گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 6 خرداد, 1400 | نظرات 0 نظر

کوتاه پیرامون أرذَلُ العُمُر

" کوتاه پیرامون “ أرذَلُ العُمُر!” "     اشاره – مطلب در دو قسمت کوتاه به نگارش در آمد.     بخش نخست  پَست یا بی ارزش هر چیز را " رَذْل " و پست تر یا پست ترین آن را از حیث ارزش یا قیمت و بها با کلمهٔ " أرْذَل"

" کوتاه پیرامون “ أرذَلُ العُمُر!” "  
 

اشاره – مطلب در دو قسمت کوتاه به نگارش در آمد.  
 
بخش نخست 
پَست یا بی ارزش هر چیز را " رَذْل " و پست تر یا پست ترین آن را از حیث ارزش یا قیمت و بها با کلمهٔ " أرْذَل" به صیغهٔ أفعل تفصیل می آورند. " عُمُر" و در استعمال آسان نزد ما فارسی زبانان با کلمهٔ " عُمْر" به مدّت زندگانی انسان گویند که بدن آدمی به وسیلهٔ روح دمیده شده در آن، آباد است. چنین است که " عُمران" به معنای سرزندگی و آبادانی است.  
 دوران عمر آدمی از انعقاد نطفه تا دمیدن روح در جنین و ‌تا سنین کودکی و‌جوانی و میانسالی و کهنسالی و پیری و کهولت و فرتوتی و تا به کمال رسیدن و‌نقصان پذیری به ترتیبی است که این آیهٔ شریفهٔ قرآنی در مقام بیان است: (وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ ؛؛ خدا شما را بيافريد، آنگاه مى‌ميراند و از ميان شما كسى را به فرتوتى [یعنی به نامطلوب ترین سنین بالای عمر] مى‌رساند تا هر چه را كه آموخته است از ياد ببرد. تنها خدا است که دانا و تواناست)،{نَحْل/۷۰}. 
اینکه بسا پیش می آید درصدی ناچیز از آدم ها با رسیدن به نامطلوب ترین سنین بالای عمر، علاوه بر از دست دادن توانایی ها انبوه دانایی هایی را نیز که از آن برخوردار بوده اند و چه بسا عناوینی مانند پروفسور و علامه و بالاتر از آن را از آنِ خود ساخته اند را از دست می دهند به این خاطر است تا آفریدگار دانا به جهانیان بفهماند هر آنچه که دادنی است قطعاً گرفتنی خواهد بود. دانش و خِرَد و هوش و ذکاوت به مانند توانایی ها و طنّازی و سلامت از جمله جلوه ها و‌ مظاهر حیات است که با وجود زیبایی ها، امّا چون به مانند اصل زندگانی و حیات از نعمت های داده شده به نوع انسانی است، روزی گرفتنی خواهد بود.  
انسان با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری، نه فقط با استیلاء یافتن ضعف و فراموشی به انحطاط می گراید،‌ بلکه به چنان مراتبی می رسد که حافظه اش را این توان دست نمی دهد تا به یاری اش بر آید که با نظم و انتظام بخشیدن به دانسته ها مثلاً پرت و‌پلا نگوید. فک ها و‌چانه ها نیز چنان توانی ندارند که باعث شوند کلمات و‌جملات،‌ زیبا و‌قابل فهم بر زبان رانده شود. چنین است که اغلب آنان چیزهایی بر زبان می رانند که نه آدم زنده که مرغ های پرکنده را به خنده وا می دارند. تازه این راجع به آنان است که به عوارضی مانند آلزایمر گرفتار نشده باشند. 

در اغلب آدمیان،‌ سنین بالای پیری و‌کهنسالی،‌ خلق و‌ خوی خردسالی را دوباره در وجودشان شکوفا می سازد. یعنی مثلاً نه فقط لجوج و یک دنده که تمامیّت خواه و‌خود شیفته می شوند. " إتی "  و " بابا شاه " همراه با دیگر دوستان و رفقا؛ نمونه هایی بودند که قبل ها در سریال نمایشی صدا و سیما به تماشا در آمده بودند.  
با قطع نظر از حضرات انبیاء و‌امامان (ع) که به برکت برخوردار بودن از ملکهٔ عصمت، به دور از هر گونه خطا و‌اشتباه می باشند،‌ امّا دیگر آدمیان و افراد اجتماع باید به هوش باشند، با در اختیار گرفتن تاریخ مصرف مفید عمرشان تا واپسین لحظات حیات،‌ خود را در سنین فرتوتی و‌کهنسالی ملعبهٔ دست این و‌آن نسازند که با راندن حرفهایی یامفت بر زبان ها أسباب بدنامی خویش و‌مضحکهٔ اجتماع را فراهم نیاورند.  
تاریخ مصرف مفید عمر را در دست خود نگاه داشتن،‌ یعنی اجازه ندهند دیگران با حکّ  نمودن مُهر " تاریخِ مصرف گذشته!" بر پیشانی شان آنگاه که خود بخواهند به کنارشان گذارند. اینان با إصرار بر تداوم دادن حضورشان در مناصب و‌مشاغل،‌ نه فقط عرصه را بر دیگران تنگ، که مایهٔ بدنامی خود را رقم می زنند. عموم ورزشکاران نام آشنا،‌ آنگاه که هنوز توان و رمق در بدن دارند و در اوج عزّت اند میدان را تودیع و‌ نوبت را به دیگری می سپارند.  
" مُحاکات " یعنی بدل شدن به حکایات یا قِصّه ها و‌افسانه ها تا در شب نشینی ها سرگرمی شب نشینان را فراهم نمایند. تن دادن برخی کهنسالان به چنین دست اندازی ها از "‌محاکات " یعنی حکایات شدن ها از مقولهٔ " قاعدهٔ اقدام " به زیان شان است که عموم و‌اغلب آدم ها با انداختن خود به مهلکهٔ اجتماع، أسباب سرگرمی دیگران را سبب ساز می گردند. چنین است که قرآن می فرماید: (… وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ  …؛؛ خويشتن را به دست خويش به هلاكت ميندازيد)،{بقره/۱۹۵}. با نگاه به دور و بر خودمان کم نیستند آدم ها که با چنین وضعی فلاکت بار روزگار می گذرانند.

راجع به مراحل حیات و سستی های ناشی از دوران کهولت،‌ علاوه بر آیهٔ (۷۰) سورهٔ (نَحْل) که وصف آن گذشت، آیهٔ (۵) سورهٔ مبارکهٔ (حجّ) نیز با صراحت هر چه تمامتر بیان می دارد: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ).  
نظر به روشن بودن معانی جملات و عبارات از بازگرداندن متن آیه به فارسی صرفنظر گردید. مراد از درج تمامی آیه، بیان این مطلب بود که عبارت " وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا "، با نظر به اهمیّت موضوع،‌ دوباره به تکرار در آمده است.

بخش دوم و‌پایانی 
آیا از خود پرسیده ایم انسان که گل سر سبد هستی و عصارهٔ نظام آفرینش است چرا به جایگاهی از عمر و زندگانی می رسد که اگر حرف نزند یا عهده دار مسئولیّت و کاری نگردد سنگین تر است؟. مواجه شدن آدمی به چنین مراحل پایانی از دوران حیات و‌ زندگانی،‌ آیا از باب لطف و‌ امتنان در حقّ‌ آدمیان است؟ یا در شمار إجحاف و اهانت نسبت به آنان به شمار می آید؟  
‌خردمندان دانند که حکمت بالغهٔ الهی بر آن است آدمی با پیدا کردن فرصت و‌مجال برای بازخوانی دستاوردها از “ پرونده های شخصیّت “ تا “ کارنامه های عملکرد"،‌ سبکبارتر راه سفر به سرای دیگر را در پیش بگیرد. بنابراین، لطف است و امتنان از جانب خدای منّان و متعال تا آدم نیک فرجام با اندکی درنگ‌ در آثار و‌دستاوردها بتواند غلط ها را إمحاء و‌خطاها را اصلاح و با کوله باری سبک و قابل حمل از رهاوردها حاوی مثبتات قابل دفاع،‌ راه سفر غیر قابل برگشت را راحت بپیماید.       
مشهور میان قرآن پژوهان این است که یکصد و‌ دهمین سورهٔ کوتاه ‏(إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ)، آخرین سورهٔ قرآن است که از حیث تاریخ نزول به صورت یکپارچه و یکجا و کامل بر قلب نازنین رسول خدا ص نازل شده است. (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا).   
گویند تمامْ آیات سورهٔ مبارکه در پی صلح حُدیبیّه و در آستانهٔ فتح مکّه و یا پس از فتح مکّه و در مراسم حجّة الوداع و‌کمتر از سه ماه قبل از رحلت رسول خدا ص نازل شده است. چنین است که علاوه بر " نصر"، از این سورهٔ مبارکه تحت نامهای " تودیع " و " إذا جاءَ " یاد می کنند. 
" تودیع " از این حیث که با نزول این سورهٔ کوتاه و‌با ابلاغ شدن آن توسّط رسول خدا (ص) همگان فهمیدند شمع وجود آن حضرت از حیث حیات دنیایی  رو‌ به خاموشی است. " إذا جاءَ " از این حیث که حضرتش با دادن خبر فتح و ‌پیروزی بر شرک و بت پرستی که با فتح الفتوح مکّه نمایان گردید، ‌پیامی نویدبخش را از عالم غیب به همگان می دهد که با نظر به درست در آمدن گزارش و خبر از مصادیق إعجاز و در شمار دلائل بر صدق نبوّت است.     
خدای متعال با عمل کردن به تمامْ وعده های داده شده به رسول گرامی اسلام از حضرتش می خواهد باقیماندهٔ عمر را به شکرانه این همه یاری رسانی ها و فتح و ظفرها که سراسر شبه جزیره را تا داخل خانهٔ خدا با زدودن آثار شرک‌ و‌ بت پرستی به توحید و‌یکتا پرستی فرا خوانده است و اکنون این جماعت مردمان اند که بی هیچ ترس و ‌محابا گروه گروه برای دیدار و بیعت با رسول خدا ص عازم مدینه می باشند،‌ با نزول آیاتی کوتاه از حضرتش می خواهد به پاس این همه نعمت ها خدا را تسبیح کند و حمد گوید و استغفار نماید و با وداع و‌خداحافظی نمودن با دنیا گام نهادن به سرای دیگر را در پیش بگیرد.  
آگاهاندن پیامبر خدا (ص) به اینکه ماه ها، هفته ها و روزهای پایان عمر را می گذراند و ‌باید خود را برای عزیمت به جهانی دیگر و دیدار و‌لقای پروردگار یکتا مهیّا گرداند، ‌شاید حامل این پیام باشد که دیگران از شیوخ و ‌کهنسالان صاحب عنوان را سزد که با کنار کشیدن از مناصب و‌مشاغل سخت و‌زیان آور،‌ اندکی به خود بپردازند بلکه بس به مراتب سبکبال تر و سبکبارتر از کبوتران بتوانند بار سفر ببندند و جهان را با همهٔ تلخی ها و شیرینی هایش به دیگران سپارند.  
اینکه چه إصرار دارند أجساد مبارکشان إلّا و بلّا باید با بیرون کشیده شدن از زیر صندلی های خدمت! و با قرار گرفتن بر دوش های بی شمارهواداران گریان از تبار تشنگان قدرت یا شیفتگان خدمت! به سرای آخرت انتقال یابد،‌ کاری است که باید پاسخ آن را در میان انبوه احادیث و روایات به جستجو نشست که در این باره می فرمایند: (یَشِیبُ ابْنُ آدَمَ وَ یَشُبُّ فِیهِ خَصْلَتانِ: الحِرصُ وَ ‌طَولُ الأمَلَ ؛؛ فرزند آدم در حالی که به تدریج رو به پیر‌ی می رود، دو صفت در او جوان می شود: یکی حرص و دیگری آرزوی طولانی!)،{بحارالأنوار، ج۷۰، ص۲۲}.  
این ‌آزمندی و‌حرص در خدمت نیز، سالها است که ‌دارد برای برخی کهنسالان که به شوخی یا به جدّ، پدیده ای مبارک به نام " بازنشستگی" را نسبت به خود به تمسخر می گیرند، دردسر ساز می شود. خدا به خیر بگذراند. اگر سختی های ناشی از معیشت نباشد،‌ کم نیستند آدم ها که دوست دارند با “ بازشستگی پیش از موعد” اندکی از دوران عمر را با دغدغه ای کمتر و با آرامشی بیشتر از سر بگذرانند. امّا چرا برخی چنین نمی خواهند؟ خدا می داند.

از نهاد شورای نگهبان گر چه معلوم نیست چرا بی محابا در جای قانونگذار نشست، ‌امّا از این حیث باید ممنون دار بود که در گام نخست توانست با تعیین حداکثر سنّ برای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری،‌ نه فقط  کهنسالان را فارغ البال نماید که جامعه را یک گام به جوانتر شدن نزدیکترشان بسازد. امید آنکه این تدبیر راست و درست راجع به دیگر مشاغل سخت و‌زیان آور که بتواند کهنسالان را فارغ البال گرداند با تحدید حدود شدن ها کارساز گردد. موفّق باشید. یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰.

برچسب ها
قیمت ارزش
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload