آن وَرِ آبى شنيد؟. اگر معاون اوّل رئيس دولت راست مى گويد رفع مانع شود. اگر ناراست مى بافد در معرض توبيخ قرار گيرد. چه إصرارى دارند به جاى آگاه و دانا كردن مردم از زواياى پيدا و پنهان كارها، بى خبرشان بدارند يا خبرهاى جهت دار و بعضاً بى ثمر و ناروا در اختيارشان گذارند؟.  
 
 
پرده ششم  
 
 
٢٢ - اينكه جناب سعدى در فرازى از حكايت (١٩) باب دوم گلستان مى سرايد: (نرود میخ آهنین در سنگ)، كنايه از اين است كه با وجود مانع، مقتضِى در مواجه شدن با درِ بسته به بن بست مى خورَد. بنابراين، خواه به نرمش قهرمانانه باشد يا به يورش پهلوانانه، بايد مانع را از ميان برداشت. و الّا با دور زدن ها يا پريدن از مانع، مانع كماكان پا بر جا است و مقتضِى را از اثر باز مى دارد. با اين نوع نگاهها مانع نه آنكه زائل نمى گردد بلكه در ميان مى ماند و فربه و چاق تر مى شود.   
 
٢٣ - در مثال مناقشه نيست. مقتضِى، تدبير است و مانع، تحريم است. با فرض وجود هر دو عامل كه يكى سلبى است و بازدارنده و ديگرى ايجابى است و پيش برنده، آنى كه منطق با آموزه هايش به ما مى گويد: (نتيجه هميشه و همه جا تابع پست ترين و منفى ترين يا اَخَسِّ مقدّمتَين است)، وجودِ مانع، باز مى دارد مقتضِى بتواند اثربخش باشد، كما اينكه مادام كه تحريم موجود است تمام تدبيرها به هزيمت مى رود.  
 
٢٤ - با آنكه همه قوّه ها و نهادها و شخصيّت ها و حاكمان و دولتمردان و كارگزاران از كشورى و لشكرى و شركتى و هيأتى و …؛  مى خواهند با به خرج دادن درايت ها و تدبيرها، خدمتى مانا از خود به جاى گذارند امّا مگر وجود مانعى پر هزينه به نام تحريم اجازه مى دهد كارها با نتايج دلخواه به فرجام رسد؟ تحريم به عنوان مانعى خارجى هرگاه امتزاج يابد با پاره اى قوانين دست و پا گير همراه با جيغ و دادهاى غوغاسالارانى ماجراجو و دلواپسْ شعار ِداخلى! كه به هر بهانه و بى بهانه مانع كارند، معلوم است كارها به كجاها مى رساند.  
 
٢٥ - مگر مى شود در هميشه زمان ها و هر كجا، مانعى بازدارنده مانند " تحريم "، مقتضِىِ اثرگذار مانند " تدبير" را از اثر باز بدارد يا به حكم منطق، در همه زمان ها و هر كجا قضيّه را با تابع اخسِّ مقدّمتَين دانستن به جاى مُنتِج نمودن، عقيم گرداند، امّا اين قاعده و آن ضابطه بخواهد در جايى ديگر مانند مملكت ايران نتايجى درخشان و ديگر منافع فراوان را به ارمغان آورَد؟!  
 
٢٦ - بنابراين، مادام كه تدبير باشد و اين تدبير نتواند و لو با نرمش قهرمانانه و يا با يورش پهلوانانه، تحريم را از ميان بردارد، خود در تصادم يافتن با ديوار آهنين به هزيمت مى رود. مانند اينكه موجى بزرگ از دريا برخيزد امّا در برخورد با مانعى ستبر به نام صخره يا از هم فرو مى پاشد يا با فشارى صد چندان كوبنده تر از پيش به جاى نخست بر مى گردد و به قهقرا مى رود. وجود تحريم و تداوم يافتن آن مانند صخره است كه با به چالش گرفتن تمام تدبيرها، هزينه هاى سنگين، گزاف و كمرشكن را بر سفرهء مردمان مى گذارد. پس رفت مى آورد و پيشرفت را به محاق مى راند.

 ٢٧ - راه انداختن دعواى خنده دار ميان تدبير و تحريم، و گفتار و نوشتار از اينكه مانع پيشرفت در ايران امروز به عنوان تقصير، مثلاً ٨٠٪؜ راجع است به تدبير و كفايت و ٢٠٪؜  راجع است به تحريم و خسارت! شايد ناشى از آن باشد كه گويندان و نويسندگان عبارت اگر تجاهل نورزند، نه مانع را مى شناسند و نه شناخت چندانى از مقتضِى در چنته خود دارند. راه انداختن اين نوع دعواها تنها و تنها كاسبان تحريم را به نوا مى رساند و خسارات سنگين را متوجّه ملّت و مملكت مى سازد. آيا شما باور ديگرى داريد؟.     
 
 
 پرده هفتم  
 
 
٢٨ - برعهده صدا و سيما است كه به عنوان تنها رسانه ملّى و فراگير كه كار مهمّ خبر رسانى و روشنگرى يا تنوير أفكار عمومى را در انحصار خود دارد با دعوت از كارشناسان زبده در گوناگون عرصه فعاليّت ها از فرهنگ و اقتصاد و سياست و اخلاق و آداب و صنعت و كشاورزى و واردات و صادرات و توليد كالاها و إرائه خدمات و …؛ را با قطع نظر از جناح بازى ها و فرقه گرائى ها و با اجتناب ورزيدن از برابر هم قرار دادن آدم ها در دو سوى مرزها و تقسيم آنها به خودى ها و غير خودى ها! و به دور از در اختيار داشتن دو جين افراد با قيافه هاى تكرارى و دم دستى ها كه ناخوانده! استاد و صاحب انديشه در تمام فنون اند و در همه جا حاضر!، با تشكيل ميزگردها و با حضور انديشمندان صاحب نظر و آگاه در هر حوزه و درگاه، شهروندان را بياگاهانند:  

" مانع چيست؟ بازدارنده كيست؟ برنامه ها كدام است؟ جبرانى ها را چه نام است؟ راهها براى برداشتن مانع ها را چه نشان است؟".   
 
٢٩ - اگر رسانه ملّى به انجام چنين وظيفه قانونى تن در ندهد كه بس بعيد است تن در دهد، مردمان، آگاهى هاى شان را با امكان دسترسى به ديگر طرق متعارف و معمول در چهارگوشه جهان به دست خواهند آورد، امّا چون اين دانستنى ها را بى پرده و آشكارا از معتمدان مملكتى و از طريق تنها رسانه ملّى به دست نمى آورند، نه اعتمادى به آنان مى ورزند؛ نه پيوند و انسجامى را كه آقايان در همصدا كردن ملّت با دولتمردان و حاكمان انتظارش را مى كشند به ثمر مى رسانند.  
 
٣٠ -  چنين است كه دو جناح حاكميّت و ملّت در يك نظام سياسى و زير يك پرچم و در يك سرزمين و مملكت، هر يك با رفتن به راه خود و گام نهادن به سوى مقصود كه چه بسا ممكن است متفاوت از يكديگر از كار در آيد روزگار مى گذرانند. باور ندارى! نگاهى به دور ونزديك و پيرامون خود بينداز تا به عمق ماجرا پى ببرى.  
 
٣١ - با راه اندازى چنان برنامه هاى علمى، پر جاذبه، چالشى، آگاهى بخش و پر بيننده است كه " شعار سال" در ميدان عمل به عينيّت مى رسد. مانع ها شناسايى مى شود. براى برداشتن مانع ها رقابت ها شكل مى گيرد. تك صدايى ها به كنار مى رود. ترس ها و بيم ها فرو مى ريزد. تملّق كردن ها و چاپلوسى ها رنگ مى بازد. نقدها و نظرها همراه با ردّ  و إبرام كردن طرح ها و برنامه ها به فرهنگ عمومى راه مى يابد. تضارب آراء و تعاطِى انديشه ها براى گفتن ها و شنيدن هاى حرفهايى نو و تازه به جامعه جان مى دهد. اعتمادها را ميان شهروندان و حاكمان استوار مى سازد. نشاط را به ارمغان مى آورد. 
 
 ٣٢ - و الّا با تابلو كردن شعارها و چسباندن آن بر ديوارها و سر در إدارات و كتيبه ها و بر بالاى بزرگراهها و صدور دستورالعمل ها و دادن بخشنامه ها چيز چندانى عايد ملّت و مملكت نمى گردد.  
 
خاتمه  

٣٣ - پرده ها به نمايش در آمد تا مستمع و مخاطب، خود در يابد با كدام پرده از پرده هاى هفتگانه همزاد پندارى يا همراهى و همصدائى دارد. و اگر خود بر باور ديگرى مى باشد يا پرده ها را بزدايد و كنار بگذارد يا با گفتن نا گفته ها و غنا بخشيدن به پرده ها پرده هايى ديگر بر آن بيفزايد.  
 
٣٤ - شايد اتّخاذ تدابير در دستگاه حاكميّت و دولت در برداشتن پاره اى موانع مانند لوايح خاك خورده در مجمع تشخيص مصلحت نظام در حوزه داخلى و با به فرجام رساندن " برجام "، همراه با تعامل و همكارى بلند مدّت و ٢٥ ساله با چين و در پى آن با ديگر كشورهاى منطقه و ممالك پيشرفته در عرصه بين المللى، روزنه هايى از اميد باشد كه مى خواهد سرور و نشاط را به چشمان منتظر و اميدوار مردمان با فرهنگ و مسلمان در كهن مرز و بوم ايران ارزانى بدارد. اميد آنكه چنين گردد.   

 

افزودن متنى كوتاه بر يادداشت بلند: " مانع شناسى؛ مانع گريزى؛ مانع ستيزى؛ مانع سازى!"  
 
 با نظر به مفاهيم حاصل از : (مقتضِى و مانع)، (قاعده جمع)، (قاعده تعارض يا طَرْح به معناى رها كردن و دور افكندن)، و (پيروى كردن نتائج از اَخَسِّ مقدّمات در منطق)، هرگاه مانع و مقتضِى، به عنوان دو عامل تأثيرگذار، يكى سلبى و ديگرى ايجابى كنار هم قرار گيرند، قطعاً نتيجه تابع آن كفّه از ترازو خواهد بود كه مانع در آن است. زيرا نتايج حاصل از دو بار، يكى مثبت و ديگرى منفى، هميشه منفى است. از تركيب دو رنگ سياه و سفيد يا تركيب رنگ سياه با هر رنگ ديگر، رنگ حاصله قطعاً سياه يا تيره و تار و متمايل به سياه خواهد بود. با وجود دو كدخدا كارها به ويرانى رود و با وجود دو آشپز، غذاى دلخواه به بار نمى نشيند. چون با قطع نظر از تعارض ها و تداخل ها نتيجه تابع اَخَسّ مقدّمتَين است.  
 
 
حال اگر تحريم و فشارها به عنوان مانع بيرونى با بى تدبيرى ها و مانع تراشى ها و كارشكنى ها به عنوان مانع داخلى دست در دست هم دهند، اين بار هم نتيجه، خواه اينكه تابع هر دو يا يكى از دو يا چند مقدّمه باشد، باز هم منفى است. چون در منطق به همگان آموخته اند: نتيجه در هميشه و در همه جا تابع اَخَسِّ مقدّمتَين است.  
 
تدبير يا مقتضِى آنگاه كار آفرين است كه مانعى تأثيرگذار و بازدارنده خارجى مانند تحريم ها و فشارها با موانعى داخلى مانند بى تدبيرى ها و مانع تراشى ها و كارشكنى ها و مانند آنها كه قادر باشند در مقابله نمودن با مقتضى يا مقتضيات از تدبيرها و درايت ها و كاردانى ها، آنها را از اثر بيندازند در كار نباشد. اين، وضعى است مطلوب كه همگان در پى آن اند. امّا دنيا كه دار تزاحم است اقتضائات مربوط به خود را دارد. تفصيل بيشتر در متن نوشتار اصلى آمده است.   
 
گره زدن مشكلات به بى تدبيرى ها و به زعم تريبون داران رسمي و محفل گردانندگان آئينى انحصار دانستن وجود اين نقصان ها در دولت ها و قوّه إجرائى به اين بهانه كه بخواهند  فشارها و تحريم هاى بيرونى را ناديده بگيرند به اين خاطر است كه اين جماعات از ماجراجويان و غوغاسالاران و دلواپسان از كاسبان تحريم مى خواهند دامان خود را با وجود كارشكنى ها و مانع تراشى هايى كه خود هر از گاه به بركت برخوردار بودن از مصونيّت ها در توليد و دامن زدن به آنها نقش آفرينى دارند مبرّا بدارند. تمسّك جستن به اين حربه شايد براى هميشه به سودشان نباشد.  
 
بايد به انتظار ماند تا به فاصله گذشت كمتر از چند ماه در پى روى كار آمدن دولت جديد با انجام انتخابات پيش رو، به تماشا نشست اين جماعات آتشين، تقصيرها را اين بار متوجّه كجاها خواهند نمود. با آنكه مجلس شورا با وصف " انقلابى" با تركيب نمايندگان در يكسال أخير تغيير يافت و كادرهاى دلخواه روى كار آمد امّا شقّ القمرى كه انتظار داشتند به بار نيامد. چه بسا لازم است اين بار را هم بايد به انتظار نشست تا با زدوده شدن  پاره اى ديگر از ابهام ها بلكه راحت تر بتوان به ارزيابى پرداخت. اينان نمى خواهند بپذيرند مادام كه موانعى مانند تحريم باشد مقتضِياتى مانند تدبير را مجال دست نمى دهد كه راهگشا گردد.  
 
نياز نيست براى ردّ گم كردن ها سختى حاكم بر معيشت ملّت و درجا زدن مملكت به تحريم پيوند داده شود. اين امرى است قهرى كه چنين پيوند را به دنبال دارد. و الّا چرا على رغم سعى و تلاش ها و به خرج دادن أنواع رنگارنگ از تدبيرها و درايت ها و بگير و ببندها و تهديدها بهاى يك قلم كالا مانند مرغ سر به آسمان ها مى كشد، امّا همينكه روزنه اى از اميد براى برداشته شدن فشارهاى بيرونى ناشى از تحريم ها گشوده مى شود بهاى مرغ ناقابل يا درجا مى زند و يا فروكش مى كند. ديگر كالاها از هزينه اى و سرمايه اى را نگفتم تا قلم بر خود نلرزد.  
 
اين آثار و نشانه ها ناشى از همان قاعده منطق است كه نتيجه را تابع اخسّ مقدّمات مى داند. مادام كه تحريم باشد تدبيرها را در مواجهه با خود به سدّ آهنين مى كوباند. خواه به نرمش باشد يا به يورش، سايه شوم فشار و تحريم بايد از سر ملّت و مملكت برداشته شود تا تدبير را مجال دست دهد به چاره انديشى نشيند. البتّه اگر كاسبان تحريم و عموم و اغلب شان جاى خوش كرده در متن و يا در سايه سار قدرت بگذارند!.  
 
در بند (١٧) يادداشت موسوم به " مانع شناسى؛ مانع گريزى؛ مانع ستيزى؛ مانع سازى!" آمده بود: (اين نوع تحريكات و تحرّكات تماماً زيان آور و مع الأسف خود خواسته و خود ساخته را قاعده (إقدام) مى شمارند كه نادانانى با انداختن خود و ملّت و مملكت به " تَهلِكَة " قابليّت ها و سرمايه ها را به هزيمت مى دهند. قرآن است كه هشدار مى دهد: (… وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ …؛؛ خويشتن را با دست خويش به هلاكت ميندازيد)،{بقره/١٩٥}.

با نظر به پيام صريح و آشكار حاصل از آيه شريفه، اگر جامعه بيدار و هوشيار نباشد چه بسا ممكن است بعضاً انتخاباتى مهمّ و تأثيرگذار مانند انتخابات مجلس يا رياست جمهورى كه مى تواند با نشاندن كادرهاى با دانش و درايت و تدبير بر مصادر أمور، " مُنْجِيات " يعنى نجاتبخش و راهگشا از كار در آيد، ممكن است با سر بر آوردنِ " مُهْلِكاتِ " از صندوق هاى آرا، چهره يا چهره هايى را بر أوضاع مسلّط گرداند كه جز زيان و خسران به بار نمى آورند و نمى آورَد!.  
 
نمونه ها را به آسانى و با مرور كردن أنواع انتخابات طىّ افزون بر چهار دهه نجومى كه به تناوب يا به توالى به انجام رسيد مى توان به ارزيابى نشست. يعنى انتخابات همانگونه كه مى تواند " مقتضِى " يعنى مانع زدا و پيش برنده باشد ممكن است " مانع زا " يعنى بازدارنده و مانع ساز از كار در آيد.   
 

 

#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload