گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 24 خرداد, 1400 | نظرات 0 نظر

نقاط قوّت و‌ ضعف یک مناظرهٔ انتخاباتی! همراه با پیام های دریافتی!

پردهٔ یازدهم – دریایی پهناور از آگاهی ها و دانایی های پاره ای از نامزدها به عمق یک سانت!!، همراه با تناقض در گفتارها!     دیباچه   مرحلهٔ دوم از مراحل سه گانهٔ مناظره میان نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، عصر امروز سه شنبه ۱۸ خرداد به انجام رسید. موضوع

پردهٔ یازدهم – دریایی پهناور از آگاهی ها و دانایی های پاره ای از نامزدها به عمق یک سانت!!، همراه با تناقض در گفتارها!  
 
دیباچه  
مرحلهٔ دوم از مراحل سه گانهٔ مناظره میان نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، عصر امروز سه شنبه ۱۸ خرداد به انجام رسید. موضوعات این مرحله از مناظره در پی مرحلهٔ پیشین که ناظر به " اقتصاد " بود، حول محورهای " فرهنگ، اجتماع و سیاست " تداوم یافت.  
با آنکه قرار بود مسائل پیرامون مباحث سه گانهٔ (فرهنگ، اجتماع و سیاست) به گردش در آید، امّا کماکان بحث ها با بی اعتناء ماندن نامزدها به این نوع از مقوله ها، حول محور " اقتصاد! " به گردش در آمد.   
این نگاه نامزدها به مقولهٔ اقتصاد مؤیّد این معنا یا حامل این پیام است که از همان سالهای نخست تأسیس نظام، سر دادن این شعار که " نهضت و نظام ما حول محور فرهنگ است که بنا شده و نه اقتصاد و معیشت و اشتغال و مسکن! "، مبتنی بر اشتباه و ساده انگاری و‌ یا نادیده گرفته شدن یک ضرورت کلیدی بوده است که کار به اینجا رسانید.  
یا مبیّن این کلام است که این مقولات، آن هنگام مشکل ملّت و مملکت نبود، و بعدها بدل به مشکل شد!. 

شاید آن هنگام که علاوه بر نظام های کاپیتالیستی و سرمایه داری مغرب زمین، نظام های مارکسیست – لنینیستی یا مائوئیستی چین و سوسیالیستی مشرق زمین، نیز هر یک با نگاه متفاوت، ادارهٔ امور ملّت ها و ممالک تحت فرمان را حول محور اقتصاد مورد واکاوی قرار می دادند، بنای نظام نوظهور در ایران عهد جمهوری اسلامی بر آن شد با قائل شدن تمایز میان خود با دیگران، شعاری دیگر را باز تولید کرده باشد.  
امّا به تدریج این اقتصاد و‌مسکن و‌اشتغال و‌معیشت بود که توانست با بیرون جهیدن از پس پرده های غبارآلود و متراکم به همگان بنمایاند مادام که اقتصاد نباشد، جایگاهی برای فرهنگ و‌آداب و اخلاق و اعتقاد نمی مانَد تا بتواند با جولان دهی ها و ‌پیشتازی کردن ها یا خود را اصل و زیر بنا پنداشتن ها و معیشت و اقتصاد را فرع و رو بنا! دانستن ها میدان داری نماید.  
دین مبین اسلام و آموزه های عالی پیامبر اسلام (ص)، حضرات ائمّهٔ هدی و انبیاء عظام (ع) نیز با مبنا و اصل دانستن اقتصاد و لزوم حلّ مشکلات مربوط به آن است که دین و آئین الهی را به تبلیغ پرداخته بودند.  
ابراهیم خلیلُ الرّحمن (ع) است که می فرمود: (فقر و ناداری است که به کفر و بی ایمانی می انجامد!).   
امام عصر (عَجَّ) نیز با تأسیس حکومت و تشکیل دولت در آخرالزّمان با اجرای عدالت همه جانبه در توزیع غیر قابل تبعیض سرمایه ها از ثروت ها و منصب ها به محوریّت میزان نیازها و لیاقت و شایستگی ها است که قادر خواهد شد دلهای جهانیان را به سوی خود کشانَد.  
حرف آنان که " اشکنه! " را برای شکم های خالی چارهٔ کار می دانند تا به زعم و خیال خام شان ارزش ها را سر زنده نگاه دارند!، آشکارا معلوم است به پشیزی نمی ارزد.     
مباحثی کلیدی مانند: (ما می توانیم!! یا ما می دانیم که می توانیم یا نمی توانیم؟!) ؛ (چگونگی تعامل با جهان خارج با وجود مقتضیات و موانع) ؛ (وجود کدخدا یا چند کدخدا در جهان و لزوم اعتناء یا بی اعتناء ماندن نسبت به آنها!!) ؛ (مسکن و معیشت و اشتغال و‌ازدواج جوانان) ؛ (سر دادن شعار برای به کارگیری بانوان!!) ؛ (لزوم انحلال شورای عالی انقلاب فرهنگی از حیث إحیاءِ دوباره یا واگذار شدن اختیار قانونگذاری در امر فرهنگ به مجلس شورا؟) ؛ (تعارض میان قلمرو حقوق و‌آزادی ها با پاره ای قوانین بازدارنده یا إعمال سلیقه ها) ؛ (مدل حکمرانی بر اساس نظریّهٔ مردم رشید!!) ؛ (راه اندازی مدلی نوین برای حکمرانی اقتصادی!) ؛ و مسائلی از این دست، مورد مباحثهٔ حاضران در میز مناظره قرار گرفت.   
با قطع نظر از مؤثّر بودن یا نبودن این مدل از مناظره که اعتراض اغلب نامزدها را به همراه داشت، امّا اگر نمی بودند " دو نفر نامزد اساسی" از میان همین " حدّ اقلی هایی " که نهاد استخراج کنندهٔ صلاحیّت های نهایی با تنگ نظری ها، فهرست اسامی آنها را به یک جمعیّت افزون بر ۸۰ میلیونی تقدیم و ارزانی داشته است، به باور این قلم می بایست قاب تلویزیون در " مرحلهٔ دوم مناظره " را بست و به کناری گذاشت.  
با نظر به سرفصل مباحث مطروحه، تلاش آن است در حدّ توان و امکان، مسائل و‌موضوعات در دیگر پرده هایی که به نگارش در می آید مورد واکاوی قرار بگیرد. اگر توفیق الهی مددکار شود. بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ. یا رَبَّ العالَمِین.

 

پردهٔ دوازدهم - بود و نبود مشکل در شیوهٔ حکمرانی!  
 
آقای زاکانی – یکی از نامزدها – در مرحلهٔ دوم مناظره های تلویزیونی می گوید: (در کشور انسداد وجود ندارد. مشکل، مشکل مدیریّت، رویکرد و مشکل زیاده خواهی ها و باند بازی ها است!). گزارهٔ دوم، ‌درست، لکن گزارهٔ اوّل، با شرح و بیانی که می آید به ظاهر نادرست است. و امّا شرح و بیان مطلب:  
چگونه می توان وجود مشکل در حکمرانی و شیوهٔ مدیریّت در ادارهٔ امور ملّت و مملکت را با مفروض ندانستن وجود تعدّد در کانون های تصمیم گیری و قدرت نادیده گرفت، حال آنکه طیّ دهه های پیشین تا کنون تمام تلاش بازیگران اقالیم قدرت! بر آن است با قائل شدن تفکیک و تمایز میان " دولت و حاکمیّت "، تمامْ فحش ها و اهانت ها و سَبّ و لعن و نفرت و نفرین و بهتان و‌ دروغ و افتراها را به رئیس جمهور مملکت بار کنند؟!  
شاید مرحوم هاشمی رفسنجانی را در مقطعی از دوران ریاست جمهوری اش کمتر توانسته باشند از این حیث مورد هجمه قرار دهند، ‌امّا آیا دلواپسانِ شریعت شعار! با قطع نظر از جناب احمدی نژاد که مراد و مقتدایشان بود، تمام دوران آقایان خاتمی و روحانی را با همین ابزار به ظاهر نخ نما! و به واقع کارگشا! به بازی نگرفته بودند و نمی گیرند؟! 
هرگاه این نابخردان متنسّک یا پرده دران متهتّک! رئیس جمهور را بر آمده از متن ملّت و منبعث از متن حاکمیّت بشمارند، آیا نمی دانند چنانچه به هر دلیل ممکن یا ناممکن، ناکارآمد و بی کفایتش ببینند، با استناد به اصول مندرج در قانون اساسی:  
 بدواً می توانند از طریق مجلس شورا با انجام تحقیق و تفحّص، و اگر این ابزار جواب نداد با سؤال و تذکّر، و اگر نشد از آنجا که گفته اند: (آخَرُالدَّواءَ الکَیُّ! ؛؛ آخرین مرحلهٔ درمان، داغ بر جای زخم و دُمَل نهادن یا در آوردن مادّهٔ فساد از بیخ است)، یعنی با استیضاح نمودن و رأی به عدم کفایت سیاسی و‌ مدیریّتی دادن؛  
 و اگر مجلس نخواست یا نتواست برخورد نماید با بهره گیری از اختیارات واگذار شده به دیوان عالی کشور، یعنی با متخلّف به شمار آوردنِ رئیس جمهور از اجرای تامّ و کامل قوانین مملکت، با عزل و برکنار ساختن و بر جای خود نشاندن دمار از روزگارش در آورند؟!.  
راههایی قانونمند که قانونگذاران اساسی با پیش بینی هر یک از احتمالات راجع به شخص رئیس جمهور و با واگذار نمودن اختیارات فراوان به دو قوّهٔ قضا و مجلس شورا در اصول (۷۶ ؛ ۸۸ ؛ ۸۹ ؛ ۱۶۱ و فراز (۱۰) اصل (۱۱۰) قانون اساسی به نگارش در آورده اند. 
مگر می شود ابزار و راهکار قانون را کنار گذاشت و نثار کردن فحش و ناسزا را چارهٔ کار قرار داد؟!.  نه آنکه طیّ فقط ۴ سال، بلکه در طول ۸ سال متوالی با لیچاربافیدن و‌ دروغ پراکندن و سنگ را بستن و سگ را رها کردن، عرصهٔ را چنان تنگ نمایند که جز " استفراغ و‌ تهوّع! " به قرائت آثاری که ژان پل سارتر فرانسوی به نگارش در آورد، حالی باقی نمی ماند تا آدمی را با ارزیابی کردن ها به نتیجه رساند.     
به این عبارات نقش بسته در صفحهٔ اوّلِ امروزِ روزنامهٔ کیهان بنگرید تا جا انداختن وجود تعارض یا قائل بودن به تقابل میان دولت و حاکمیّت را از دیدگاه شروران ماجراجو و دلواپسان غائله آفرین به تماشا نشینید. بنا به مرقومهٔ این جریده: (موضوع اصلی دومین مناظره، بی برنامگی و بی کارنامگی دو نامزد دولت یعنی همّتی و مهرعلیزاده بود. این دو نامزد در اغلب طول برنامه سعی کردند با فرافکنی و تخریب دیگر رقبا، ضعف های خود را پوشش دهند)،{روزنامه کیهان، چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، ص۱}.   
با نظر به اینکه یکی از این دو نامزد با فرض محال بتواند با تصاحب آراء ملّت، منصب ریاست جمهوری را از آنِ خود نماید، در این هنگام، وی که مانند دیگر رقبا از صافی و فیلتر نهاد شورا به بیرون جهیده است، آیا به باور اینان رئیس جمهور ملّت است؟ یا رئیس جمهور دولت؟ مطرود حاکمیّت است؟ یا مقبول حاکمیّت؟! علاوه بر این، هر یک از آن پنج (۵) نامزد مقابل که در نثار کردن انواع اهانت ها به رئیس جمهور و دولت مستقرّ از هیچ تلاش و ایثار فرو‌گذار نمی باشند، با فرض رسیدن به منصب صدارت،‌ رئیس جمهور کیان اند؟! رئیس جمهور ملّت؟ یا نظر کردگانِ حاکمیّت؟!  
با این دیدگاههای وهم آلود و ناروا است که با دامن زدن به شبههٔ تقابل میان دو کانون قدرت، یکی: دولت، و دیگری: حاکمیّت، ‌جناح بازی ها و جبهه بندی ها همراه با به راه انداختن جنگ بالا دهی ها و پایین دهی ها را به متن اجتماع می کشاند و مردم بی گناه را با صف بندی ها علیه یکی و له دیگری به جان همدیگر می اندازد.  
خسارت بارتر اینکه قاطبهٔ ملّت را نسبت به دستگاه حاکمیّت، بی اعتناء می سازند. نمونه اش همین گمانه ها است که در پی انتخابات کم رونق مجلس شورا در اسفند ۹۸، بیم آن دارند نظام را با مورد استقبال قرار ندادن انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، با چالشهای جدّی مواجه نمایند.

چنین است که نه فقط سالها بلکه دهه ها است به جای اخلاق و تعالی و ادب و فرهنگ ، فحش و‌ناسزاگویی و بدبینی و سَبّ و لعن فرستادن ها و برائت جستن ها را  بر سفرهٔ ملّت نشانده اند.  
این‌ عبارت را در کتاب ها خوانده ایم که در وصف امویان به سرکردگی معاویة بن ابی سفیان می گفته اند شیوه شان چنان بود که با تمسّک یافتن به این شعار، سوار بر گردهٔ جهل مردمان بودند و روزگار به شادی گذرانده اند. و امّا آن شعار: (فَرِّقْ، سَوِّد!؛؛ تفرقه بینداز، سروری کن!) یا : (فَرِّقُوا، سَوِّدُوا! ؛؛ در میان صفوف ملّت تفرقه و ‌دو دستگی اندازید! و با بر آمدن به تماشای درگیری ها و‌ زد و‌خوردها و‌ برائت جستن های شان از یکدیگر به ریاست بنشیند!!). حربه و ابزاری کارآمد، تو‌ گویی در همهٔ عصرها و‌ در میان همهٔ نسل ها تازه است و کهنگی ندارد!. 
اینکه امروزیان در ایران دوران معاصر که بنا دارند اسلامیّت و اخلاق را برقرار نمایند، ‌چرا دانسته یا نادانسته به همان ابزار توسّل می جویند که عقل و وحی و‌ دین و‌ دانش، هیچ نوع عنایتی به آن ندارند؟، قطعاً جای سؤال دارد.  
اگر اهانت نمودن ها و سبّ و لعن کردن ها و فحش و‌ دشنام دادن به رئیس جمهور و خائن و ناکارآمد و نالایق دانستن دولتمردان و رئیس دولت،‌ به زعم اینان خدمت به نظام و دیگر ارکان قدرت و دستگاه حاکمیّت و ملّت و مملکت است؛ بفرمایند! این گوی و این میدان!. امّا اندکی به هوش باشند این تیغ به دستانِ زنگیِ مست! با نشستن بر شاخ، بن نزنند!.  
صاحبان اندیشه هایی بد اندیش و دارندگان دیدگاههایی کج اندیش و هر دو نگاه مع الأسف تنگ نظر و تمامیّت خواه! که نتوانستند یا نخواستند طیّ افزون بر (۴) دههٔ پیاپی با وجود دارا بودن قانون اساسی مصوّب، میان دو رکن " دولت و‌حکومت " یا (اسلامیّت و جمهوریّت)در متن واحد کانون تصمیم گیری و قدرت التیام ببخشند، قطعاً قادر نخواهند شد میان (دین و‌دولت) یا (دین و‌سیاست)، به عنوان دو پدیدهٔ کهن و قدیمی به قدمت طولانی تاریخ پیدایی بشر بر صفحهٔ گیتی ائتلاف بخشند.

 

پردهٔ سیزدهم – " ما می توانیم! " شعاری است متفاوت با : " ما می دانیم که می توانیم! یا نمی دانیم که نمی توانیم! "  
 
ارتباط میان (توانایی و دانایی)، از چنان پیوند گسست ناپذیری برخوردار است که حکیم ابوالقاسم فردوسی در همان آغازین ابیات در دیباچهٔ شاهنامهٔ مثنوی می سراید: ( توانا بود هر که دانا بود * ز دانش دل پير برنا بود).  
برخی کنشگران یا نظریّه سازان، سالها است به گونه ای شعار : (ما می توانیم!) را بر زبان می رانند که اگر از جناب شان بپرسند: (توانستن ها را چگونه معنا می کنید؟)، چنان پتکی بر فرق پرسشگر فرود می آورند که : (شما خائنید که باور به توانایی های ما ندارید!).  
البتّه اگر قائلان به توانا بودن با تفاوت گذاشتن میان وجود توانایی های بالقوّه و توانایی های بالفعل به چنان استعدادها و قابلیّت ها باورمند بوده باشند، یا در مقام ایراد خطابه و به منظور إقناع وجدان یا إسکات خصم چنان سخنان را بر زبان برانند، این قلم را حرفی با آنان نیست.     
بحث پیرامون شعار (ما می توانیم!) ناظر به توانایی های بالفعل است که ممکن است موجب اختلاف باشد. چون توانایی های بالفعل را نشانه ها و شاخصه هایی است. مادام که علائم آن نباشد، سخن گفتن در بارهٔ آن، شاید تحکّم و گزافه ای  بیش نباشد که اعتناء را نشاید.  
برخی نامزدها از فعّال سازی سیاست خارجی سخن ها گفته اند. دولت فعلی را از این حیث که چرا در صدد بر نیامد پیوندهای تنگاتنگ را با کشورهای همسایه یا ممالک عربی برقرار نماید مورد ملامت قرار می دهند. با نظر به پدیدار شدن پدیده ای نوظهور در قاموس یا ادبیات سیاسی ایران، موسوم به : (دیپلماسی و میدان!)؛  
آیا می توان گفت همهٔ تصمیم سازی ها و به اجرا در آوردن تصمیمات تماماً در حوزهٔ صلاحیّت دولت است که به خاطر تعلّل ورزیدن در انجام دلخواه و به هنگام، مورد نکوهش قرار بگیرد؟.  
آیا می توان قاطر سوارانی گوش نا به فرمان و‌چموش!، از در و دیوار سفارت عربستان به بالا روند و آنگاه دولت را ملامت کرد چرا رابطه را مثلاً با مصر و عربستان به سامان نمی رساند؟. مگر می شود بدون برخوردار بودن رابطهٔ صمیمی با عربستان، دیگر ممالک عمدتاً اقماری و عربی با این به ظاهر وسیعترین و پولدارترین یا تأثیرگذارترین مملکت عربی، با دیگر کشورهای ریز و درشت همجوار به پیمان نشست؟. 
مگر می شود با وجود تحریم ها که مانع ترین موانع در ایجاد رابطه با جهان است بتوان با اغلب کشورهای جهان مراودات اقتصادی و تجاری و واردات و صادرات و دیگر تعاملات بانکی و پولی و بازرگانی بر قرار کرد، بدون آنکه آن دولت ها بخواهند یا بتوانند ایالات متّحدهٔ آمریکا را از خود نرنجانند؟!. 
اگر چنین بود چرا با بیرون جهیدن دونالد ترامپ از توافق برجام، غالب قریب به اتّفاق سرمایه گذاران و شرکتهای خارجی از اروپایی و آسیایی و این ور آبی و آن ور آبی با نیمه کاره گذاشتن یا رها نمودن طرح ها و پروژه ها عطای تحصیل درآمد از ایران را به لقایش بخشیدند و‌ راههای نیامده را برگشتند؟.  
از میان نامزدها یکی می گوید: (سهم ما در میزان واردات به کشورهای اطراف خودمان ۲ درصد است. باید سهم ما از صادرات به کشورهای همسایه ۲۰ میلیارد دلار باشد. اگر دیپلماسی اقتصادی داشته باشیم، میتوان صادرات را بهبود بخشید. ضمن احترام به سفرا و سرکنسولگری‌ها، یکی از کارهایی که ما انجام می‌دهیم، دیپلماسی فعال اقتصادی در کنار فعالیت‌های سیاسی است!).  
آیا این نامزد بزرگوار که چه بسا ممکن است پیشاپیش و بدون نیاز به انجام انتخابات، از هم اکنون خود را در منصب ریاست جمهوری ببیند، از خود نپرسید با فرض تداوم یافتن این همه بازدارنده ها و موانع، چگونه می خواهد این همه شعارهای با عرض معذرت: (پوپولیستی یا عوافریبانه!) را به سامان رساند؟!.   
دیگری می گوید: (قول می دهم در سال اول دولت، ریشهٔ فقرِ مطلق کنده شود!). و‌می افزاید: (در دولت من ریشهٔ فساد خشک میشود!). این آقا شاید نداند ریشهٔ فقر کنده یا ریشهٔ فساد خشکانده نمی شود.  آرزوهایی که تحقّق یافتن آن تعلیق بر محال است. چون جهان بشری مادام که برقرار است، جهان تضادّ و دارِ تزاحم ‌است. ریشهٔ های فقر،‌ تضعیف یا ریشهٔ فساد نقصان می پذیرد. با از بیخ در آمدن ریشهٔ فقر یا خشکانده شدن ریشهٔ فساد، نه فقط رستاخیز به وقوع می پیوندد، بلکه زمینه ای نمی ماند حضرت صاحبی بیاید و جهان را به عدالت رساند. دروغ ها نباید آنچنان بزرگ و با سر وصدا بر زبان آید که انکار کردن را نشاید.      
یا خوش خیالی دیگر می نوازد: (دولت ما امید را به ملت ایران هدیه خواهد داد!). به باور شما با سردادن سرودهای شعاری و نابرخوردار از پشتوانه های اقتصادی و پولی، آیا می شود مشکلات بر زمین ماندهٔ اقتصاد را بدون تعامل سازنده با ممالک خارجی به فرجام رساند یا امید و نشاط را بر چهرهٔ مردمان نشاند؟.

در منطق قاعده ای است که می گوید: (نتیجه، همیشه و‌همه جا تابع اَخَسِّ مقدّمتَین است).  واژهٔ (اَخَسّ) از ریشهٔ (خسیس و‌ خِسّت) است به معنای پست، پست ترین و پست تر. دو قضیّه، یکی مثبت و یکی منفی، یا یکی سلب و دیگری ایجاب، هرگاه مقدّمه قرار گیرند برای دریافت یک نتیجهٔ مطلوب، قطعاً نتیجه، منفی از کار در خواهد آمد. با بودن تدبیرات و نبود تمهیدات، قطعاً‌ با نظر به مفاد قاعده، نتیجه منفی است.   
اینکه می گویند (تدبیر و‌بی تدبیری!) قطعاً حرفی درست است. امّا مگر به صرف وجود تدبیرهای عالی، امّا با نظر به وجود بازدارنده ها و موانع و بدون برخوردار بودن از ثروت ها و‌ بنیه ها و‌سرمایهٔ کافی می شود آجر روی آجر گذاشت؟. نتیجه،‌آنگاه دست یافتنی خواهد بود که مانع مفقود باشد و‌مقتضِی موجود.  با وجود مانعی بازدارنده به نام اقتصاد و‌سرمایه، آیا خروارها تدبیر و نیروی فزاینده، قادر است یک دسته سبزی را تقدیم جامعه نماید؟.  
اینکه بگوییم: (ما می توانیم!) و این شعار را چون پتک بر سر پرسشگر بکوبیم، قطعاً ابزار خوبی است.  امّا باید بدانیم: (چگونه است که با وجود برخوردار بودن از توانایی ها، امّا نمی توانیم گره ای از مشکلات کلان را از کار بگشاییم؟!).  
از ظرفیّت ها گفتن و از موانع و‌ بازدارنده ها نگفتن، خیانتی است آشکار به ملّت و مملکت.  کاری که در مناظره های انتخابات و شعارهای نامزدها با وضوح هر چه تمامتر آشکارا و عیان است. امّا سر و صداها با چنان شیپورها به آسمان بلند است که کس را نه مجال است و‌نه جرأت که بتواند بپرسد چرا شعارها چنان است؟! خدا به خیر بگذراند.  
در پردهٔ بعدی شاید راجع به (کدخدا یا کدخداها!) سخن به میان آید.

 

پردهٔ چهاردهم – وجود کدخدا! یا کدخدا زاده ها! در جهان و لزوم اعتناء یا بی اعتناء ماندن نسبت به آنان!!)  
 
قسمت اوّل 
آقای جلیلی – یکی دیگر از نامزدها -  راجع به سیاست خارجی می گوید:(مشکل ما نسبت به دولت این است که همه چیز را معطوف به چند کشور کرده‌اند. اگر ۲۰۰ کشور در دنیا داریم، باید همه فرصت‌ها را روی میز بگذاریم و مجموعه ای از آن‌ها را بالفعل کنیم. ما امروز فرصت های بزرگ داریم. ما می‌توانیم کارهای بزرگی انجام دهیم و با ابزار اقتصادی، دشمن را پشیمان کنیم!).  
از قدیم گفته اند: (آدم دانا هم می داند و هم می پرسد. امّا آدم نادان نه می داند و نه حاضر است که بپرسد. چون می ترسد چیزی را بداند، نتواند از لاک خود ساختهٔ خود به بیرون جهد!). تک تکِ انبیاء عظام (ع) همینکه از مردمان می پرسیدند چرا به برهان هایی که إقامه  می کنیم تمکین نمی کنید؟، پاسخ می دادند:    
(قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ؛؛ گفتند: آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ ايم ما را بس است!)،{مائده/۱۰۴}. (قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ؛؛[یا می گفتند] آيا به سوى ما آمده‏ اى تا ما را از شيوه‏ اى كه پدرانمان را بر آن يافته‏ ايم بازگردانى؟!)،{یونس/۷۸}. آیات قرآن در این باره افزون است.  
کدام عاقل و ‌خردمند است که از سایهٔ این قماش نادانان که غوطه ور در جهل مرکّب اند، نترسد یا بر خود نلرزد؟. این عبارت مانا نقل از آلبرت انیشتین دانشمند است که می گفت: (تنها دو چیز بی نهایت هستند: کائنات و حماقت انسان؛ البته من در مورد کائنات مطمئن نیستم!). کنایه اینکه حماقت انسان اگر بخواهد خود را به نفهمی بزند، حدّ و مرز نمی شناسد.  
امّا جناب جلیلی که از قضا دست در آستین سیاست خارجی دارد، چرا نباید به جای کمّیّت و عدد و رقم کشورها به کیفیّت و جایگاه هر یک از آنها بنگرد؟.  
یکبار با خزیدن به داخل سفارت آمریکا جهان را برابر خود نهادیم، بار دیگر با چمیدن در سفارت عربستان، همسایگان را از خویش رماندیم! با قطع نظر از حجم انبوه تاوان و غرامت ها که با " لولو خور خوره!" ساختن از خود باید به جهانیان بپردازیم،‌ مگر می شود با این ماجراجویی ها فرصت ها بیافرینیم یا تهدیدها را به فرصت تبدیل نماییم؟.   
اگر یک سیاست پیشهٔ نام آشنا بخواهد بار سنگین ندانستن یا خود را به نادانی زدن این حجم انبوه از خسارت ها را بر خویش هموار نماید، چه می توان به او گفت تا بیدار شود؟!.  
علاوه بر تحریم های رنگارنگ و جداگانهٔ ایالات متحدهٔ آمریکا و اتّحادیهٔ اروپا، فقط (۷) فقره قطعنامه های شورای امنیّت سازمان ملل متّحد علیه ایران در دوران جناب دکتر احمدی نژاد آنگاه شرف صدور یافت که جناب دکتر جلیلی مسئولیّت تیم مذاکره کنندهٔ ایران را در اینجا و آنجای دنیا برعهده داشت. 
 با صدور هر فقره قطعنامه، کدام کشور را جناب جلیلی در خاطره دارد که بدون حساب بردن از همین آمریکای پوشالی و رو به زوال و بی قدرت و بی پناه! توانسته باشد سفرهٔ خود را به روی ایران قطعنامه زده! بگشاید و منّت نگذارد و چشمداشت نداشته باشد؟!. چین؟ هند؟ روسیه؟ عراق و ‌پاکستان؟ یا دیگر جاها که نام ممالک شان بی وجود ذرّه بین و با چشم غیر مسلّح در نقشهٔ جغرافیای جهان پیدا نمی شود؟!  
مگر قرار است روزها و هفته ها و ماهها و سالها و دهه ها! پول بی زبان ملّت و مملکت برای چند کشور و‌سازمانهای رو به زوال حواله گردد تا نه فقط مردمانش که چشم دیدن ما را ندارند که حتّی دولتمردان و‌ گردانندگانش در قبال دریافت آن همه نقدینه ها حتی حاضر نیستند بی لکنت زبان و‌ بی ترس و واهمه از همین شورای کشورهای عربی، نام "خلیج فارس" را جای واژهٔ بی پسوند " خلیج! " یا با پسوند " خلیج عربی!! " گذارند!. این خفّت و حقارت است؟ یا اقتدار و عزّت؟! 
آیا جناب جلیلی نمی داند با بیرون جهیدن دونالد ترامپ از توافق نامهٔ برجام، کدام کشور ریز و درشت از همسایه و غیر همسایه بی باج خواهی کردن ها یا بدون اجازهٔ آمریکا که توانستند نفت و گاز و برق و دیگر کالاهای مورد نیاز خود را از ایران ابرقدرت در نگاه آنها دریافت و تأمین نمایند، امّا بی اشارهٔ آمریکا قادر  شدند ارز ناقابل حاصل از خرید نفت و‌ گاز و برق و دیگر کالاها را، تازه آن هم نه به نقد برای واریز به خزانه، بلکه با دادن أنواع بنجول از ته مانده و بی کیفیّت کالا را به ایران بدهند یا بپردازند؟! آیا این استقلال اقتصادی است که برخی نامزدها با افتخار به وجود آن می نازند؟!

 

پردهٔ چهاردهم - قسمت دوم 
 
 
این قلم با رشادت تر و شجاع تر و نترس تر و با اقتدارتر از آن است که به جای بیم و هراس داشتن از متنسّکان بی درد! یا متهتّکان نابخرد! از قلدرمَآبی مانند آمریکا یا تمامیّت خواهان و چموشانی مانند مسکو و پکن بترسد، امّا در عالم واقع، تعامل داشتن با جهان، ابزارها و ساز و کارهای خود را می طلبد.  
 مادام که آن ابزارها نباشد، نه مانع ها برطرف می شود، ‌نه تولید رونق می گیرد،‌ نه داد و ستد در بستر طبیعی خود قرار می گیرد، نه تعامل با همسایه ها به انجام می رسد، نه دروازه های جهان به روی ایران گشوده می گردد، نه بی نگاه به تهدیدها یا باج خواهی های کدخدا و‌کدخدا زاده ها!، کار به سامان می گراید. با جیغ و‌داد به کهکشان رساندن ها و سبّ و لعن و دشنام نثار کردن ها کار به جایی نمی رسد.  
مگر ممالکی مثلاً مانند عراق و عمّان قادر خواهند شد وساطت و میانجیگری بابت به انجام رساندن کارهایی مهمّ مانند مذاکره با آمریکا یا عربستان را بی اشارهٔ کدخدا به سامان رسانند؟. این معنا حامل این پیام است که ممالک جهان لازم و ملزوم یکدیگر بوده اند و هستند. مذاکرات وین راجع به برجام نیز، بیرون از این قاعده به فرجام نمی رسد.  
این مسأله نه به این معنا است که ایران، کشوری ضعیف است. بلکه به این معنا است که کار سیاست ورزی، مقتضایش چنین است. مگر در أوضاع کنونی حاکم بر جهان بی حضور کدخدا و کدخدا زاده ها می شود مجموعه ای از کشورها را بی باج خواهی ها و باج دهی ها حول محوری گرد آورد و بی مانع و رادع با آنان به تعامل نشست؟ ‌نمونه های سود آورش را بگویند و‌نشان دهند تا همگان بدانند.  
اگر قرار است این شمار از بدیهیّات با لج و لج بازی کردن ها مورد انکار قرار گیرد، چه می توان گفت یا چه می توان کرد؟!.     
آنگاه که باید به جای گفتگو یا مذاکرهٔ رو یا رو، میانجی ها یا واسطه هایی قد بلند و قد کوتاه! پا در میانی کنند، قطعاً علاوه بر لزوم پرداخت ها بابت بهای میز و محلّ اجلاس و پذیرایی نمودن ها و‌ واسطه گری قبول کردن ها!، تازه اگر در پی امتیاز خواهی ها و انحصار طلبی ها نباشند که هستند، وجوهی دیگر باید بابت کمیسیون و دلّالی و حقّ العمل کاری ها نیز به کشور میزبان همراه با بالا سری ها یا ناز خرینی ها پرداخت شود!. حال اگر قرار باشد مذاکره ها محرمانه باشد، هزینه ها نیز چند باره باید تدارک شود!.   
چرا چنین است؟! مگر ما کُمَیت مان لنگ است که دیگرانی از ما ضعیف تر باید حرفمان را به کرسی نشانند؟!؛ این چه بساطی است که وکیلانی ضعیف باید به وکالت از موکّلانی قویّ به مانند ایران در مقام استیفاء یا دفاع از حقوق آنان بر آیند؟! این، وادادگی است یا استقلال؟! این خودباوری است یا اضمحلال؟! تاریخ آینده راجع به اکنون چه قضاوت خواهد کرد؟!  
شاید بگویند با قرار گرفتن تحت فشارهای افکار عمومی، اگر مثلاً با فلان مملکت و بَهْمان صاحب منصب به مذاکرهٔ مستقیم نشینیم و چای و قهوه با هم بنوشیم و لبخند و نیشخند به هم ردّ و بدل نماییم، دیگر نتوانیم شعارهای: (مرگ برها! و درود برهایی!) را که سر می دادیم، از سر بگیریم؟!!. در پاسخ باید گفت: گفتگوهای بی واسطه نه فقط بی نائل شدن به نتیجه از حجم انبوه خشم و‌کینه نمی کاهد و ‌بلکه می افزاید، مگر این همه هجمه ها که روانه شده است چه نتائج درخشانی را به بار آورد که زین پس بخواهد به ارمغان آورد؟!؛.     
الآن به همان بیان باور دارم که روز و روزگاری به رغم جیغ و ‌داد به خرج دادن غوغاسالارانی ماجراجو از تبار دلواپسان شریعت شعار!؛ گفت و سرود:  
(هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم. از این رو مذاکره با آمریکا امکان‌پذیر و شدنی است اما سخت است. هرچند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست چرا که اروپایی‌ها به دنبال " آقا اجازه از آمریکا! " هستند. از این رو دولت آینده باید بتواند رابطه ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به مرحلهٔ تنش که یک مرحله پایین‌تر است برساند)؛  
[زیرا] (آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است و حالا که رهبر انقلاب در سخنان اول فروردین امسال[سال ۹۲] راه مذاکره را باز گذاشتند دولت بعد با رعایت خطوط قرمز می‌تواند این رابطه را برقرار کند).   
الآن نیز آشکارا معلوم است: روسیه و چین و‌ماچین در پی منافع خود، و (اروپایی‌ها هنوز که هنوز است به دنبال " آقا اجازه از آمریکا!") هستند و حالا حالاها بر همین سیاق خواهند ماند. باور ندارند؛ از خودشان بپرسند!.   
اکنون و امروز نیز، همان دکتر روحانی رئیس جمهور است که دردمندانه و با نگاه به از دست رفتن یا از دست دادن فرصت ها، که می توانست با روشنگری ها یا پاره ای ‌مقاومت ورزی ها و ایستادگی کردن ها در برابر أمواج مرئی و نامرئی از حجم انبوه فشارها کارهایی کند کارستان!، امّا از سر ناچاری و حسرت می سراید:

(برخی با حمله احمقانه به مراکز دیپلماتیک روابط با همسایگان را به هم زدند) و می افزاید: (خدا نگذرد از آنان که نگذاشتند روابط ما با برخی همسایگان بهبود یابد. کارهای کودکانه و احمقانه کردند و به مراکز دیپلماتیک حمله بردند). یا می گوید: (اگر تحریم و اقدامات ضدبشری آمریکا نبود امروز در تامین واکسن[برای از بین بردن ویروس کرونا] با این همه مشکل مواجه نبودیم!). 
 با قطع نظر از اینکه با نفرین فرستادن ها بنا نیست نه در سیاست داخلی و تعامل با شهروندان و نه در سیاست خارجی و‌ ‌در تعامل با منطقه و‌ جامعهٔ جهانی کاری از پیش برود، امّا این قلم نیز از سر همدردی به ایشان همان را می گوید که در (پردهٔ دهم) این سلسله از نوشتارها با عنوان رسای: (سخنی با رئیس جمهور؛ جناب دکتر حسن روحانی!)، بر قلم آورد و تکرارش نمی کند.  
هرگاه در دنیای کنونی، بتوان با حل کردن مشکل با یک مانع جهانی، دیگر مشکلات یا کثیری از حجم انبوه مشکلات را از میان برداشت، کدام عقل و هوش و منطق و سیاست می تواند بگوید باید با کج کردن گردن برابر هر کس و ناکس از روسیه و چین و‌ ماچین بگیر تا دیگر کشورهای ناشناخته در جنوب شرق و یا غرب آسیا تا آمریکای لاتین و قعر آفریقا و تا دیگر مناطق جهان از دور دست ها! باید دوندگی کرد و به جایی نرسید؟! 

می دانی چرا؟! چون آنان بی اجازه ی کدخدای جهان، گام از گام بر نمی دارند!. به قول " بابا پنجعلی" در سریال تلویزیونی “ پایتخت ": (بفهم! نفهم!).  
این واقعیّتِ مع الأسف تلخ و آشکارا نه قابل انکار است و نه قابل پنهان کردن. اگر نامزدی از نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، این را نمی داند یا با پدر و پسر شجاع دانستن خود، خویش را به بی اعتنایی می زند بلکه رأیی به دست آورد!، حرفی است دیگر که کاری نمی توان کرد. 
راجع به همصدایی دانهْ دانهٔ نامزدها که در برنامه های رادیو تلویزیونی تا در خطابه ها و آئین سخنوری و تا میز مناظرات کذایی! از هیچ گونه اهانت و‌دروغ پراکنی علیه رئیس جمهور دکتر روحانی فروگذار نمی باشند، متنی به نگارش در آمد با عنوان: (روضه ای عاشورایی! برای رئیس جمهور دکتر حسن روحانی!!)، که در پرده های بعدی به خوانش در خواهد آمد.

 

پردهٔ پانزدهم - " این قلم با فرض درست بودن آنچه در متن استعفا نامهٔ جناب مهندس میرسلیم آمده است، سخت بر خود می لرزد! "  
 

این قلم نه اکنون، بلکه از همان عنفوان نوجوانی که گام در عرصهٔ تظاهر به دینداری و سیاست ورزی نهاده است، خود را وامدار هیچ حزب و جناحی ندانست و ندانسته است. در سالهای نخست جنگ، بزرگواری گفت: بیا با ثبت نام در طرح من در آوردیِ " لبّیک یا خمینی! " به جبهه برویم. با شگفتی پرسیدم: مگر تا کنون با لبّیک گویی به کدام طرح و پروژه به جبهه می رفتیم؟!.   
این را خواستم بگویم تا گفته باشم باز نشر دادن استعفا نامهٔ جناب مهندس میرسلیم نه از این حیث که عضو یا رئیس حزب و جبهه و جناحی مثلاً به نام (مؤتلفه) باشد که این قلم این نوع دسته بازی ها را مانند عناوین: مستقلّ و اصلاح طلب و پایدار و اصولگرا و نظیر آنها از أساس و بنیان به رسمیّت نمی شناخت و‌ نمی شناسد.  
اصلاً در ایران افزون بر یکصد سال اخیر بنا به جهاتی که این اختصار را مجال ذکر آن نیست، جز پاره ای دسته جات که چون رودخانه های فصلی، روزها قبل و بعد از انتخابات و بروز دیگر رخدادهای اجتماعی،‌ طلوع نکرده به غروب می روند، حزب و‌جناح با پدر مادر و‌ تأثیرگذاری پا نگرفت که بخواهد خود را نماد و تجلّیِ پاره ای از افکار عمومی بشمارد. 
با تأسیس " حزب جمهوری اسلامی" در همان آغازین هفته های سال ۵۸؛ ناگاه مشاهده شد کسانی از هم سن و سالان با افتخار سر از عضویّت و دارا شدن سمت در حزب در آوردند که در هیچیک از راهپیمایی ها یا دیگر مناسبات سالهای ۵۶  و ۵۷ خاطره ای را از خود به یادگار نداشته اند.  خدا را شکر که بساط آن به فاصلهٔ کمتر از چند سال برچیده شد.   
امّا متن استعفا نامه را باز نشر می دهد به این اعتبار که دولتمرد و سیاستمداری کهنه کار که هم اکنون به عنوان نمایندهٔ مجلس شورا و مجمع تشخیص و شاید در دیگر جاها دستی از نزدیک در کانون قدرت و تصمیم سازی دارد، حاوی مطالبی است تکان دهنده و دهشت آور که اگر شخصیّتی جز او که از هر حیث معتمد نظام است به انتشار آن مبادرت می ورزید، با خود می گفتم حتماً نقشه و‌توطئه ای در کار است.  
و امّا ماجرا و‌ واقعه :      
حسب متن استعفا نامه ای سرگشاده و‌انتشار یافته، نایب رئیس هیات مرکزی نظارت بر انتخابات ششمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا با انتشار نامه‌ای سرگشاده و در اعتراض به روند بررسی صلاحیت نامزدهای این انتخابات، از عضویت در این هیات استعفا کرد. به گزارش ایسنا، در نامه سرگشاده سید مصطفی میرسلیم نماینده مردم تهران در مجلس شورا آمده است: 
«بسم الله الرحمن الرحیم ؛ با سلام به محضر نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و با تشکر از اعتمادی که به این جانب ابراز نمودید در انتخاب این جانب برای عضویت در هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، به استحضار می رسانم که این جانب به امید دقت ورزیدن در بررسی صلاحیت نامزدها با هدف کوتاه کردن دست تبهکاران و جلوگیری از تشدید انحرافات در شهرداری ها که تخلفات و جرائمی نظیر زمین خواری و کوه خواری و ساخت و سازهای غیر مجاز و تغییر کاربریها و تراکم فروشی ها و زیرپا گذاشتن حقوق عمومی را ابزار سوء استفاده و اجحاف به مردم قرارداده اند، این بار سنگین را پذیرفتم ولی به دلیل اعمال نفوذهای متعدد و مداخلات غیر قانونی از جمله مداخله امروز وزارت کشور در فرآیند بررسی و اعلام نتائج صلاحیت نامزدهای شوراها و مخدوش شدن آن نتائج ، استعفای توأم با اعتراض خود را از عضویت در آن شورا رسماً اعلام می کنم. 
لازم می دانم از زحماتی که همکاران سختکوش ما در این مدت کشیدند و بعضاً تا سحرگاهان برای پیشبرد صحیح روند بررسی صلاحیتها وقت گذاشتند تشکر کنم و ازاین که به نتیجه آن زحمات خدشه وارد آمده است، اظهار تأسف نمایم. 
به عنوان نماینده مردم شریف میهن اسلامی مان مؤکداً عرض می کنم که تلاش من بر این بوده است که جلو ورود جرثومه های انحراف و تباهی را بگیرم ولی شبکه فساد اقتصادی و سیاسی نگذاشت ما کارمان را بسلامت پیش ببریم و بسیاری افراد، تأیید شده اند که فاقد صلاحیتند و بسیاری از داوطلبان واجد شرائط مظلوم واقع شده و نتوانسته اند به فهرست نهائی راه یابند.  
البته نقصهایی در قانون کنونی وجود دارد که باید با اولویت به رفع آن در مجلس مبادرت ورزیم ولی مهمتر از آن وجود و نفوذ و دوام مفسدان و رسوخ ایادی آنها است که تا ریشه آنها خشک نشود یقیناً هیچ کار خیری به نفع مردم عزیزمان شکل نخواهد گرفت و هیچ پیشرفتی برای جمهوری اسلامی مان حاصل نخواهد شد. سید مصطفی میرسلیم٢١ خرداد ١٤٠٠).   
لرزه افتادن بر اندام آدم از این حیث است که یکی از کاربران فضای مجازی یا از فعّالان عرصهٔ اجتماعی با آگاهی یافتن از متن استعفا نامه گفت: (اقدام آقای میر سلیم قابل احترام است.

فقط تعجّب این است، مگر جز این را باید انتظار می داشتند![زیرا] هر جا مجوّز می دهند و شفافیّت نیست بدون تردید فساد و‌ظلم است. تعیین صلاحیّت نیز نوعی فساد و ظلم است!).   
نظر به چالش در آمدن کار دیگر مراجع و نهادها در احراز صلاحیّت ها، امّا از آنجا که این قلم در این باره، چیز چندانی نمی داند،‌ فقط می گوید: (العُهدَةُ عَلَی الرّاوِی!). 

هرگاه متن و‌ مفاد نامهٔ استعفاء محمول بر راست و درست باشد، آیا می توان پرسید ایران عهد جمهوری اسلامی،‌ قرار است با شایسته سالاری کردن ها یا ناشایست پروری ها! ره به کجا سپارد؟!؛ کامیاب باشید. شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰.

 

پردهٔ شانزدهم - " توصیه یا درخواستی نه جانبدارانه، بلکه «شهروند مَآبانه» به نهاد شورای نگهبان قانون اساسی! و شریعت اسلامی!! " 


 
۱ – آقای دکتر علی لاریجانی،‌ یکی از چند نامزدهای انتخابات سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، در پی دو فقره نامهٔ سرگشاده که بابت اقدام شورای نگهبان به ردّ صلاحیّت شان انتشار داده بود، امّا امروز شنبه با بهانه قرار دادن تبریک گفتن به مناسبت ولادت دخت گرامی حضرت موسای کاظم – باب الوائج – علیهُمَا السّلام، با صدور و انتشار بیانیّه ای کوتاه می نگارد:   
(باسمه تعالی؛ با تبریک سالروز بزرگداشت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و گرامی‌داشت روز دختر؛ از شورای محترم نگهبان خواهشمندم بین خود و خدا با توجه به اثبات کذب بودن گزارش‌های داده شده به آن شورا در رابطه با بنده و خانواده‌ام در جریان بررسی احراز صلاحیت‌ نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، کلیه دلایل عدم احراز صلاحیت اینجانب را بدون هرگونه پرده پوشی به صورت رسمی و عمومی اعلام فرمایید. حداقل به اجرای سیاست‌ کلی مصوب رهبری معظم انقلاب در باب پاسخگویی آن شورا عمل نمایید. بنده خدا - علی لاریجانی -).    
۲ - جناب دکتر اسحاق جهانگیری نیز از داوطلبان کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری که صلاحیت او از سوی شورای نگهبان احراز نشده بود، با اشاره به بیانات رهبری نظام با انتشار بیانیّه ای مشابه نگاشت:  
(رهبر معظم انقلاب امروز نسبت به ‎جفا و ظلمی که در جریان عدم احراز صلاحیت بر برخی از ‎نامزدهای ریاست جمهوری شده است، صریحاً تذکر دادند و مطالبه جبران آن کردند. من خود را از مصادیق این جفا و ظلم می‌دانم، اما هیچ اعتراض و تقاضایی نداشته و ندارم. از بزرگواری ایشان صمیمانه تشکر می‌کنم ولی هزینه شدن از  جایگاه رهبری را به مصلحت نمی‌دانم‌. از شورای محترم نگهبان می‌خواهم هر مبنا و مستندی برای تصمیم خود درباره من دارد را در اختیار عموم ملت قرار دهد).  
۳ - جناب دکتر مسعود پزشکیان نیز در پی ایراد آن خطابهٔ کوتاه و امّا بس پر ملاط و مانای خود در صحن علنی و در جمع نمایندگان مجلس شورا، امّا هم اینک می افزاید: (دعوا، دعوای قدرت است! شورای نگهبان «جبران» را هم تفسیر کرد!!،‌ دلایل رد صلاحیتم را خواستم اما جواب ندادند!).  
۴ – در پی انتشار سخنان رهبری نظام که اظهار داشته بود: (در جریان عدم احراز صلاحیت به برخی کسانی که صلاحیتشان احراز نشد جفا شد. به خودشان و خانواده‌هایشان نسبت‌هایی داده شد که معلوم شد خلاف است. فضای مجازی بدون هیچ قید و بندی این مسایل را منتشر کردند. مطالبه من این است که دستگاه‌های مسئول جبران کنند. گزارش‌ها خلاف واقع بود)؛ نهاد شورا با انتشار بیانیّه ای اعلام کرد: 

(… شورای نگهبان ضمن تاکید بر حفظ حرمت اشخاص و محکوم نمودن هتک حرمت و حیثیت داوطلبان و خانواده‌های ایشان از کلیه رسانه‌ها موکداً می‌خواهد با توجه به محرمانه بودن بررسی صلاحیت‌ها در این شورا و با عنایت به اینکه در بررسی‌ها مجموعه‌ای از موضوعات، مستندات و مدارک مورد ارزیابی قرار گرفته و برخی گزارش‌های نادرست در نظریّهٔ نهایی شورای نگهبان موثر نبوده است، از گمانه‌زنی و استناد به امور غیرواقعی و نادرست اجتناب نمایند!!).  
۵ – به باور جامعهٔ خردمندان، صدور و انتشار این جوابیّه یا توصیه نامه و سفارش اخلاق مدارانه!! نه فقط در اجابت به درخواست رهبری نظام بابت لزوم (جبران)، مورد ارزیابی قرار نگرفته بود،‌ بلکه با مبهم گذاشتن موجبات ناگفته از دلائل ردّ صلاحیّت نامزدها بر میدان گمانه زنی ها از یک سو و‌جانب دار بودن نهاد شورا از دیگر سو، با این گمان که نهاد شورا نه از رهبری نظام، و بلکه العیاذ بالله از دیگر جاها تأثیر می پذیرد یا مأموریّتی نوین را برای وطن به ترسیم می نشیند، دامن زده است و بر دامنه های آن افزود.  
۶ - با تأمّل در بیانیّهٔ نهاد شورا، افکار عمومی تازه دارد می فهمد مردود دانسته شدن شماری از نامزدها نه فقط به خاطر دروغ بافی هایی است که رهبری نظام در سخنان شان به آن پرداخت، بلکه به خاطر دیگر جهات مثلاً از نالایق دانستن ها و فساد سیستمی و اقتصادی و پولی و بانکی داشتن ها و مسائل امنیّتی و سرسپردگی و موارد نظیر اینها است که نتوانستند با عبور داده شدن از صافی و فیلتر شورا به میدان رقابت ها راه پیدا نمایند.    
۷ - این چه فرهنگ من در آوردی از " رازنگاهداری!!!" است که نه فقط نامزدهای ردّ صلاحیّت شدهٔ سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، که یک ملّت و مملکت را با انداختن در چاه و چالهٔ خطرناک " گمانه زنی" ها به أنواع گناهها واداشته اند؟!؛. این نوع حرمت نگهداری ها به عقل جنّ و پری و دیگر پدیده های آسمانی و زمینی هرگز و هیچگاه نمی رسید تا بتوانند با چنین رازنگهداری ها! یک ملّت و‌مملکت را به ترس از آنها بکشانند.

۸ - الآن نامزدها، خود، خواهان آن اند ناگفتنی هایی بس ناگفته و ناشنیده هایی بس ناشنیده از اسرار ماجراهای پشت پرده را بدانند و از نهاد رازنگاهدار شورا می خواهند با آگاهاندن  یک ملّت و‌مملکت، آنها را در آستانهٔ یک انتخابات بس پر ماجرا و به ظاهر نچسب و بی نشاط از فرو غلتیدن در منجلاب أنواع گناهها برهانند. این چه مدل از ایثار و بلکه مع الأسف از مصادیق خودخواهی و استیثار!! است که اعضای نهادی می خواهند با پنهان نگاه داشتن حقیقت ماجرا! همهٔ آن بارها را قربةً إلَی الله! و فقط و فقط برای تحصیل رضا و خشنودی خدا! بر خود هموار نمایند؟!؛. ‌  

۹ - مگر ممکن و مقدور است نهاد شورا به این بهانه که می خواهد از آبروی نامزدهای ردّ صلاحیّت شده صیانت نماید!؛ امّا نه فقط یک ملّت و‌مملکت را به أنواع بدگویی ها و بد و بی راه نثار کردن ها و دیگر صف آرایی ها و خط و نشان کشی ها تا تهدید به نیامدن پای صندوق های آرا گرفتار نماید، امّا اعضای این نهاد بس به مراتب متشرّع و درونگرا!!!، خودهای شان را به جناح بازی ها و تصفیهٔ سازمانی کردن ها و متحمّل شدن أنواع گوناگون از تهمت ها و افترا و بهتان ها و دروغ بافی ها و نشر و پراکنده ساختن هر یک از آنها مشتهر گردانند؟!  
۱۰ - آنگونه که قرآن خداوند با إنذار دادن ها هشدار می دهد: (… وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ …؛؛ خويشتن را به دست خويش به هلاكت ميندازيد!)،{بقره/۱۹۵}. ‌نهاد شورا باید در صدد بر آید خود را از حجم انبوه اتّهام ها برهاند.  
۱۱ - در قِصّهٔ یوسف پیامبر (ع) بانویی دلاور به نام جناب زلیخا از این شهامت و رشادت برخوردار شد با آمدن به محکمه و برابر چشمان به بهت و حیرت نشستهٔ سران و یلان، أشکارا با پذیرفتن بار سنگین تمامْ آثار و تبعات ناشی از گناه و اشتباه، با بر زبان راندن کلامی کوتاه، إقرار نماید: (… الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ؛؛ اكنون حق آشكار شد. من در پى كامجويى از یوسف بر آمده بودم! و او امتناع کرد. او در زمره راستگويان است!)،{بوسف/۵۱}.  
۱۲ - اکنون از نهاد شورا انتظار است نه إقرار و اعتراف علیه خود نماید، بلکه برای رهانیدن یک ملّت و‌مملکت که نمی دانند راستگویان کیان اند؟ و دروغگویان بر چه نشان اند؟ با بیان واقعیّت ها و آشکار ساختن حقیقت ها، دامن خود را از اتّهام مُلوّث شدن به پنهان کاری ها و سند سازی ها و جانبداری ها بزداید.  
۱۳ - این حد اقل ترین حقّی است که تک تک شهروندان از نهاد شورا انتظار دارند  در همین روزهای باقیمانده تا انتخابات در ادای وظیفه بر آید. و إلّا بعدها هر چه بگوید، گفته ها را به مثابهٔ بافته ها می شمارند و بر ظرفی می گذارند. نصیحتی بود خیرخواهانه و اندرزی است دردمندانه که این قلم نیز به مانند دیگر آحاد اجتماع از بینش داران و‌خردمندان در پی آن اند.  
۱۴ - اینکه سخنگوی‌ محترم شورای نگهبان بلا فاصله در پاسخ  به درخواست های مصرّانهٔ نامزدهای ردّ صلاحیّت شده، امروز در آستانهٔ سومین و آخرین دور مناظره ها بنگارد: (إحراز و عدم احراز صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری بر اساس اسناد و مدارک کافی و قابل اعتماد انجام پذیرفته و برای اعتراض به عدم احراز صلاحیت و انتشار عمومی دلائل آن در قانون انتخابات ریاست جمهوری حکمی پیش‌بینی نشده است!)؛ قطعاً بیانی نیست که إسکاتِ خصم! که نامزدها باشند، یا إقناع وجدان ها و افکار عمومی که مردمان باشند را به ارمغان آورد.   
۱۵ - کیست که نداند سکوت یک موضوع در متن قانون، مادام که قانونگذار، خلاف بیّن بودن نقل و انتشار و بیان آن را تکلیف نهاد شورای نگهبان نشمارد یا وی را از بیان حقیقت ماجرا صریحاً منع نکرده باشد، باعث  نمی شود تا نهاد شورا با تمسّک جستن به این ابزار من درآوردی!! مبنی بر اینکه قانونگذار این نهاد والا!! را مکلّف به روشنگری ننموده است از اجابت یک‌ درخواست ساده که " مطالبهٔ عمومی و اجتماعی" اش شمارند بتواند شانه خالی کند.  
دلیلی نخ نما و فرسوده که قطعا بر أساس آموزها در أصول و موازین حقوقی، اقل آنکه نه فقط جناب سخنگو، چه بسا هیچیک از اعضای حقوقدان شورا نیز، به چنان گمانه ها باور نداشته اند و ندارند. 

۱۶ - جناب مستطاب سخنگو! کدام گفته ها را باید با باورمند دانستن ها به قضاوت نشست؟!: 

" عدم اهتمام نهاد شورا به مردود ندانستن صلاحیّت نامزدها و احراز نکردن صلاحیّت ها را؟! " 

یا : 

" مکلّف ندانستن خود در پاسخگو بودن به دغدغهٔ مردمان و درخواست پیاپی نامزدهای ردّ صلاحیّت شده ها را؟! ". 

تتمّهٔ پرده شانزدهم - 

" توصیه یا درخواستی نه جانبدارانه، بلکه «شهروند مَآبانه» به نهاد شورای نگهبان قانون اساسی! و شریعت اسلامی!! " 
 
۱۷ - سرانجام، خوب است این خطابهٔ دکتر لاریجانی در پاسخ به جناب سخنگوی نهاد شورا مورد بازخوانی قرار بگیرد که مرقوم داشته است: (مطابق دستور حاکمیتی ‎رهبر معظم انقلاب در پی ابلاغ سیاست‌های کلی انتخابات در سال ۹۵ و پیرو بند ۱۱-۲، شورای نگهبان موظف است در صورت درخواست داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری در خصوص دلایل ردصلاحیت به آنان به صورت مکتوب دلایل خود را ارائه نمایند).  راست و درست ها را خدا می داند. کامروا باشند. 

 

 

پردهٔ هفدهم – " نگاهی گذرا به مرحلهٔ سوم یا آخرین حلقه از مناظرات نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری"   
 
 
فعلاً پیش درآمد و دیباچه! 
 
«واقعه حَرَّه»؛ رخدادی بود فاجعه بار که پس از حادثهٔ کربلا با اقدام یزید بن معاویه برای قلع و قمع کردن مردم مدینه به وقوع پیوست. سپاه شام در ماه ذی الحجّه سال ۶۳ هجری با عبور از منطقه ای صعب العبور و‌سنگلاخ به همین نام در ضلع شرقی مدینه خود را به داخل شهر رسانید. به همین مناسبت از این واقعه به " واقعهٔ حَرَّه " نام برده اند. یزید بن معاویه به فرمانده سپاه که "مسلم بن عُقْبَه" نام داشت: چنین فرمان داد: 
«مردم مدینه را سه بار به تجدید نمودن بیعت با من بخوان، اگر اجابت کردند چه بهتر وگرنه در صورتی که بر آنان پیروز شدی سه روز آنان را قتل عام کن، هر چه در آن شهر باشد برای لشکر مباح خواهد بود. اهل شام را از آن چه می‌خواهند با دشمن خود انجام دهند باز مدار. چون مدت سه روز بگذرد از ادامه قتل و غارت دست بردار و از مردم بیعت بگیر که برده و بندهٔ "یزید" باشند!». 

بنا به نقل مورّخان، پس از این مدت، مسلم بر جایگاه نشست و از نجات یافتگان به شرط آنکه جزئی از غنائم و بندگان یزید باشند، بیعت خواست. آنانکه بیعت نکردند را از دم تیغ گذراند.   
"مسلم بن عُقبَه"،‌ چنان که یزید بن معاویه گفته بود پس از تصرف مدینه به لشکر شام گفت: «دست شما باز است، هرچه می‏‌خواهید انجام دهید، سه روز مدینه را غارت کنید!». در هجوم شامیان به خانه‏‌های شهر پیامبر(ص)، هزاران زن هتک حرمت شدند، هزاران کودک زاییده شدند که پدرانشان معلوم نبود. از این رو آنان را "اولادُ الحَرَّه" می‌نامیدند. شدت جنایت و کشتار به حدّی بود که از آن پس "مسلم بن عقبه" را به خاطر زیاده‏‌روی در کشتن مردم «مُسْرِف بن عقبه» نامیدند.  
در پی این غائله بود که غیرتمندان از زنان و‌دختران مدینه برای فراموش شدن از یادها و خاطرهٔ اجتماع، ناگزیر شده بودند به طریقی که من ندانم خود را سر به نیست نمایند. خدا، خانهٔ ستم و بیداد را نابود گرداند.   
این واقعه به اجمال و با اختصار هر چه تمام به اشاره در آمد تا نقب و روزنه ای باشد برای ورود کردن به میدان مناظرات که نامزدها را مجاز ساخت به بهانهٔ گفت و شنود کردن بابت گرم کردن بازار انتخابات، اخلاق و فرهنگ و آداب و اعتقادات مردم را به باد تاراج دهند.   
این چه بار عام دادن بی حساب و کتاب است که هر از گاه به بهانهٔ انتخابات، جمعی از خود متشکّران به این بهانه که دارند رئیس جمهور و دولت را به نقد می کشند و روشنگری می کنند! به خود اجازه دهند با دریافت " فرمان إباحه! " تمامْ ارکان فرهنگ و اعتقادات و بنیان های اخلاق و آداب یک ملّت و مملکت را بلرزانند؟!. 

اینان را کی بسیج کرد که با یورش بردن به خانه های ملّت، درس بی نزاکتی و توهین و تهمت و افترا و بهتان زدن ها و کتمان حقایق کردن ها و دروغ بافی ها همراه با سَبّ و لعن و نفرین و نفرت و دشنام پراکنی ها و بر طبل عداوت و دشمنی کوبیدن ها را از دریچهٔ ملّی رسانه یا بزرگْ دانشگاه صدا و سیما! بر سفرهٔ مردمان نشانند؟! ‌‌ 
سالها پیش، مراد و مقتدای این شمار از دلواپسان ملّت! با در آوردن عکس ناموس دیگران از جیب های مبارک و دیگر شعبده بازی ها و اراجیف تراشی های بی نزاکت، فرهنگ یک ملّت و مملکت را به ابتذال در آورد. اکنون باید دامان کدام ملجأ و مقام را گرفت و با تضرّع و التجاء بردن به درگاه از او خواست : (از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید!).   
لطفاً منّت گذارید و آستانهٔ انتخابات را در ایران به سالهای قبل از برگزاری مناظرات شرم آور برسانید تا أوضاع و أحوال ناظر به اخلاق سیاسی ملّت از این وضع ناگواری که هست خراب تر نگردد.   
اگر قرار است این جماعت نامزدها الگوهای اجتماع  باشند!؛ عبرت ها کیان اند؟!. با نگاه به این شمار از عبرت ها که مع الأسف ویترین اجتماعند!؛ چیزی از ملاحظات نمی ماند تا آدم دردمند و آگاه با از خاطر عبور دادن آنها بخواهد لحظاتی کوتاه از شادی ها و خوشی ها را با به یاد آوردن مناظره ها با خود به خلوت نشیند.   
خاطرات به جا مانده از مناظره ها بلا تشبیه مانند آن است که آدم بخواهد فجائع به بار آمده در جنگ حَرَّه را به تکرار نشیند.  با این تفاوت که آنجا عِرض و آبرو و دماء و نفوس و أموال و اعتقادات و ناموس را به غارت می برده اند، امّا در اینجا فعلاً با نگاه به پیشرفت زمان، فرهنگ و اخلاق و آداب و اعتقادات را به هزیمت می برند.   
نقدها بابت این مرحلهٔ سوم از مناظره با در بر داشتن تمام تلخی ها در قالب دیگر پرده ها به نگارش در آمد و با حوصله  به خوانش در خواهد آمد. موفّق باشید.  

 

 

 

برچسب ها
انتخابات
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload