گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 18 خرداد, 1400 | نظرات 0 نظر

نقاط قوّت و‌ ضعف یک مناظرهٔ انتخاباتی! همراه با پیام های دریافتی!

 " نقاط قوّت و‌ ضعف یک مناظرهٔ انتخاباتی! همراه با پیام های دریافتی!"       دیباچه   نخستین دور مناظرات تلویزیونی با حضور هر (۷) نامزد سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، که قرار است جمعه ۲۸ خرداد سال جاری به وقوع بپیوندد، عصر امروز شنبه ۱۵ خ

 " نقاط قوّت و‌ ضعف یک مناظرهٔ انتخاباتی! همراه با پیام های دریافتی!"  
 
 

دیباچه  
نخستین دور مناظرات تلویزیونی با حضور هر (۷) نامزد سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، که قرار است جمعه ۲۸ خرداد سال جاری به وقوع بپیوندد، عصر امروز شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ به انجام رسید.  
قبل از پرداختن به نقاط قوّت و ضعف ها، پیشاپیش باید تحسین و‌مرحبا را از آنِ نهاد رسیدگی کننده به صلاحیّت ها دانست که بس به مراتب هوشمندانه!! توانست چنان چیدمان را با گزینش و‌انتخاب " حدّ اقلّی ها " از میان گوناگون چهره های نامزدها کنار هم قطار کند که جز تحسین همراه با شگفتی و‌إعجاب!، چیزی دیگر باقی نمی گذارد که آدم بتواند بر زبان براند یا بر قلم نگارد.  
امّا از حیث نقطهٔ قوّت ها همین بس که مرحلهٔ نخست مناظرات، نظم و انضباط را به گونه ای تنظیم کرد که امکان اینکه یکی در میان صحبت دیگری بدود یا بحث را به گفت و‌شنود بین الإثنَینی بکشاند جلوگیری به عمل آورد.  
انجام مناظره،‌ علاوه بر انتقال دادن پیام ها، نقطه ضعف هایی داشت که قطعاً باید دستگاه برگزار کنندهٔ مناظره در پی اصلاح آن  بر آید.  
نقطه ضعف ها همراه با انتقال پیام ها در چند " پردهٔ کوتاه " به نگارش در آمد. تکمیل " پرده "ها همراه با " خاتمه " و نتیجه گیری ها که چه بسا ممکن است تغییر داده ها و اصلاح تحلیل ها را به دنبال آورَد، مستلزم آن است تا دو مرحلهٔ بعدی مناظره ها به إجراء در آید. 
و امّا با تماشای قسمت اوّل این برنامهٔ تلویزیونی افزون بر (۳) ساعته و اغلب مشتمل بر مطالب تکراری و ملال آور و عمدتاً خالی از هوده و عاری از فائده و عناوین نشاط آور و آموزنده، مطالب به نگارش در آمده را به عنوان ( پیش پرده)، تقدیم می نماید. امید آنکه مانا و خواندنی از کار در آید.


پردهٔ اوّل – درخواست مناظره با نهاد شورای نگهبان  
با آنکه از تاریخ اعلام اسامی نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان حدود دو هفته است که سپری شده است ؛  
با آنکه رهبری نظام در سخنان روز جمعه شان به مناسبت ۱۴ خرداد اعلام داشته بودند: (در جریان عدم احراز صلاحیت ها به برخی کسانی که صلاحیت شان احراز نشد جفا شد. به خودشان و خانواده‌هایشان نسبت‌هایی داده شد که معلوم شد خلاف است) و افزودند: (فضای مجازی بدون هیچ قید و بندی این مسایل را منتشر کردند. مطالبهٔ من این است که دستگاه‌های مسئول جبران کنند. گزارش‌ها خلاف واقع بود)؛  
با آنکه نهاد شورای نگهبان متعاقب دریافت عتاب و تذکّر رهبری نظام با صدور بیانیّه ای در دفاع از عملکرد خود، [شاید با اتّکاء به این دیدگاه که کلام رهبری به جز مشتمل بودن بر توصیه ای اخلاقی، متضمّن تکلیف یا حکم حکومتی نمی باشد]، ‌تجدیدنظر در اسامی نامزدها را ناممکن یا تعلیق بر محال دانسته اند؛  
با آنکه تعدادی از نامزدهای ردّ صلاحیّت شده یا به تعبیر نهاد شورای نگهبان: " إحراز صلاحیّت نشده! "، مانند آقایان دکتر لاریجانی، پزشکیان و جهانگیری که قاطبهٔ افکار عمومی به زعم خود، آمدن تمام یا یکی از آنان را متعاقب سخنان رهبری نظام به میدان رقابت ها امری قطعی به شمار می آوردند، با دادن بیانیّه یا در خلال خطابه،‌ بی تفاوت دانستن خود را نسبت به مواضع شورای نگهبان اعلام داشته اند؛  
 و با آنکه دیروز شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ نخستین دور مناظرات به انجام رسیده است؛ امّا: علاوه بر جناب دکتر سیّد عبّاس صالحی - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی – که در توئیت خود مرقوم داشته اند: (رهبرانقلاب در مورد  جبران خطا و جفا به برخی کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی دستگاه‌های مسوول خطاب و عتاب علنی در سخنرانی ۱۴ خرداد داشتند. آیا منظور ایشان با اطلاعیه شورای نگهبان حاصل شد؟ در غیر این صورت چه نهاد و یا افرادی مسوول پیگیری این مطالبه علنی از دستگاههای مسوول هستند؟)؛  
جناب سیدمحمد صدر – عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام -، نیز گفته اند: (شورای نگهبان در مقابل مردم قرار گرفته. به هیچ وجه بحث قهر اصلاح طلبان با صندوق رأی مطرح نیست. اصلاح طلبان خیلی جدی و با تمام نیرو تصمیم به مشارکت و فعال شدن در انتخابات داشتند. رد کردن کاندیداهای آنها مثل آب سردی بود که بر بدن اصلاحات ریخته شد. شاید تحولات دیگری رخ دهد که باعث بازگشت انگیزه به اصلاحات و مردم برای برگزاری یک انتخابات پرشور باشد)؛  
همچنین آقای مجید انصاری - عضو دیگر همین مجمع -، در پاسخ به اظهارات یکی از اعضای شورای نگهبان اعلام داشت: (جناب آقای سیداحمد خاتمی بهتر است به جای برخورد از موضع بالا و تحکّم، در برنامه ای زنده از صداوسیما و در مناظره ای حقوقی به توجیه افکار عمومی و پاسخ به سوالات متراکم شکل گرفته در فضای انتخابات پاسخ دهند. اینجانب آمادگی خود را برای انجام مناظره در این خصوص با هر یک از اعضای محترم شورای نگهبان به صورت زنده و مستقیم از صداوسیما اعلام می کنم). 
با نظر به گردش کاری که اجمال و اختصار آن از میان حجم انبوه اظهارات افراد و‌ جبهه ها و‌جناح ها در موافقت یا مخالفت با عملکردها و مواضع نهاد شورای نگهبان در امر بررسی و احراز صلاحیّت ها و اعلام اسامی نامزدها به نگارش در آمد، بیم آن می رود هرگاه کار بررسی صلاحیّت ها در دوره های بعدی بر مبنا و روال فعلی به انجام رسد، بعید نیست دیگرانی پیدا شوند که شورای نگهبان را به جای مذاکره یا مناظره، دعوت به انجام " مباهله! " نمایند. کاری که آیهٔ (۶۱) سورهٔ مبارکه (آل عِمران) در مقام نقل آن بر آمد.  
" إبتهال " ناله و زاری کردن هر کس به درگاه خدا است. " مباهله "، مصدر باب مفاعله، يعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف يكديگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل نمودن است كه از نظر او اهل باطل می باشد. شاید (لِعان) بر وزن (فِعال) که مصدر دوم باب مفاعله، یعنی (مُلاعَنَه) می باشد،‌ در قیاس با مباهله است که معنا می یابد.  
قرآن می فرماید: (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ؛؛ ای پیامبر! از آن پس كه [راجع به شخصیّت عیسای مسیح و‌چگونگی ولادت این پیامبر الهی] به آگاهى رسيده‌اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند و به ستیز برخیزد، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. 
آنگاه دعا و تضرّع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهیم!)،{آل عِمران/۶۱}.   

اینکه مراسم مباهله قرار بود بین پیامبر و عترت پاکش (ع) از یکسو، با مسیحیان نجران از سوی دیگر که از یمن به مدینه آمده بودند،‌ به چه منظور انجام شود؟ و چرا مسیحیان با قبول مصالحه و پرداخت جزیه حاضر به انجام آن نشده اند؟ و آیا مباهله صرفاً اختصاص به همان دوران داشت؟ یا در دیگر عصرها و‌نسل ها مؤمنانی هستند که قادر خواهند شد حقانیّت خویش را با انجام مباهله به اثبات رسانند؟ مسائلی است که قرآن پژوهان مسلمان در منابع تفسیری به آن پرداخته اند.  
غرض آنکه نباید کار به آنجا کشانند تا دو گروه مسلمان ناچار شوند با انجام مناظرات یا توسّل جستن به مباهلات، بخواهند حقانیّت خود را به اثبات رسانند.

 

پردهٔ دوم – دارندهٔ نشان اخلاق!  
با نگاه به نوع گفتمان نامزدها که عموم شان با نواختن ساز مخالف با کارهای دولت مستقرّ در ادارهٔ امور کشور زبان به سخن گشوده بودند به گونه ای در مقام سخن بر آمدند تو گویی هم اکنون انقلابی بر اندازانه! یا کودتایی یورش مَآبانه!، ‌نه علیه نظام، که علیه دولت بر آمده از آن به وقوع پیوست!.  
به این معنا که دولت حاکم به ناگاه در شبیخونی غافلگیرانه از صدر به زیر در آمد. متصدّیان دولت از رئیس جمهور و‌ وزیران و ‌دیگر دولتمردان با به غل و زنجیر در آمدن توسّط انقلابیون یا شورشیان!، بی آنکه محاکمه شوند، هر آن لحظه منتظرند حکم اعدام شان به جرم مَهدورالدّم بودنِ ناشی از خیانت به دین و‌ دنیای ملّت و مملکت به اجرا در آید!.  
نمونه اش اظهاراتی است که یکی از عصبانی ترین نامزد آن جمع، یعنی جناب آقای محسن رضایی تا این مرحلهٔ نخست از مناظره  بر زبان آورد. دو مرحلهٔ مانده را خدا به خیر بگذراند.  
ایشان قطعاً از سر خیرخواهی! و صد البتّه با چهره ای دژم  و عصبانی و با درونی آکنده از نفرت همراه با اندوه و غم پنهانی ناشی از تحمّل شکست های پیاپی در دو سه دورهٔ متوالی! بیان داشت: (تکرار دولت های گذشته سمّ مهلک ادارهٔ کشور است. نباید اجازه دهیم دولت‌های گذشته تکرار شوند؛ ممکن است به نقطهٔ غیرقابل بازگشت برسیم که این موضوع در شأن مردم ایران نیست. تکرار دولت‌های گذشته اشتباهی بزرگ و نابخشودنی است. نسل سوم انقلاب، دولتی نو با راهی نو در اقتصاد در پیش خواهد گرفت).  
این نامرد انتخابات، در یکی از برنامه های تلویزیونی در همین چند روز اخیر گفته بود: (من روز اول ریاست آقای رئیسی در قوّهٔ قضائیه به ایشان گفتم، چون شما رقیب آقای روحانی در انتخابات ۹۶ بودید به جای دولت، مبارزه با فساد را از خود قوه آغاز کرده و دو قاضی مفسد را اعدام کنید!!).  و با همین نگاه است که در خلال مناظره می گوید: (بعد از انتخابم به عنوان رییس جمهور همتی و چند نفر از دولت روحانی را ممنوع الخروج می‌کنم!). این قلم با شنیدن این عبارات از نامزد انتخابات، سخت به خود لرزید.  
آقای همّتی، دیگر نامزد انتخابات با دریافت تهدید آقای رضایی و در خطاب به آقای رئیسی که هم اکنون علاوه بر کسوت نامزدی، نیز منصب ریاست قوّهٔ  قضائیّه را در اختیار دارد، می گوید: ( آقای رئیسی! آیا به من امان نامه می دهید که بعد از این مناظره، بابت حرفهایی که در اینجا قرار است بگویم علیه من اقدام نکنید؟!)،‌ و به این خاطر که رقیب مقابل را بی پاسخ نگذارد، افزود: (من اگر رئیس جمهور شوم، محسن رضایی را به عنوان مخل شرایط اقتصادی کشور، به رئیسی معرفی می کنم!).  
آقای رضایی با بیان عبارت: (کلید بی‌خاصیت!) و‌ تأکید بر این عبارت که: (دولت روحانی سیاه‌ترین دولت‌ ۴۰ سال اخیر بوده است!)،‌ شعله های سر به آسمان کشیدهٔ خشم و عصبانیّت را نسبت به رئیس دولت به اوج خود رسانید. آقای رضایی آنگاه که تلاش داشت تمام مشکلات اقتصادی کشور را بر دوش بانک مرکزی و دولت روحانی بگذارد، ناگاه با این عبارت آقای همّتی مواجه شد:  
(آقای رضایی!علیه حضرتعالی شکایاتی است و حالا که پیگیری نمی‌کنند شما باید خدارا شکر کنید. شما فرمانده جنگ هستید و ما به شما احترام می گذاریم!). طعنهٔ ایشان قاعدتاً باید ناظر به پاره ای ناکاربلدی های دوران فرماندهی آقای رضایی در سپاه باشد که گویا از حیث ایراد خسارت های ناروا دسته گل هایی به آب داده بود. خدا می داند. 
 در این دور از مناظرات، آقای رضایی در وارد کردن أنواع هجمه ها به دکتر روحانی، در نقشی ظاهر شد که افزون بر یک دههٔ پیش از این، مطلوب و مرادش جناب دکتر محمود احمدی نژاد نسبت به آقایان مهندس میرحسین موسوی، سیّد محمّد خاتمی، ناطق نوری و مرحوم هاشمی رفسنجانی به بازیگری پرداخت.  
با این تفاوت که در آن ایّام آقای احمدی نژاد به خاطر یکّه تاز بودن در میدان انتخابات به برخوردار بودن از رأی دلواپسان نسبت به دین و دنیای آدم ها اطمینان داشت، امّا جناب رضایی بدون آنکه از چنین پشتوانه ای برخوردار باشد فقط جیغ ها به آسمان می رساند. پس از جناب رضایی، آقای زاکانی است که به بهانهٔ پاسخ به پاره ای انتقادات، سخت ترین یا تندترین هجمه ها را نثار دولت کرد.  
اگر العیاذ بالله اخلاق و‌آداب در حکمت سیاسی اسلام، چنین است که جناب رضایی به بهانهٔ نقد و ارزیابی دولت فعلی بر زبان راند، آن " نشانِ اخلاق! " گوارای وجودشان باد.  
راجع به اینکه نقش و‌ موضع دولت ها در چنین مجلس های مناظره چه می باشد یا چه باید باشد؟،‌ در یک یا چند پردهٔ بعدی این نوشتار به نگارش در می آمد.

 

پردهٔ سوم – مدرک گرایی!  
یکی از نامزدها، دکترای پزشکی هسته ای آقای زاکانی، دیگری مدرک ‌دکترای اقتصاد آقای رضایی،‌ و آن یکی میزان سواد و‌ مدرک مدرسه ای یا دانشگاهی آقای رئیسی را مورد خدشه  قرار داده است که طرح و بیان این قبیل واژه ها با آنکه از چنان سخافتی برخوردار بود که شنونده را باز می داشت ادامهٔ تُرّهات را به استماع نشیند؛  
امّا توانست این پیام را به کوی و برزن های مدرک زدهٔ ایران انتقال دهد که بوی عَفِن مدرک گرایی آنچنان شامّه های مردمان را مورد آزار قرار داده است که دارندگان مدارک واقعی شرم دارند از اینکه در یک مجمع و‌مراسم خودمانی، خود را اساتید دانشگاه، صاحبان آثار علمی و دارندگان مدارک معتبر دانشگاهی بشناسانند.  
این قِصّهٔ پرغُصّه، یعنی آفات ناشی از مدرک گرایی در ایران معاصر که سالها پیش مجلس شورا با شرط کردن برای داوطلبان نمایندگی به دارا بودن حدّاقل مدرک کارشناسی ارشد دانشگاهی یا معادل حوزوی،‌ کثیری از نامزدها از روحانی و‌ مُکلّا! را برای به دست آوردن آن به دردسرهای عظیم و‌ چالهٔ گناه انداخت که این ضایعه، خود، ماجرایی است که روضهٔ مفصّلی دارد، یاد مظلومیّت جناب سقراط حکیم را در خاطره ها زنده می سازد.  
حکیم یونان آنگاه که دید جمعی هیچ نخوان و امّا همه چیز دان! با " سوفیست "، یعنی دانا و دانشمند نامیدن خود، بلا بر جان مردمان شده اند، حیاء کرد از اینکه خود را به این نام بخواند. به ناچار بر آن شد به جای " سوفیست " و دانشمند، نام " فیلسوف " را بر خود نهد که در فرهنگ لغات یونان عهد باستان معنای " دانش دوست " و " دانشجو " را به ذهن ها تداعی می کرد. 
با اقدام عارفانه و خاضعانهٔ جناب سقراط حکیم بود که از آن تاریخ به بعد، واژهٔ " سوفیست " و " سوفسطائیان " به جای دانشمند و‌دانشمندان به معنای جدید و اصطلاحی " کاسبان دانش و‌مغلطه جویان " یا سفسطه گران در فرهنگ ها به رسمیّت شناخته شد، و‌متقابلاً کلمات " فیلسوف " و " فیلسوفان " به جای معنای لغوی دانشجو و دانش دوستان، در معنای اصطلاحی دانشمند و دانشمندان قرار گرفت و‌ پر آوازه شد.  
سرانجام، همان حکیم یونان با عداوت و‌سعایت کاسبان دانش و مدرک گرایان دوران که غاصبان علم اند و‌ناشران خرافه به جرم فاسد نمودن عقائد جوانان به اعدام محکوم شد که معروف است با خوراندن زهر شوکران به حیات و‌ زندگانی این دانشمند عالیمقام خاتمه دادند!. زمان چه زود می گذرد و چه آسان تکرار می شود!! یا لَلعجب!!.  
باید به هوش بود کاسبان دوران فقط انحصار در " کاسبان تحریم " ندارند که مملکت را به خاک فلاکت نشانده اند. " کاسبان مدرک دانشگاهی! و چه بسا حوزوی، "جماعتی نوظهورند که با الگوگیری از سوفسطائیان یونان باستان به جای دانش، گرد خرافات بر پیکر اجتماع و‌ در مجامع علمی و دینی و حوزوی و ‌دانشگاهها می پراکنند.   
حکیم سنایی غزنوی چه دردمندانه هشدار می دهد:  
(چو علم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب * چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا!).  
اینکه در ایران ِ امروز چه واژه ای را باید برای مدرک گرایان و جماعت علاقمندان به آن وضع کرد که برای تحصیل و‌اکتساب آن با بی شمار راه های پیدا و‌ پنهان، سر از پا نمی شناسند و گوی سبقت از دیگران می ربایند؟ باید از فرهنگستان ایران کمک خواست تا در مقام جعل واژه بر آید. 
 مگر حجم انبوه این جماعت از دارندگان مدارک دانشگاهی، همراه با معادل داران های من در آوردی!، چه گره ای از گره های ملّت و‌مملکت گشوده اند که اکنون بنا دارند اصلی و‌جعلی بودن بعضاً گواهی های تحصیلی این و‌ آن را با ارزیابی کردن ها مورد راستی آزمایی قرار دهند؟. مگر برای ملّت و مملکت مهمّ است نامزدها از کدام تراز مدارک دانشگاهی یا معادل حوزوی و حرفه ای آن برخورداند؟.  

در بی دانش بودن  این قماش دارندگان مدارک عالی!، همین بس که با وجود برخوردار کردن شان از تریبون های سخنوری و منصب کلاس داری،‌ جز لاطائلات خیالی، تحویل اجتماع نمی دهند و‌ نداده اند. گشت و‌گذاری کوتاه در اغلب پایان نامه ها و رساله ها و تریبون های خطابه ها این حجم انبوه از جنگل مولا را به تماشا می گذارد. از سر بی دانشی، چاره ای ندارند جز آنکه تملّق ببافند و‌چاپلوسی نمایند. 
 امید آنکه روزی نظام را این توفیق دست دهد از عددشان بکاهد.

 

پردهٔ چهارم – پیروز انتخابات!  
این قلم با قائل شدن احترام به اظهار این عضو فقهای شورای نگهبان که می گوید: (برخی می گویند  انتخابات مهندسی شده و از قبل فرد مورد نظر انتخاب شده است، اما من به عنوان عضو شورای نگهبان می گویم این حرف دروغ است!) ؛ 
و با نظر به اینکه: (در پی نامه رسمی نماینده آقای رییسی به کمیته تبلیغات انتخابات صداوسیما، اعتراض ستاد انتخاباتی ایشان وارد دانسته شد و مدت ۵ دقیقه زمان جهت پاسخگویی به اظهارات آقایان مهرعلیزاده و همتی برای جناب رئیسی منظور خواهد شد)، و اگر این فرصت دادن ها، دادن فرصت برای دفاع به جناب احمدی نژاد را در مناظرات سال ۸۸ در ذهن ها تداعی نکند که قاعدتاً نباید چنین باشد ؛  
فعلاً این قلم باید بگوید قضیّه همین است که جناب ایشان یعنی عضو فقهای شورای نگهبان بر زبان می راند. با نظر به این دیدگاه است که می نگارم :  
" آشکارا یا قاعدتاً معلوم است اگر قرار باشد رقابتی شکل بگیرد که بس به مراتب مشکل یا تعلیق بر محال می نمایاند، با قبول این فرض که آقای همّتی قادر یا مجاز به ادامهٔ حضور تا پایان انتخابات بوده باشد، رقابت میان آقایان رئیسی و همّتی است که با انصراف از چشم اندازها که گفته اند: (سالی که نکوست از بهارش پیداست!)، امّا فعلاً  با چشم پوشی یا قطع نظر از اینکه کدام کفّه به نفع کدام نامزد سنگینی خواهد کرد، جریان رقابت ها ادامه می یابد".  
این به آن معنا نیست که دیگر نامزدها پوششی بوده باشند، بلکه به این معنا است که حسب قرائن و‌ نشانه ها با اقبال چندانی مواجه نمی باشند. این یک تحلیل است و‌چه بسا ممکن است غلط باشد یا نادرست از کار در آید.  
روزهای  پیش رو را باید با نگاهی گذرا به تماشا نشست که بزرگان با اقتباس از مضمون والای این آیات شریفه که می گوید: (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ * خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ؛؛ آن واقعه [قاعدتاً به معنای بر پایی قیامت یا روز رستاخیز است] چون وقوع يابد * واقعه ای حتمیّ الوقوع كه در واقع‌ شدنش هيچ دروغی در کار نمی باشد * که با به وقوع پیوستن، گروهی را پایین می‌آورد و خوار سازد،‌ و گروهی را عزیز گردانَد و بر افرازاند!)،{واقعه/۳-۱}، گفته اند یا سروده اند: (خبر آمد، خبری در راه است!).  
با این تفاوت که غربالگری همراه با به خواری رفتن ها یا سر بر افراشتن ها در فردای قیامت، تماماً  به حقّ است و‌عدالت، امّا نتائج حاصل از انجام کاری ساده در گوشه ای از گیتی نظیر انتخابات یا دیگر پدیده های مانند آن ممکن است همراه باشد با عنصر حقیقت و عدالت و یا بر آمده باشد از باب: (الحَقُّ لِمَن غَلَبَ! ؛؛ یعنی حق و امتیاز با قطع نظر از راست و‌ ناراست از آن کسی خواهد شد که بتواند با عِدّه و عُدّه یا ابزار و نفرات در اختیار، پیروزی را از آن خود گرداند).  
البته بدیهی است جمعیّت و‌جناح همگام و همصدا با نامزد پیروز قطعاً  به خودشان حقّ خواهند داد با دریافت خبرها و با این باور که به مانند فتح مکّه، فتح الفتوحی دیگر را به ثمر رسانده اند به مانند جناح پیروز در هر یک از دوره های پیشین انتخابات، آیات مبارکهٔ سورهٔ (نصر) را با مطلع زیبای: (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * …) به زمزمه نشینند. امید آنکه کارها با تمام فراز و فرودها به خیر بیانجامد.

 

پردهٔ پنجم – مبانی استدلال نامزدها  
پیش از بحث پیرامون موضوع برای چندمین بار باید از نهاد استخراج کنندهٔ صلاحیّت ها تقدیر و سپاس داشت که توانست از میان انبوه ریز و‌ درشتِ نامزدها حوضچه یا حمام و گرمابه ای متشکّل از أنواع ملغمه ها یا به تعبیر یکی از دوستان: (اَندِمه ها!) را برابر دید و نگاه حیران و بهت زدهٔ جماعت عاقلان به تماشا گذارد که امکان داد در چنان هوای بارانی و طوفانی! یا هر نامی که شما می گذارید هر یک از نامزدها بتوانند با روانه ساختن آب به بالا بالاها أبوعطا! بخوانند. 
شاید اگر به جای تلاش برای استخراج نام نامزدها!، به قید قرعه به چنین دست چین کردن ها روی می آورد چه بسا ممکن بود چهره هایی دیگر را با إرائه نام و نشان شان به افکار اجتماع، آنان را با کشاندن به پای صندوق های آراء به انتخاب می نشاندند. شاید چنین می شد! کس چه می داند؟. در باورمند ندانستن کار نهاد والا همین بس که تشکّل های اصولگرا نیز با صدور و انتشار بیانیّه ای هشدار داده اند:  
(بیانیّهٔ شورای نگهبان در حقیقت ظلم و جفای بزرگ تری بود که  نسبت به ساحت رهبری صورت گرفت. این بیانیه نه تنها مردم وعلاقمندان به نظام را اقناع نکرد، بلکه موجب جریحه دار شدن احساسات  پاک میلیونها طرفدار نظام وانقلاب گردید). این را من نمی دانم، بلکه از سر نادانی، فقط در مقام نقل آن بر آمده ام.  
و امّا بحث پیرامون موضوع:  
بنا به آموزه ها در علم منطق،‌ حجّت یا استدلال که برای کشف مجهول با بهره گیری از پاره ای قضایا یا دانستنی های معلوم به انجام می رسد، ذیل عناوین سه گانهٔ (قیاس، استقراء و تمثیل) مورد شناسایی می باشد. قیاس مهمترین و قاطع ترین اقسام سه گانهٔ حجّت است که آدم منطق دان با بهره گیری از موادّ و عناصر تشکیل دهنده و اَشکال آن، با آوردن استدلال، وجدان ها را قانع و خصم و رقیب را بر جای خود می نشاند.  
قیاس را علاوه بر صورت ها و اَشکال، موادّ و عناصر است همراه با أنواع  و ارزش و جایگاه هر یک از آنها. در علم منطق ثابت است نیکوترین یا زیباترین شکل قیاس که با ترکیب جملات و عبارات معلوم، نادانسته و مجهولی را به جویندهٔ دانش می شناساند، ‌شکل اوّل قیاس اقترانی خوانند.  
امّا از حیث عناصر که موادّ و‌محتوای جملات معلوم و از قبل دانسته ها را تشکیل می دهد را با توجّه به تعریف هر یک، نام های گوناگون است. (محسوسات، تجربیّات، اوّلیّات، متواترات، حدسیّات، مقبولات، مسموعات، وهمیّات، مشهورات، مشبّهات، مظنونات، مسلّمات، مخیّلات) و دیگر عناوین مانند آنها است که عناصر و‌موادّ قیاس را تشکیل می دهد تا آدمی با اتّکاء به تمام یا هر یک از آنها بتواند به آگاهی و دانش تازه ای دست یابد که تا آن هنگام نمی دانست.  
بر حسب اینکه قیاس با بهره گیری از کدام نوع از أنواع موادّ و مقدّمات و عناصر تشکیل یافته باشد، دارای نام و ارزش متفاوت با دیگر نوع قیاس است. قیاس را از حیث نوع موادّ و عناصر و مقدّمات به کار گرفته شده در قضایا یا جملات معلوم و شناخته شدهٔ در آنها، پنج نوع دانند که از آنها به صنعت ها و فنون یا " صناعات خَمْس " نام می برند. و آنها عبارتند از: (برهان، جدل، سفسطه یا مغلطه، شعر، و خطابه).  
یعنی آدم ها در محاورات و گفت و شنودهای روزانه، قاعدتاً با به کار بستن یک یا چند نوع از صنعت های پنجگانه مکنونات قلبی خود را در اندیشه می پرورانند، بر زبان می رانند یا با نوک قلم بر صفحهٔ کاغذ می نگارند و بر کتیبه ها و دیوارها می تراشند.    
با نظر به مراتب بالا که با فشردگی و اختصار به نگارش در آمد، استواری و استحکام و درستی و اعتبار قیاس، علاوه بر درستی شکل و صورت، مشروط به درستی موادّ و عناصر آن می باشد. مانند اینکه یک ساختمان آنگاه محکم و ارزشمند خواهد بود که هم موادّ شایسته در بنای آن به کار رود. هم شکل هندسی متناسب و درست و مطابق با أصول فنّی و‌معماری به آن داده شود.  
با قطع نظر از (شعر و خطابه و سفسطه) که از حیث موادّ، هر یک به حسب مورد، ضعیف ترین یا پست و بی ارزش و نارواترین نوع قیاس را در بر می گیرند، بدیهی است که دو صنعت باقیمانده، یعنی برهان و‌ جدل، عالی ترین صنعت قیاس را شامل می باشند.  
برهان، قیاسی است که موادّ و‌ مقدّمات آن را منحصراً قضایایی یقین آور یا یقینیّات مانند (محسوسات، اوّلیّات، تجربیات، متواترات) و‌مانند آنها تشکیل دهد. مانند اینکه گفته شود: (جهان، پدیده ای است نوپیدا. هر پدیدهٔ نوپیدا نیازمند پدید آورنده است. پس، جهان نیازمند پدید آورنده می باشد).  
جدل، قیاسی است که با طرح پرسش ها و پاسخ میان دو یا چند نفر در می گیرد. تمامْ تلاشِ پرسش گر در آن است که پاسخگو را به بن بست یا تناقض گویی در گفتار بکشاند. آنگاه با بهره گیری از همین نوع رفتار، ضعف یا ترس پاسخگو را در بیان تمام ابعاد ماجرا، چون پتک بر فرق وی بکوبد.

(مشهورات و مسلّمات و مسموعات) و مانند آنها، عمده موادّ و عناصر جدل را تشکیل می دهند.  
جدل یا گفتگو و دیالوگ، که امروزه در شکل و قیافهٔ مناظره ها به جریان می افتد، آنگاه موجبات دستیابی به نتائج دلخواه را در روشنگری ها فراهم می سازد که: 
اوّلاً – فضا از هر حیث آزاد و بدون هر گونه ترس و‌ واهمه از آیندهٔ مناظرات، به إجرا در آید؛  
ثانیاً – وجود بی شمار خطوط قرمزهای نوشته و‌ نانوشته، مانع نگردد تا حاضران در میدان جدل و مجادله که با تسامح در تعبیر(مناظره) اش می خوانند، نتوانند ناگفتنی ها را بر زبان برانند؛  
ثالثاً – افراد حاضر در میدان مناظره، خود، در طرح مسائل و‌مباحث که هر یک از پرسش ها را شامل می شود، مشارکت فعّال داشته باشند.  
اینکه مناظره شوندگان، خود را به قید قرعه و به ناگاه مواجه با پرسش هایی بیابند که از روی شانس و‌بخت و‌اقبال، باید به ناچار در مقام پاسخ به آن بر آیند را تا کجا می توان با ارکان مناظره هماهنگ دانست، این قلم، فعلاً چیز نمی داند.  
امّا در اینکه آیا میدان تماشایی برنامه های تلویزیونی تا چه میزان با مبانی و ارکان یک‌‌‌‌ مناظرهٔ منطقی و عالمانه و روشنگرانه همخوانی دارد؟ و آیا موادّ پاسخ ها و نوع و ‌نحوهٔ مواجههٔ نامزدها با یکدیگر و‌ به ویژه در برخورد با عنصر تأثیر گذار و غایبی به نام " دولت "  با کدامیک از أنواع فنون یا " صناعات خَمْس "، دارای انطباق می باشد؟ و راه اندازی چنین برنامه ها تا چه میزان بر دانستنی ها می افزاید و وفاق و همدلی میان مناظره گران و تماشاچیان را بالا می برد؟موضوعاتی است که در پردهٔ بعدی به نگارش در آمد.

 

پردهٔ ششم – مناظره ای ابتر و‌مخدوش!  
اشاره - این مرقومه و شاید یکی تا دو‌ فقره مرقومهٔ بعدی، نه در دفاع از دولت،‌ که کار من نیست، بلکه در مقام بیان گوشه هایی از درد و‌حقیقت است که به نگارش در آمد!.  
پردهٔ نخست از پرده های سه گانهٔ مناظره، ناظر به بخش " اقتصاد " به نمایش در آمد.  
ناقص بود و" ابتر"، از این حیث که موانع و بازدارنده هایی که باعث شد أوضاع اقتصادی مملکت و‌سفرهٔ معیشت یک ملّت به چنین وضع فلاکت بار رسیده است که جمعیّت یک کشور را با وجود دارا بودن از منابع کلان سرمایه و ثروت به دریافت اهانت بار ۴۵٫۵۰۰ تومان یارانه گرفتار ساخته است، نه فقط پرسش نشد که هیچ سخن به میان نیامد!.  
" مخدوش " بود و تهوّع آور!، زیرا از هیچکدام از نامزدها نخواستند یا صلاح ندانستند که بپرسند: مشکلات را در چه می بینید؟ و‌ راه برون رفت از منجلاب را با تدوین کدام برنامه ها به چشمان خسته و‌ بیمناک و‌هراسان میلیون ها نشسته در پای گیرنده ها به تماشا می گذارید؟.  
با نظر به موادّ و عناصر یکی از دو‌ " صناعاتِ خَمْس " که " برهان " و " جدل " ش می شمارند،‌ در مناظرات کذایی،‌ نه برهان هایی برای اثبات مدّعا إقامه شد که یقین آور باشد و‌شهروندان را به دریافت برنامه هایی توانمند برای حلّ معضل عارض شده بر ثروت و سرمایهٔ کشور امیدوار گرداند.  
نه جدالی شایسته به نمایش در آمد که أصحاب مجادله یا حاضران در دور میز مناظره،‌ توانسته باشند با منکوب و میخکوب کردن رقیب یا رقبای در میدان و به اصطلاح منطقیان توانسته باشند " إقناع وجدان " یا " إسکاتِ خصم! " را به نمایش گذارند.  
أصحاب مناظره به جای موادّ و مقدّمات یقین آور که آدم را به خودشان یا حدّ اقلّ  به پاره ای از برنامه های شان امیدوار گردانند، مع الأسف و‌ با عرض معذرت فقط توانسته اند با به هم چیدن مشتی پراکنده از (وهمیّات و خیالات و ظنّیّات و مشتبهات  و شنیده ها و دیده شده ها از روزنامه های زرد و به نمایش در آمده از شبکه ها و رسانه های سرد!) و دیگر گمانه های مانند آن، در یک برنامهٔ افزون بر (۳) ساعته، وقت ملّت و مملکت را بگیرند.  
البتّه این میزان کرامات، جدا از حجم انبوه نسبت های ناروا از فحش و سَبّ و لعن و بهتان و افترا و نفرت و نفرین و ‌دشنام و تهدیدها است که به نمایندگی از یک ملّت فرزانه، ‌حوالهٔ خود ساخته اند!. 
در قدیم وصف این نوع عقده گشایی ها را در گرمابه هایی به بیان در می آوردند که نه " میز مناظره "، که حمّام … اش! " می خواندند که أصحاب دور حوض یا در میان خزانه! با گیس کشیدن ها کار به سامان می رساندند. اینکه یک مجری آبرومند را بگذرانند تا أصحاب میز مناظره به ناگاه به هم نپرند و امّا هر آنچه را که در بطن و‌ متن شان پرورانده اند را با استفادهٔ مدبّرانه! و هوشمندانه! از فرصت و وقت در اختیار بر زبان برانند، قطعاً (مجلسِ مناظره) اش نگویند.  
اینکه یکی با این گمان که نه در میز مناظره، بلکه هنوز در میدان جنگ است و با توپ و تشر! بگوید: (کلید بی خاصیّت!)؛ و آن دیگری در مقام پاسخ بر آید و بنوازد: (کلید کشور وقتی قفل شد که شما بتن در داخل قفل ریختید!)،‌ قطعاً هر یک از دو مقوله، شاید در جای خود شنیدنی باشد و قشنگ!، امّا باید به این مسائل می پرداختند: چرا کلید، به گمان آنان بی خاصیّت از کار در آمد؟. جمعیّت و جناح معارض چه ها کردند و گفتند و نوشتند تا توانستند " کلید " را ناکارآمد بسازند؟  
مگر با همان (کلید تدبیر و امید)، میزان تورّم نفس گیر با استناد به همان آمارهای مرکز آمار ایران و بانک مرکزی ایران و دیگر نهادهای بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و‌ بانک جهانی که قطعاً و قاعدتاً غوغاسالاران شریعت شعار! قبول شان دارند  به زیر ۱۰% کاهش نیافته بود؟.  
مگر اقتصاد با قرار گرفتن بر روی ریل به گردش در نیامده بود؟  
مگر تلاش دولت با به فرجام رساندن قرارداد برجام، کشور را که می رفت در پی قطعنامه های تحریمی شورای امنیّت سازمان ملل تا مرز فروپاشی بکشاند، از خطر تجزیه و فروپاشی و سقوط حتمی نرهانده بود؟  
مگر با اقدام دونالد ترامپ به بیرون جهیدن ناگهانی از توافق برجام که فریاد شادی و آوای دلواپسان شب زنده دار داخلی و نگران از اقتصاد ایران را در همصدایی با دونالد ترامپ تا کاخ سفید رسانید، اقتصاد ایران و بازار پول و سرمایه و کار و معیشت و امنیّت ملّت در معرض خطر حتمی قرار نگرفت؟.  
مگر این وقایع از بعد از اقدام ترامپ به خروج از برجام در ۱۸ اردیبهشت ۹۷ بلا به جان ملّت و‌مملکت ایران نینداخت و دلواپسان شب زنده دار را به شادی نرساند که " کجای کارید! این ماییم که توانستیم  دولت مملکت را با دست توانا و با همّت دونالد ترامپ به شکست بکشانیم؟!".

مگر ارزهای ایران به برکت خروج دونالد ترامپ از قرارداد برجام در گرو نزد دیگر قلدران یا دولت های فرمانبردار از حضرت ایشان نمی باشد که اقدام وی به خروج از برجام، غریو شادی را بر محافل و مجالس دلواپسان به آسمان رسانده؟.  
مگر به آتش کشاندن سند برجام، خواسته ای نبود که حضرت دونالد ترامپ در اجابت به درخواست و تقاضای عاجزانهٔ دلواپسان داخل ایران، جامهٔ عمل به آن پوشاند؟ 
مگر در پی خروج دونالد ترامپ از توافق برجام، رهبری نظام ناچار نشد با تشکیل " شورای هماهنگی اقتصادی متشکّل از سران قوا "، ضابطه گذاری و برنامه ریزی و إجرای برنامه های کلان اقتصادی را به جای مجلس که کار قانونگذاری را به خاطر لزوم به طیّ تشریفات، ناگزیر است به کندی پیش ببرد، به آن شورا دهد و علناً و آشکارا نگفت: " مصوّبات این شورا به مثابهٔ آن است که رهبری نظام، خود در مقام تصویب آن بر آمد! ".[نقل به مضمون].  
مگر عارضهٔ جهانی ناشی از فراگیر شدن ویروس کرونا باعث نشد تا با تعطیلی کشانده شدن حجم وسیعی از فعالیّت های اقتصادی و خدماتی و تولیدی کشور، هزینه هایی سنگین از طریق پایین آمدن درآمد دولت بر ملّت وارد شود؟.  
مگر با خروج آمریکا از برجام،‌ جذب سرمایه های خارجی به صفر بند نشد و سرمایه گذاران خارجی موجود با رها کردن طرح ها و ‌پروژه های ناتمام، به کشورهای شان مراجعت نکردند؟ 
مگر با وجود مجلس قانونگذار، کثیری از مسائل مربوط به إدارهٔ أمور کشور که ریشه در اقتصاد و معیشت و امنیّت مردم دارد با قرار گرفتن کشور در وضع اضطرار مانند جنگ و بروز بلایای دیگر که اصل (۷۹) قانون اساسی، گویا به آن است به جای تصویب قوانین در مجلس با مصوّبات (شورای عالی هماهنگی سران قوا) و در کثیری از مسائل مربوط به حوزهٔ بهداشت و درمان با مصوّبات شورایی دیگر به نام (شورای ملّی مبارزه با ویروس کرونا) به انجام نمی رسد؟.   
آیا وجود هر یک از این بیّنه های بی شمار کافی نیست که حاکم بودن شرائط جنگی از نوع تحریم های نفس گیر و همه جانبهٔ اقتصادی و بانکی و غیر اقتصادی را بر کشور به اثبات رساند؟. هنگام جنگ آیا می شود یقهٔ دشمن را رها کرد و‌ محاسن دوست را در چنگ فشرد؟ ‌این چه نوع شیوهٔ کشورداری است که تلاش برخی بر آن است به فرهنگ رائج ایران تبدیلش نمایند؟.  
مگر با تدبیر و‌ درایت و شکیبایی و تلاش شبانه روزی و همراه با فحش و توهین و‌ناسزا شنوایی دولت،‌ موجبات احیای دوبارهٔ برجام در حال شکل گیری نمی باشد که منفعت آن را اگر خدا بخواهد به رغم یاوه سرایی های یاوه سرایان، ملّت و مملکت بزرگ ایران خواهند برد؟  
 آیا این همه مصائب عظمی که با بیرون بودن تمام یا بخش هایی از آنها از إرادهٔ حاکمان که ریشه در خارج کشور دارد را مقام رهبری یا  دولت تدبیر و امید و یا روحانی رئیس جمهور بر سفرهٔ ملّت گذاشت؟! چرا نمی خواهند با انصاف زبان به نقد گشایند؟. این نوع نگاهها در شمار ارزیابی و نقد است؟ یا توهین و‌دروغ و بهتان و افترا است؟!.  
این فراز از پردهٔ نمایش، از حیث نگارش مطالب، فعلاً ناتمام ماند و‌ادامه دارد. حتماً پردهٔ هفتم را بخوانید.

 

پردهٔ هفتم – دولتمردان و رئیس دولتِ غائب از صحنهٔ مناظره! (۱)  
اینکه جماعتی با الگو گرفتن از مرشد و مقتدای شان جناب دکتر احمدی نژاد که فرهنگ پلشت آن را از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ در کشور گشود و با همراهی و‌ همصدایی متهتّکانِ  پرده در و متنسّکانِ دلواپس شعار،‌ به فرهنگ‌ غالب مملکت تبدیل کرد، بیایند بنشینند با فحش و‌ناسزا گفتن به دولت مستقرّ، هر آنچه در بطن و ‌متن خود دارند را بی ترمز و‌محابا بر زبان برانند؛  
و به این امید که رأی مردمان را بربایند، تا چه میزان با عقل و‌ وحی و اخلاق و منطق و‌سیاست کشورداری موافق است؟ موضوعی است که بخش هایی از آن در این پرده به نگارش در آمد.   
سعدی علیه الرّحمه در حکایت (۱۰)، ‌باب چهارم - در فوائد خاموشی - از کتاب گلستان می نگارد: (شاعری پیش امیرِ دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او برکَنَند و از ده به در کنند. مسکین، برهنه به سرما همی رفت... سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند. در زمین یخ گرفته بود. عاجز شد، گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید، گفت: ای حکیم، از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود را می خواهم اگر انعام فرمایی!…).  
حکایت امروز ایران،‌ حکایت شاعری است سرگردان در میانهٔ جماعتی از غائله آفرینان که نه فقط با تحریم های خارجی، عرصه را برای هر نوع تصمیم گیری  و اقدام درست، ناممکن ساخته اند، که متحمّل شدن فشارها و کنایه ها از دلواپسان و شرورانِ داخلی که با نشستن بر گلوگاهها سخت ترین هجمه ها را به بار می آورند، کارها را صد چندان دشوارتر می نماید.  
اینکه نامزدی بی محابا و فقط برای گشودن عقده ها بی مقدّمه بر زبان براند: (دولت روحانی سیاه‌ترین دولت‌ ۴۰ سال اخیر بوده است!)، یا معنای کلمهٔ " دولت " را نمی داند یا به دنبال اثبات یا إمحاءِ چیزهایی دیگر از سابقه ها می گردد که شاید خود نیز نداند. امّا یکی دیگر از نامزدها از آنجا که گفته اند: (جوابِ های، هوی است!) خطاب به وی می گوید: (آقای فلانی!علیه حضرتعالی شکایاتی است و حالا که پیگیری نمی‌کنند شما باید خدارا شکر کنید. شما فرمانده جنگ هستید و ما به شما احترام می گذاریم!). شنیدن اینگونه پاسخ ها در جواب آنگونه طعنه زنی ها بس ناگوار است.  
آنگاه که آدم، کثیری از بعضاً جماعت شور آفرین و هیجان شعار را به تماشا می نشیند، فقط در گفتگو با خدای یکتا باید مسألت نماید: خدایا! سایهٔ شوم آنان را از سر ملّت و مملکت ایران و شریعت اسلام، کوتاه بگردان و اگر در پی شرّ اند، شرّشان را به خودشان برگردان!؛ آمین، یا رَبَّ العالَمین. چه آنکه صاحب گلستان در ادامهٔ همان داستان از زبان شاعر سرگردان می سراید: (امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان * مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!).  
با نظر به اینکه نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، هیچکدام نتوانستند در مناظرهٔ نخست، که " مناظرهٔ اقتصادی " اش نامیدند، با دادن طرح ها و برنامه های مستدلّ و قانونمند که متناسب با ظرفیّت و أوضاع و أحوال کنونی کشور بوده و قابلیّت اجرا بیابد إرائه نمایند؛  
یا از أساس برنامه ای در اختیار نداشتند که قابل ارائه دادنش بدانند، به ناچار برای اثر گذاشتن بر افکار عمومی،‌ چاره را در آن دیدند که " دولتِ غائب از صحنه " را با هجمه های بی شمار، مورد حمله قرار دهند.  بلکه به مانند جناب دکتر محمود احمدی نژادِ سال ۸۴ بتوانند با شلوغ کاری ها قلب ها را به تسخیر در آورند که اگر قضا و قدر یارشان باشد که قاعدتاً این بار نیز، چنین است، با تدابیری که اندیشیده اند و راه کارهایی که در پیش گرفته اند به چنگ خواهند آورد.    
این پرده ادامه دارد.

 

پردهٔ هشتم - دولتمردان و رئیس دولتِ غائب از صحنهٔ مناظره! (۲)   
تمام نامزدها با میزانی از فراز و فرودها از دولت و‌ به ویژه از رئیس جمهورِ غائب از صحنهٔ مناظره – مثلاً – می پرسند:  
چرا صادرات اینگونه است و واردات آن گونه؟!؛ چرا محصولات کشاورزان و صنعت گران بر دست شان می ماند و امکان صدور و ارز آوری پیدا نمی کند؟!؛ چرا رابطهٔ ایران با کشورهای همسایه یا با مصر و عربستان آنگونه است؟!؛ چرا مثلاً دروازهٔ جهان به روی ایران بسته است؟!؛ 
چرا نمی توانیم ارزهای خود را در قبال فروش نفت و دیگر صادرات، آزادانه وارد کشور نماییم؟! ؛ چرا باید به جای ارز، کالاهای اغلب بی ارزش وارد مملکت نماییم؟!؛ چرا تعامل ایران با اروپا با دارا بودن حدوداً (۲۸) کشور با جمعیّت های جوان و مثلاً مصرف کننده اینگونه است؟!؛  
چرا خط تولید در کارخانه ها فعّال نیست؟! چرا موادّ مورد نیاز اوّلیّه به موقع و با بهای ارزان وارد نمی شود و‌ در اختیار تولید کننده قرار نمی گیرد؟!؛ چرا وضع جادّه ها چنین است؟!؛ چرا وضع هواپیماها چنان است؟!؛ چرا سفرهٔ معیشت مردم کوچک شد؟!؛ چرا نظامیان در اقتصاد از پروژه های خُرد تا کلان آن دخالت دارند؟!؛ چرا بخش خصوصی قدرت نمی گیرد؟!؛  
چرا تحریم ها برداشته نمی شود؟!؛ چرا قاچاق ها به پایان نمی رسد؟!؛ چرا موادّ مخدّر و دیگر مواد افیونی و الکلی ارزان به دست می آید؟!؛ چرا در مملکت، دولت سایه شکل می گیرد؟!؛ چرا وجود کانون های متعدّد و‌متوازی قدرت از تصمیم گیری تا اجرا در تمام زمینه ها، ادارهٔ أمور کشور را به پرهزینه ترین دولت ها در دنیا به ظرفیّت و مساحت و جمعیّت کشوری مثلاً مانند چین در آورده است؟!؛    
چرا دست دلّال ها و‌ واسطه ها و ‌دارندگان انحصارات و‌امتیاز واردات یا صادرات کالا بسته نمی شود؟!؛  
چرا فرار مغزها به وقوع می پیوندد؟! چرا بار ارزان نمی شود؟!؛ چرا مسکن گران می شود؟! چرا ملّت ایران مانند شهروندان ژاپن و کرهٔ جنوبی و سوئد و نروژ نشاط ندارند؟!؛  
چرا باید به گونه ای گرد و غبار نومیدی بر کشور پراکنده باشد که مردم نتوانند به خود بباورانند باید با هجوم به صندوق های آراء کارها به سامان رسانند؟!؛ چرا صلاحیّت نامزدها با نگاههای تنگ نظرانه به انجام می رسد؟!؛  
چرا fatf  در مجمع تشخیص به سامان نمی رسد؟!؛ چرا سن اعتیاد در جوانان به پایین و‌سن ازدواج در آنان به بالا رفته است؟!؛ چرا نسل جوان نسبت به تشکیل نهاد خانواده بی اعتناء است؟!؛ چرا میزان یارانه ها افزایش نمی یابد؟! یا نحوهٔ پرداخت آن اصلاح نمی شود؟!؛ 
چرا در پی نهادینه شدن فقر و بیکاری و تنگی معیشت و سخت شدن زندگی و عمیق تر شدن شکافهای طبقاتی، عامّهٔ مردمان و به ویژه نسل های جوان از دین رو گردان شده اند؟!؛ چرا اخلاق چنین است؟!؛ چرا سیاست ورزی چنان است؟!؛ چرا آزاد منشی ها به کنار شد و‌ملّت و مملکت بزرگ ایران را دغدغهٔ لقمه ای نان ساخت؟!؛ چرا ما باید برای گریختن از مار غاشیهٔ مغرب زمین به عقرب جرّار روسیه و‌ چین پناه آوریم؟!؛  
چرا اسید می پاشند؟!؛ چرا اعتراضات را نمی شنوند؟!؛ چرا خِرَد و عقلانیّت را به رسمیّت نمی شناسند؟!؛ چرا خرافات می پرورانند؟!؛ چرا درس دین درست به مردم نداده اند؟!؛ اصلاً چرا ویروس کرونا وارد کشور شد؟!؛ اگر بی اجازه آمد، اکنون چرا نمی رود؟!؛ …؛. ‌ 
و ده ها و‌ بلکه صدها چراهای بی پاسخ دیگر، که عموم یا اغلب نامزدها بدون آنکه دولت یا رئیس دولت را برابر خود بیابند! از دولت می پرسند!؛ آنگاه خود به نیابت و نمایندگی از دولت در مقام پاسخ بر می آیند! و آنگاه خود با نپذیرفتن پاسخ ها بدون آنکه تحلیلی از علل وقوع ناکامی ها إرائه دهند سنگین ترین توهین ها و دشنام ها را به دولت نثار می کنند؟!؛  
اینان در شمار آنانی هستند که شاید در وصف شان سروده باشند: (خود گویند و خود خندند! آنگاه با تحسین و مرحبا گفتن ها و درود و هزار آفرین شنیدن ها!، خطاب به خود می گویند: این جماعتِ یکصدا، عجب جمعِ هنرمندند!!).  
چرا چنین شد؟!، اکنون نمی دانم. شاید در پرده ای دیگر، گفتنی هایی به نگارش در آید. اگر این بلیّه ها گفته نشود، چه بسا ممکن است فردا یا همین نزدیکی ها  بپرسند: " چرا به جای جمعه، نماز جمعه را عصر سه شنبه به جا نمی آورند؟!"؛. 
نکته - عاقلان دانند به هر یک از پرسش ها هرگاه بخواهند با تحلیل و‌بررسی مورد پاسخگویی قرار گیرد یا علل ناکامی ها را بنمایاند،‌ جهت فلش ها نه فقط دستگاه دولت که مجموعهٔ حاکمیّت را در می نوردد.  کیست که نداند طرح چنین مباحث نه فقط فعلاً به مصلحت نیست، که فائده ای هم در بر ندارد. و أوضاع را از اینی که هست تیره و تارتر می سازد.  
امّا هیچیک از این نوع نمونه های محظورات نباید باعث شود مردم را از آمدن پای صندوق های آراء برای مشارکت جستن در تعیین سرنوشت خود، ‌دلسردشان نمایند.

 

پردهٔ نهم – " تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ …"؛؛ این دولتی بود که روزگارش به سر آمد! 
قرآن می فرماید: (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛؛ آن جماعت را روزگار به سر آمد. دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست؛ و از آنچه آنان می کرده‏ اند شما پرسش و بازخواست نخواهيد شد)،{بقره/۱۳۴ و ۱۴۱}.  
آیات شریفه حامل این پیام است هر کس، هر امّت و هر جامعه یا دولت و حکومت، مسئول و پاسخگوی کارهای خویش است. نظام جمهوری اسلامی به جای آنکه دولتمردان یا رئیس دولت را بابت دفاع یا توضیح عملکردهایش مورد پرسش قرار دهد،‌ میز مناظره ای بر پا می سازد و از نامزدها انتظار دارد، خود، اصالتاً از جانب خود و نیابتاً یا وکالتاً به نیابت و وکالت ناداشته از سوی دولت در مقام ارزیابی کار دولت بر آیند!؛ این مدل از سیاست،‌ خود از عجائب روزگار است.   
آنگاه که نامزدها بدون آنکه برای سامان بخشیدن به اقتصاد و دیگر مسائل ناظر به پولی و بانکی و بازار کسب و‌کار و گردش سرمایه، برنامه داشته باشند، فقط متناسب با حجم سیاه نمایی و تخریب و میزان هجمه و‌حمله به دولت بخواهند تصاحب آراء نمایند،‌ قطعاً کار نه چنان است که بتواند راه به جایی برساند.  
روشی که دستگاه برگزار کنندهٔ مناظره اتّخاذ کرد به این گونه که بدون حضور نماینده ای از دولت که بتواند در مقام توضیح یا دفاع بر آید نامزدها مجاز باشند هر رطب و یابس را بر دولت بار نمایند قطعاً مستلزم بازنگری و نیازمند اصلاح است.  
اینکه دولت مستقرّ به گونه ای در معرض أنواع هجمه ها قرار گیرد تو گویی نه فقط هیچ نقطهٔ مثبتی ندارد بلکه به منزلهٔ دولت غاصبی است که با سر بر آوردن از بیرون مملکت جز به بار آوردن ویرانی و خسارت و به جای گذاشتن سابقه ای وحشت بار از خیانت به منافع ملّت و‌مصالح مملکت، دستاوردی دیگر را از خود به جا نگذاشته است، بعید است این نگاه نفرت بار بتواند تدوام بخشیدن به حیات نظام را تضمین نماید.  
نظر به آیات شریفه، قطعاً هر رئیس دولت همراه با دولتمردان و‌کارگزاران در دستگاه اجرائی مملکت و عصارهٔ آن درهیأت وزیران یا هیأت دولت، وظیفه دارند نسبت به عملکردشان در دوران صدارت در مقام توضیح و دفاع بر آیند. 

هر گاه مناظره ها چنان باشد که نامزدها با أنواع تهاجمات به دولت، دولت را امکان ندهند با دارا بودن نماینده ای مطّلع در همان میز مناظره در مقام دفاع و ‌توضیح بر آید،‌ قطعاً چنان مناظرات جز آنکه: 
یک -  بر نفرت شهروندان نسبت به دولت ها بیفزاید و مَآلاً ارکان حکومت و‌حاکمیّت را متزلزل گرداند؛  
دو - شقاق و‌ چند دستگی میان شهروندان را دامن بزند به گونه ای که جمعی را حامیان دولت و‌جمعی دیگر را دشنام گوی به دولت قرار دهد؛  
سه - دولت ها و‌دولتمردان را با خائن و وطن فروش و عامل اجنبی دانستن و بد نام نشان دادن از میدان به در کند؛  
این روند و فرآیند که با جا انداختن ناکارآمدی و خیانت پیشه گی، بدنام سازی دولتها را سرلوحهٔ کار خود می داند، جز زیان و خسران، بهره ای دیگر به دنبال ندارد، کما اینکه تا امروز به دنبال نداشته است.   
ذیل اصل (۱۲۱) قانون اساسی، متضمّن سوگندنامهٔ رئیس جمهور مقرّر می دارد: (… قدرتی را که ملت به عنوان امانتی مقدس به من سپرده است همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپارم). دولت قبلی نه فقط جبراً یا الزاماً بلکه اختیاراً و به حکم قانون،‌ ‌کار به دولت دیگر می سپارد. امّا اینکه این دولت نیز با به سر آمدن موعد به همان سرنوشتی گرفتار آید که دولتمردان پیشین با بدنام جلوه داده شدن ها به آن گرفتار آمده بودند،‌ قطعاً آنی نیست و نبوده که قانون اساسی در پی جا انداختن چنین ادب و فرهنگ بوده باشد.    
اینکه جامعه با جناح بندی شدن ها به دو قطبی میان " حاکمیّت " از یکسو، و " دولت " از دیگر سو  تبدیل شود، به گونه ای که گروهی دولت محور باشند و گروهی حاکمیّت باور،‌ مدلی نیست که فائده را به ملّت و مملکت و به دین و شریعت رساند.  
یک جناح، خود را یزدان شمارند و جناح دیگر را اهریمن بدانند،‌ جز اینکه پدیدهٔ شرک و بت پرستی یا " وَثَنیّتِ  ناشی از ثَنَویّتِ ایران عهد باستان " را در خاطره ها زنده گرداند هودهٔ دیگری ندارد.  
هر چیزی به جز خدای واحد که ضدّ‌ و‌ نِدّ‌ و مانند و‌ مثل ندارد، ضدّ  را در متن خود می پروراند. به همین خاطر است که می گویند: " کرم از درخت است!". شکل گیری دوئیّت در متن حاکمیّت، خطری است نوظهور که چه بسا ممکن است نظام را به هزیمت براند.

مگر می شود چندین دولت و ‌دولتمرد طیّ افزون بر (۴۰) سال از دولتمردان دولت موقّت مرحوم مهندس بازرگان گرفته تا دولت دکتر حسن روحانی، جز دولت آقایان باهنر و‌ رجایی که با گذشت کمتر از یکماه از تاریخ تشکیل دولت به شهادت رسیده بودند و کار چندانی نکردند تا به ارزیابی در آیند، ما بقی شان همگی نا به کار و بدنام و خائن و ناکارآمد از کار در آیند؟!، آن وقت به چه عنوان باید گلایه کنند چرا دولت های بر آمده از متن ملّت و حاکمیّت در میان شهروندان خریدار ندارند؟.  
قطعاً در رسیدن به این دیدگاه، یک جای کار می لنگد. گر چه همگان را این توان دست ندهد که صادقانه و‌مخلصانه به بحث پیرامون علل و موجبات پیدایی این پدیده بپردازند. البتّه اشکالاتی دیگر با خساراتی زیانبارتر بر شکل گیری این نوع نگاه به دولت ها وارد و مترتّب است که مقام را مجال برای پرداختن به آن نیست. 
با نظر به اینکه در مناظره ها عملاً امکانی برای حضور نماینده یا نمایندگان دولت بابت توضیح یا دفاع نسبت به هجمه هایی که از جانب نامزدها به عمل می آید وجود ندارد،‌ بنابراین، شایسته است هر یک از نامزدها بدون وارد کردن هجمه ها به دولت فقط برنامه های خود را به آگاهی ملّت رسانند.   
این چه مناظره ای است که تعدادی افراد به عنوان نامزدها که بنا است یکی از میان آنها عهده دار ادارهٔ أمور کشور گردد،‌ بدون آنکه برنامه ای مدوّن إرائه دهند یا برنامه های یکدیگر را در حضور همدیگر مورد واکاوی و‌چالش قرار دهند، با یارگیری کردن ها یا جبهه بندی ها و یا همصدا و هم آوا با یکدیگر هجمه و‌حمله به دولت را به منظور تسخیر قلوب و تصاحب آراء، وجههٔ همّت خود گردانند بدون آنکه نماینده ای از دولت را در میان خود ببینند؟!. 
هر یک از نامزدهای انتخابات در صورت توفیق یافتن به تشکیل دولت، به همان میزان مسئول و پاسخگو نسبت به کارهای خویش است که دولت مستقرّ که هم اینک ادارهٔ أمور ملّت و‌مملکت را بر عهده دارد،‌ مسئولیّت پاسخگو بودن را بر عهده دارد. آیات قرآن که به کتابت در آمد، ‌حامل این پیام است.

 

پردهٔ دهم - سخنی با رئیس جمهور؛ جناب دکتر حسن روحانی!  
اینکه بر دولت و به ویژه بر شخص جنابعالی از حیث باز آفرینی یا به جا گذاشتن دو دستاورد: یکی: " پرونده های شخصیّت! "، و دیگری: " کارنامه های عملکرد! " نه فقط در این مقطع ۸ ساله که افزون بر عمر ۷۰ ساله! چه گذشت که به بهانهٔ نقد و ارزیابی، امّا این چنین بی محابا در تخریب و هجمهٔ نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته است؟ موضوعی است که با به فرجام  رسیدن این ایّامِ کوتاه طیّ دو مرحلهٔ باقی مانده از میز مناظره، تکلیف ملّت و مملکت را در سپرده شدن کلید ورود به کاخ ریاست جمهوری معلوم و مشخّص خواهد کرد.  
امّا مجلس شورا در جلسهٔ علنی امروز سه شنبه ۱۸ خرداد با رأی ۱۸۲ نفر از نمایندگان حاضر، رئیس جمهور را به عنوان ناقض دو اصل (۷۷ و ۱۲۵) قانون اساسی ناظر به " چگونگی توافق ها یا انعقاد قراردادهای بین المللی " روانهٔ قوّهٔ قضائیّه نمودند تا دستگاه قضایی با قید فوری و خارج از نوبت گذاری و تعیین جلسهٔ دادرسی، مادام که رئیس جمهور در مصدر اداری است در مقام رسیدگی و صدور حکم مقتضی بر آید.  
با قطع نظر از اینکه پیشاپیش معلوم است دستگاه قضاء با صدور قرار عدم استماع دعوا، شکوائیه را با قابل رسیدگی ندانستن به مجلس شورا به دستگاه شاکی بر می گرداند تا مجلس شورا، خود، با برخوردار بودن از راهکارهای قانونی، آنگونه که دو اصل (۸۸ و ۸۹) قانون اساسی از (سؤال) و (استیضاح) تا (رأی به عدم کفایت سیاسی و فراهم آوردن موجبات برکناری رئیس جمهور)، آنگونه که فراز (دهم) اصل (۱۱۰) قانون اساسی گویا به آن است، در مقام انجام وظیفه بر آید؛  
و‌ به زبان ساده، ‌دستگاه قضاء قطعاً نخواهد پذیرفت این نوع پاس کاری ها در زمین بازی چوگان یا مسابقهٔ فوتبال! را به زمین خود پذیرا گردد که داور یا قانون حاکم بر زمین بازی، وظیفهٔ شوت زدن یا دفع کردن توپ یا عنصر مزاحم را بر عهدهٔ نمایندگان مجلس شورا! می داند؛  
امّا اکنون که ایّام تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری و ماههای پایانی عمر دولت قانونی است، نه فقط با قید احتمال و شاید!، که قطعاً لازم است رئیس جمهور مملکت مادام که در کسوت دولتمرد و در منصب قانونی است برای لحظاتی زبان به گفتار گشاید که چرا کار ملّت و مملکت را به اینجا رسانید که مجلس شورا به فاصلهٔ زمانی کمتر از دو ماه، آن هم در ماههای پایانی عمر دولت، دو فقره شکایت علیه وی تقدیم محکمه و قضاء نماید؟! :  
بار نخست، نمايندگان مجلس شورا با ١٩٠ رأى موافق، پرونده شکایت از رئيس جمهور دكتر حسن روحانی را به اتّهامِ "استنکاف رئیس جمهور از اجرای قانون" به قوه قضائیه ارسال کرده بودند. در این باره، مرقومه ای با عنوان: (طرح شكايت مجلس شورا عليه رئيس جمهور)، به نگارش در آمد و ۲۲ فروردین سال جاری، روزها قبل از اعلام نظر دستگاه قضایی بر قابل شنیدن ندانستن دعاوی به نگارش در آمد و با درج در تلگرام و سایت در معرض دید و ارزیابی قرار گرفت.  
شکایت اخیر، مورد دوم است - گرم و تنوری و برای همین روز جاری -، که یادداشت فعلی را در این باب از نظر می گذرانید. امید آنکه خواندنی باشد.   
سعدی علیه الرّحمه در فرازهای پایانی از کتاب " گلستان "،‌ شاید با نظر داشتن به همین وضعیّت و‌ مناسبت که رئیس جمهور مملکت در آن است، می سراید:  
(زبانْ بریده بکنجی نشسته صمٌّ بکمٌ  * به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم!) 
این عبارت می فهماند گاه پیش می آید لب فرو بستن، صد بار به مراتب سودمندتر از زبان گشودن است. رئیس محترم جمهور با این بازی هایی که اکنون به بهانهٔ ایّام تبلیغات نامزدها و در آستانهٔ مناظرات و برگزاری انتخابات در میان است، اگر بنا بر سکوت دارد، شایسته است با دادن بیانیّه ای کوتاه به همگان بیاگاهاند به دلائلی که خود می داند، بنا بر سکوت دارد. سکوتی که بنا به آموزه های قرآن، حضرات مریم و زکریا – عَلیهُمَا السّلامُ –،{آل عِمران/۴۱ ؛ مریم/۱۰} با عمل کردن به آن، بهره هایی فراوان بردند.  
امّا نه مانند کثیری از سیاست بازانِ ایرانِ معاصر که در مواجهه با نقدها و تخریب ها،‌ وعدهٔ گفتن ها را  به آینده ای نامعلوم موکول نمایند که معلوم نیست در کدام عصر و زمان مرده یا تاریخ مصرف به سر آمده بر زبان خواهند راند! نوشداروهایی در پی مرگ سهراب! نه خودشان را از بلا می رهاند و نه اجتماع را از حجم انبوه نا آگاهی ها می آگاهاند.  
امّا گاه پیش می آید لب فرو بستن، نه فقط جور و جفا به خود روا داشتن که ستم و بیداد بر یک ملّت و مملکت راندن است. زیرا یک ملّت و مملکت بدون آنکه بداند چرا با رئیس جمهور مملکت، ‌دشمن است به سَبّ و لعن و نفرین و نفرت و فحش و دشنام و بستن انواع دروغ و تهمت و افتراء و بهتان علیه وی می نشیند. این گناه، کم گناهی نیست که رئیس جمهور بنا دارد با لب به سخن نگشودن بر سفرهٔ مردمان نشاند.

چنین است که  صاحب گلستان در ادامهٔ همان ماجرا و داستان می سراید:  
(کنونت که امکان گفتار هست  * بگو ای برادر به لطف و خوشی * که فردا چو پیک اجل در رسید  * به حکم ضرورت زبان در کشی!).  
پیک اَجَل راجع به دارندهٔ منصب ریاست جمهوری، همان است که با به سر آمدن دوران قانونی منصب صدارت که به تقویم روز شمار تا مثلاً ۱۲ مرداد – روز تنفیذ حکم رئیس جمهور منتخب -، کمتر از دو ماه، و به حسب واقع تا عصر روز جمعه ۲۸ خرداد – روز برگزاری انتخابات و اعلام نتائج -، کمتر از ۱۰ روز وقت باقی است؛ 
این مدّت کوتاه و به ویژه این شب ها و‌روزها تنها زمانی است که رئیس جمهور را این توان است که نه صرفاً برای نجات خود، بلکه برای روشن ساختن افکار عموم که به خاطر آگاه نبودن از " اسرار مگو! "  یا  " رازهای پنهانِ پشتِ پردهٔ ماجرا! "، در صدد رویگردانی از جناب ایشان و یا اندیشه های بر آمده از وی می باشند، با لب به سخن گشودن در صدد از میان برداشتن تنها عامل دشمنی افکار عموم نسبت به خود بر آید که از این عامل انحصاری در عداوت ورزی به " جهل و نادانی"  یا " بی اطلاعی و نا آگاهی! " تعبیر می شود.  
چنین است که جناب سعدی شیراز می افزاید:  
(زبان در دهان ای خردمند! چیست؟  *  کلیدِ درِ گنج صاحب هنر *  چو در بسته باشد چه داند کسی  * که جوهر فروشست یا پیله ور؟).  
آنگاه، کلامش را با سرودن این دو بیت زیرین تکمیل می کند و با جزم کردن عزم و استوار ساختن إراده  به کاری که انجامش را از مدّت ها پیش ضروری می دانست، امّا عارض شدن پاره ای شکّ و تردیدها او را از انجام آن باز می داشت، به اهتمام می نشیند. امّا آن دو بیت:  
(اگر چه پیش خردمند خامشی ادبست *  به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی * دو چیز طَیرهٔ عقلست: دم فروبستن * به وقت گفتن و: گفتن به وقت خاموشی!).  
جناب رئیس جمهور! حضرت آقای دکتر حسن روحانی!،‌ انتظار است که شخص جنابعالی نیز، با عمل نمودن به توصیه ها و نصایح شیخ بزرگ و اجل یعنی حضرت مستطاب سعدی شیرازی، اگر بنا بر سکوت داری، سکوت قانونمند!، و اگر بنا بر کلام داری، با بیان ارزشمند!، افکار عمومی را بیاگاهانی که سخت و آنی به دانستن مواضع جنابعالی نیازمندند.  
این قلم به سهم خود، همان را به جناب رئیس جمهور بر زبان می راند که حضرت سعدی علیه الرّحمه در یکی از ابیات (۳۶) قصیدهٔ کلیات دیوانش در مقام (پند و موعظه) خطاب به جهانیان از اَبناءِ بشر بر قلم جاری کرد و ماندگارش گردانید. و امّا آن سروده:  
(من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم * تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال).

پس از مقام معظّم رهبری، کدام مقام عالی رتبهٔ سیاسی به جز صاحبِ " منصب ریاست جمهوری" را این توان و جرأت است تا راست و پوست کنده و بدون هرگونه ترس و‌ واهمه بتواند در یک برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی خطاب به مردم ایران بگوید با این أوضاع و أحوال ناشی از  دروغ پراکنی ها و عوامفریبی ها و بد اخلاقی ها و منازعات داخلی و با نظر به تحریم های خارجی که نه فقط مسکو و‌ پکن، بلکه پاره ای از ممالک که با چشم غیر مسلّح در نقشهٔ جغرافیای جهان دیده نمی شوند را بدشان نمی آید در صدد امتیاز خواهی از ایران بر آیند؛  
و مادام که " برجام " به سامان نرسد، تحریم های کمرشکن برداشته نشود و دروازه های جهان بر روی ایران گشوده نگردد، و ده ها موانع بانکی و پولی و بیمه ای و چی و چی و چی برطرف نشود، دادن وعده های توخالی یا حمله ها و هجمه های این یکی علیه آن دیگری در " شو " های تلویزیونی! به جرم و اتّهام ناکارآمدی و اشرافی گری و از این نوع شعارهای عوامفریبانه و توخالی، صد منش به یک غاز! نمی ارزد؟؛  
چه آنکه همینان فرداها با قرار گرفتن در منصب إدارهٔ کشور،‌ به همین درد بی درمان زایمان گرفتار خواهند شد که پیشینیان را به خاطر ناتوان ماندن از زایاندن به هنگام، مورد ملامت قرار می داده اند!. این رشته سرِ دراز دارد. پس بهتر به همین میزان از گفتارها و‌ نوشتارهای مع الأسف درد سر آور و بی حاصل بسنده شود. سرافراز باشند. سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰.

#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload