گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 26 خرداد, 1400 | نظرات 1 نظر

کدام درست است؟!: حرمت کعبه! حرمت انسان! حرمت نظام! یا صیانت از منافع پاره ای خوارج نوظهور از تبارِ قدّاره بندان؟!

پردهٔ نوزدهم - " کدام درست است؟!: حرمت کعبه! حرمت انسان! حرمت نظام! یا صیانت از منافع پاره ای خوارج نوظهور از تبارِ قدّاره بندان؟!"       اشاره – مطالب با نظر به توطئه های شرورانه در به پایان رساندن دوران حضور مرحوم هاشمی رفسنجانی از کانون قدرت و میدان سیاست و

پردهٔ نوزدهم - " کدام درست است؟!: حرمت کعبه! حرمت انسان! حرمت نظام! یا صیانت از منافع پاره ای خوارج نوظهور از تبارِ قدّاره بندان؟!"  
 
 
اشاره – مطالب با نظر به توطئه های شرورانه در به پایان رساندن دوران حضور مرحوم هاشمی رفسنجانی از کانون قدرت و میدان سیاست و در سایه سار درخت تنومندِ تولید انواع انگ ها و زدن برچسب ها!؛ در بخش هایی چند با استناد به قرآن و روایات و پاره ای قرائن و مستندات به نگارش در آمده است.  
 

بخش اوّل - قرآن 
خدای متعال چه درست و به جا هشدار می دهد: (… أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا …؛؛ هر کس، دیگری را به قتل رساند بدون آنکه مرتک قتل عمد یا فتنه و فساد در روی زمین شده باشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است!؛ و هر کس دیگری را با دادن نعمت زندگانی إحیاء نماید، چنان است که گویی همه مردمان را از نعمت حیات و زندگانی برخوردار کرده است)،{مائده/۳۲}. 
اینکه قرآن می فرماید کشتن یک نفر همسان و یکسان با کشتن تمام انسان ها است، به این خاطر است که:  
اوّلاً – از آنجا که انسان ها به منزلهٔ اعضای یک پیکرند، بنابراین،‌ به قتل رساندن یک نفر، به منزلهٔ آن است که در صدد قتل همهٔ ساکنان کرهٔ زمین بر آمده باشند!؛  
ثانیاً -  آفریدگار انسان، چنین اقدام وحشیانه را به منزلهٔ بی اعتناء ماندن قاتل به شأن و مرتبت و کرامت و مقام والای انسانیّت می شمارد؛ 
ثالثاً - يك انسان مى‌تواند سرچشمه‌ى يك نسل و سازندهٔ یک عصر! باشد، پس قتل او به منزله‌ى قتل يك نسل و به قهقرا راندن یک عصر از أعصار یک ملّت و‌مملکت و یا تمام ممالک به شمار می آید؛  
رابعاً - با قتل یک نفر، نه فقط  سایهٔ امنیّت از سر اجتماع رخت بر می بندد، و اعتماد آدم ها از یکدیگر و از دستگاه حاکمیّت که باید تأمین امنیّت و اعتماد را سر لوحهٔ کار خود بداند، سلب می گردد، بلکه نا امنی و هرج و مرج  سایهٔ شومش را بر فضای ملّت و مملکت می گستراند. 
با نظر به مراتب بالا، آنگاه که بی هیچ عذر و گناه، یک  قابلیّت والا و استعداد تأثیر گذار و توانا در متن اجتماع را با پرونده سازی های ناجوانمردانه و ناروا از میان بردارند، آیا می توان امید داشت نسل های آرمان گرای آن جامعه بدرخشد، استعدادها شکوفا گردد و راه تعالی و پیشرفت و سعادت را بپیماید؟؛  
 یا باید جلای وطن کردن های ناخواسته و فرار مغزها و به کنج عزلت خزیدن نخبگان و شایسته ها را به تماشا نشیند؟!  
از میدان به در کردن مرحوم هاشمی رفسنجانی که پاره ای از حقایق تا فرسنگ ها فاصله از عمق ماجرا دارد با به کنار رفتن پرده ها، آن هم  از زبان بازی سازان پشت سنگرها! آشکار می گردد، آیا همسان با حیات و زندگانی بخشیدن به کالبد بی روح اجتماع  و خدمت به آرمان انسان ها است؟؛  
یا همسو با میراندن استعدادها و به تاراج و یغما دادن نسل ها و زائل کردن اعتمادها و کاشتن بذر کینه ها و نفرت ها است؟.  
شاید پاره ای بخواهند ارتکاب این نمونه از شناعت ها را به زعم و گمان بازیگران اقالیم قدرت! در زمرهٔ عبادت کردن ها و خدمت به خلق خدا و استحکام ارکان نظام و تحکیم اعتماد عموم شهروندان به دستگاه حاکمیّت و بعضاً کارگزاران نالایق و عنود و حسود و ماجراساز و بی کفایت بشمارند؟!؛ 

قطعاً هرگاه جز این بود، هرگز و‌هیچگاه در آستانهٔ یک انتخابات سراسر ماجرا، آن قسم از سخن ها را بر زبان نمی آوردند و خود را انگشت نما نمی ساختند. ادامه دارد.

 
 
بخش دوم – روایات  
 
بنا به روایات فراوان،‌ گناهی که حرمت آن بالاتر از حرمت تخریب خانهٔ خداست، آن است که آدم آبرومند اجتماع را از باب عناد و حسادت،‌ مورد هتک حرمت قرار دهند و به تعبیر حضرت سعدی علیه الرّحمه، " پردهٔ عصمتش را بدرند!".   
از امام ششم (ع) نقل است که فرمود: (الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛ حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است!)،{خصال صدوق، ج1، ص27}.  
بنا به نقل روایات: (أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ؛ فَقَالَ‏: مَرْحَباً بِالْبَيْتِ‏؛ مَا أَعْظَمَكَ! وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَكَ عَلَى اللَّهِ! وَ وَ اللَّهِ! لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ؛ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً: مَالَهُ؛ وَ دَمَهُ؛ [وَ عِرْضَهُ]؛ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْء. روزی آن حضرت با نگاه کردن به خانهٔ کعبه فرمود: " ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مؤمن از حرمتِ تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام نموده، حال آنکه از مؤمن سه چیز راحرام کرده است: مال، جان و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد!")،{روضةالواعظین، ج2، ص293}.    
رسول خدا (ص) به مناسبتی دیگر فرمود: (مَنْ‏ آذَى‏ مُؤْمِناً فَقَدْ آذَانِی؛ وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ؛ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَان‏ ؛؛ هر کس مؤمنی را برنجاند، قطعاً مرا رنجانده است؛ هر کس مرا برنجاند، خدا را رنجانده است؛ و کسی که خدا را برنجاند؛ چنین آدم در تورات و إنجیل و زبور و فرقان [که نام دیگر کتاب قرآن است] ملعون و دور از نگاه مهربانانهٔ خدای مهربان قلمداد شده است)،{جامع الاخبار، ص147}.  
بنا به روایات سه گانه، گر چه خوار شمردن یا بی اعتناء ماندن به کعبهٔ مقدّس که تنها نماد خانهٔ خدا در جهان است ناروا و‌حرام است، امّا بدنام جلوه دادن شخصیّت آدم مؤمن و‌محترم، به مراتب ناگوارتر از تخریب خانهٔ خداوند است. آیا اهانت روا داشتن به شخصیّت آدم محترم به عنوان والاترین مصداق (حقّ النّاس) نباید با دلجویی کردن ها و إعتذار جستن ها مورد تدارک و‌ جبران قرار بگیرد؟.   
آنگونه که خودشان گفته اند مرحوم هاشمی رفسنجانی را با أنواع ترفندها و با جعل این وصلهٔ بس ناجوانمردانه و سراسر دروغ و توهین و ناروا که او پیر مرد است و نیازمند استراحت است و ناتوان!، و مصلحت نیست با ماندن در عرصهٔ رقابت انتخابات، متحمّل رنج و‌ زحمت گردد!، مصلحت دیدند با بایکوت کردن صدا و تصویر و دور نگاه داشتن از کانون قدرت، باید در خانه بماند!؛.  
اکنون که (۸) سال از آن غائله گذشته، به جای آنکه بخواهند یا بتوانند همان حرفهای دروغ و ناجوانمردانه را با راست جلوه دادن ها به جامعه انتقال دهند تا گمانه زنی ها مبنی بر به عمد و علم! از میان بر داشتن ها! را از افکار عمومی بزدایند،‌ خدای متعال با عمل به دو قاعدهٔ (إملاء) و‌ (إمهال) یعنی مهلت دادن و‌ به تأخیر انداختن، چنان با زدن سیلی محکم به پسِ گردن ها به (إستدراج) شان کشانید و با سر بر زمین شان کوبید که چاره ای نداشتند جز آنکه راست و بی کم و کاست!،‌ لب به سخن گشایند!.   
آیا قاجاریان مرحوم میرزا تقی خان امیر کبیر را با همین شیوهٔ حرمان و با خلع نمودن از همهٔ مناصب و مشاغل در فین کاشان بر خاک  نشاندند؟!. آیا سر به نیست کردن مرحوم سیّد عبدالله بهبهانی از مجتهدان بزرگ شیعه و از رهبران بزرگ عصر مشروطه که به رغم میل عنودان جایگاه و قدرت به هم زده بود را با همین تدبیر! روانهٔ عالم آخرت نموده بودند؟.   
اکنون که صحبت های شخص وزیر اطلاعات که با دارا بودن منصب اجتهاد که قاعدتاً آدم عادل است و با سواد که نامزد انتخابات میان دوره ای مجلس خبرگان رهبری است و مراتب اجتهادش! نیز قطعاً مورد تأیید و‌ گواهی فقهای شورای نگهبان می باشد،‌ بی پرده و حاشیه در دسترس خاص و عام قرار دارد؛  
بر نهاد شورای نگهبان فرض است و ‌واجب که با انتشار صدا و تصویر که آقای وزیر اطلاعات با آمدن به جلسات شورا در مقام إقناع آنان بر آمد تا اعضای شورای نگهبان را به زعم خود به مردود دانستن صلاحیّت مرحوم هاشمی رفسنجانی متقاعد گرداند،‌ بی کم و‌کاست در معرض دید و قضاوت شهروندان قرار دهند،‌ بلکه با دروغگو در آمدن وزیر اطلاعات، خود و آن نهاد را از اتّهام برهانند.   
بدیهی است نهاد شورا با انجام مصاحبه یا صدور و‌انتشار یک بیانیّه قادر نخواهند شد: 
اوّلاً – خود را از بار سنگین اتّهام برهاند؛  
ثانیاً – اجتماع آدم ها را با إقناع وجدان نمودن همراه خود گرداند؛

ثالثاً – تحلیل گران اجتماعی و کنشگران سیاسی را که مثلاً دشمنان نهاد شورا یا بدخواهان نظام می شمارند را به تعبیر أصحاب منطق: " إسکاتِ خصم! " نماید.  
پر واضح است چنانچه نهاد شورا خود را موظّف به روشنگری کردن ها ننماید، بار مسئولیّت پاسخگویی با نظر به پیش رو بودن انتخابات تماشایی،‌ ناخواسته متوجّهٔ رهبری نظام خواهد شد که با نظر به تصمیم جناب ایشان به إیراد سخن در عصر چهارشنبه و‌ در آستانهٔ دو روز مانده به جمعه ۲۸ خرداد – موعد برگزاری سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری -، باید در مقام تنویر افکار عمومی بر آید.  
کاری سنگین که قطعاً نهاد شورا نباید به مصلحت بداند بار ناشی از کارهای آنها را رهبری نظام بر خود هموار نماید. ادامه دارد.

پردهٔ نوزدهم - " کدام درست است؟!: حرمت کعبه! حرمت انسان! حرمت نظام! یا صیانت از منافع پاره ای خوارج نوظهور از تبارِ قدّاره بندان؟!"  
 
 
بخش سوم – " چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید!" 
 
در قرآن آمده است: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ ؛؛ نخستين خانه‌اى كه براى مردم بنا شده همان است كه در مكه است. خانه‌اى كه جهانيان را سبب بركت و باعث هدايت است)، (فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلً …؛؛ در آنجاست آيات روشن و مقام ابراهيم. و هر كه بدان داخل شود ايمن است. براى خدا، حج آن خانه بر كسانى كه قدرتِ رفتن به آنجا را داشته باشند واجب است)،{آل عِمران/۹۷_۹۶}. 
خانه ای برای نیایش و عبادت که نقطهٔ پرگار و محلّ ازدحام مردمان است. خانه ای که به بیان امام علی (ع) خدای متعال تمام آدمیان از آدم و حوّاء (ع) تا آخرین ذرّیّهٔ آنان را با همین سنگ بنا آزموده و آزمایش خواهد کرد،{فرازهای میانی خطبه ۱۹۲ موسوم به خطبهٔ قاصِعه}.  
یکتا پرستی با طواف و‌ گردش حول همین خانه است که فرهنگ والای آن در سراسر گیتی گسترش یافته است. اینکه گفته اند: (دَحْوُ الأرض) یعنی گسترش زمین از زیر خانهٔ کعبه است و روز (۲۵) ذی القعدهٔ هر سال را با به جا آوردن پاره ای مناسک و عبادات به بزرگداشت آن اختصاص داده اند، شاید یکی از معانی اش همین است که اختصار آن به نگارش در آمده است.  
هر گاه هر یک از عناوین مانند: دارا بودن سابقه تاريخى طولانی و بلکه از آغاز هستی همراه با آزاد و رها و بدون مالک و تماماً مردمی بودن و محلّ یکسان مردمان برای حضور یافتن و معبود متعال را به عبادت و‌ نیایش پرداختن از جمله ملاکات ارزشی یک عباتگاه بوده باشد، به نصِّ آیه های قرآن، تمام این امتیازات، ‌یکجا در کعبه جمع می باشد. کهن ترین مرکز برای اعلام آشکارای بندگی به درگاه خداوند، که تعظیم و نکوداشت مناسک آن را از نشانه های خردمندی و آزادگی می شمارند.  
چنین است که در وصف مقامش آمده است: 
(وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا …؛؛)،{بقره/۱۲۵}. (جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ …؛؛ )،{مائده/۹۷}. (… وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ …؛؛)،{حجّ/۲۵}. (… وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ ؛؛)،{حجّ/۲۹ و ۳۳}. (ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ …) ،‌ (ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ)،{حجّ/۳۰ و ۳۲}.  
جایگاه کعبه با آن همه وزانتی که دارد و به تصریح خدای متعال، نخستین خانه ای است که با بنا شدن بر روی زمین، نگاه همهٔ آدمیان را در شرق و غرب جهان معطوف به خود ساخته است و می سازد، امّا قبله و نشانه ای است با سنگ بنایی ساده که راه گم نشود.  
" کعبه آن سنگْ نشانی‌ است که ر‌ه گم نشود * حاجی! إحرامِ دگر بند، ببین یار کجاست؟!". لزوم شناسایی کردن راه با دارا بودن سنگْ نشان و آدرسِ گویا است که سعدی علیه الرّحمه در حکایت (۶) باب دوم در اخلاق درویشان از کتاب مانای گلستان به سالکان و جویندگان هشدار می دهد: (ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی  *  کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است!).   
با این نگاه اجمالی به خانهٔ خدا، که صاحب خانه نیز از آن به (قِبله) یاد می کند تا نگاهها با فاصله نگرفتن ها از خدا به دیگر جاها و به دیگر معبودها انحراف نیابد،‌ این پیام را به آدم آگاه انتقال می دهد نشانه بودن کعبه به آن است که علاوه بر برخوردار بودن از قداست و احترامات همه جانبه، باید راهنما باشد،{بنگرید به سوره های: بقره/۱۴۵-۱۴۲، یونس/۸۷}.  
امّا آنگاه که با گنجانده شدن صدها خدایگان دروغین در آن از سنگ ها و طلاها آدم را به جای پرستش خدای یکتا به عبادت رنگارنگ هایی گوناگون از أنواع بت ها و پذیرا شدن شرک ‌و دیگر مظاهر فساد و تباهی و ناروا در کانون فرماندهی قدرت و حاکمیّت و ربّانیّت و ولایت و معبودیّت  و‌مدیریّت بر جهان بکشاند، قطعا صاحب خانه نیز، روا نمی دارد عاقلان جهان زحمت عزیمت برای طواف و گردش گرد خانه ای را بر خود هموار نمایند که جز زیان ها و خسران نمی افزاید. 
چنین است که هزاره ها قبل از آنکه حضرت محمّد مصطفی (ص) به رسالت بر انگیخته شود تا بتواند خانه خدا را از بت ها بزداید،‌ خدای متعال جناب اسماعیل و حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن را که نوسازی یا بازسازی خانهٔ خدا را وجههٔ همّت خویش ساخته بودند، به آنان فرمان می دهد:

(… وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ؛؛ از ابراهيم و اسماعيل خواستیم: خانه ام را براى طواف‌كنندگان و مقيمان و راكعان و ساجدان، پاكيزه بداريد)،{بقره/۱۲۵}.  
شاید از آنجا که در طول زمان با تبدیل به بتخانه شدن خانهٔ خداوند، این امکان نبود تا بتوان به محوریّت یا نشانه دانستن این کانون گرفتار آمده به أنواع آلودگی ها از بت ها و دیگر آثار شرک و  بت پرستی یا " وَثَنِیّت!"، مردم را به عبادت خدای یکتا بکشانند،‌ فرمان الهی چنان شد که سلیمان پیامبر (ع) احداث بنای مسجد الأقصی را سرلوحهٔ کار خود بسازد.   
 بدیهی است با مبعوث به رسالت شدن پیامبر اسلام و فراهم آمدن زمینه ها برای زدوده شدن آلودگی ها از کهن خانهٔ خداوند،‌ دوباره و این بار برای همیشه،‌ مسجدالحرام و‌ همان بنای سنگی و سادهٔ کعبه است که قبلهٔ دلها از شش گوشهٔ دنیا قرار می گیرد و بیت المقدّس به عنوان دیگر بنای تاریخی و کهن، باید به عنوان محلّ پرستش و نیایش یکسان و همسان میان پیروان ادیان الهی از مسلمانان و ‌یهودیان و زرتشتیان و مسیحیان و دیگر آزادی خواهان و خدا پرستان جهان، مورد احترام قرار بگیرد.  
غرض از نگارش مطالب بالا، انتقال دادن این پیام است که هر چیز در این جهان پهناور بخواهد به جای خدا و پاکی ها چیزهایی دیگر را بنمایاند، گرایش به آن باید موقّتاً و تا زدوده شدن زشتی ها و پلشتی ها و آنگاه که با به کار بستن تمام تلاش و تدبیرها امید به زدوده شدن و اصلاح نباشدباید برای همیشه مورد اجتناب قرار بگیرد. 

با نظر به متن و متمّم قانون اساسی مشروطه،‌ آشکارا معلوم است نظام مشروطه از حیث اسلامیّت چیز چندان کمی از نظام جمهوری اسلامی نداشت، امّا از آنجا که دولتمردانِ بر آمده از آن از قاجار و پهلوی اهتمام چندانی در عمل به ظواهر اسلام از خود نشان ندادند و نالایقی ها و ناکارآمدی هایی دیگر از خود و خاندان و‌دودمان و متصدّیان و تصمیم سازان کانون قدرت و ادارهٔ أمور ملّت و مملکت به ظهور رساندند، در نهضت منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه فقط دولت ها و دولتمردان، بلکه نظام سیاسی حاکم بر دولتیان را نیز به تاریخ سپردند. 
 این اقدام قهر آمیز به این خاطر بود که با نظر به مباحث زیبا در علم أصول اعتقادات یا علم کلام، فعل و عملکرد، آنگاه بر دل می نشیند و نیکو از کار در می آید که علاوه بر " حُسنِ فعلی"، "حُسنِ فاعلی " نیز داشته باشد. یعنی کننده و به انجام رساندهٔ کار نیز، با فرض نیکو بودن فعل به انجام رسیده، نیکنام و نیکو صفت بوده باشد.  
نظام مشروطه با نظر به میثاق و منشور این نظام که متن و متمّم قانون اساسی اش شمارند در حکم " فعل " بود و دولتمردان و متصدّیان عالی أمور در حکم " فاعل ".  
کار نیک آنگاه به چشم می آید که کننده ای نیک نام و با اصل و نسب و با سوابق درخشان و به دور از هر گونه دارا بودنِ سوءِ پیشینه در گذشته و حال به انجام آورده باشد. و إلّا وجود " حُسِ فعلی "  بدون وجود " حُسنِ فاعلی " از چنان نمرهٔ قابل قبول برخوردار نخواهد شد که مورد توجّه خردمندان قرار بگیرد. 
چنین است که گفته شد: (هر چیز در این جهان پهناور بخواهد به جای خدا و ارزش ها، چیزهایی دیگر را بنمایاند، گرایش به آن باید موقّتاً یا برای همیشه مورد اجتناب قرار بگیرد). کما اینکه در نهضت منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه فقط دولتمردان یا دولت های بر آمده از مشروطه به خاطر برخوردار نبودن از دو ‌دستاورد: یکی: " پرونده های شخصیّت "،‌ و‌دیگری: " کارنامه های عملکرد "،‌ نظام سیاسی مشروطه نیز با وصفی گذرا که در معرّفی آن گذشت، به تاریخ پیوست.   
به زبان ساده، یک نظام سیاسی مانند نظام مشروطه را که شاید با قطع نظر از پاره ای نقصان ها می توانست از حیث ارکان و ساختار تشکیلات قدرت،‌ قابل قبول به شمار آید، امّا نمی توانست با نادیده گرفتن شخصیّت یا عملکرد سلطان و ‌پادشاه و دیگر کارگزاران دستگاه دولت و‌حکومت که چه بسا ممکن است در انطباقی چندان با منشور و‌میثاق که متن و‌متمّم قانون اساسی اش می شمردند نبوده باشد،،‌ کماکان مقبول یا مشروع و مستقرّش دانست.
روز و روزگاری مرحوم شهید دکتر بهشتی می گفت: (حزب [جمهوری اسلامی] معبد من است!). قطعاً نه چنان است که بنایش بر آن بود در آیندهٔ تاریخ خواه اینکه هر اتّفاقی رخ دهد، حزب کماکان باید " معبد " به شمار آید.  
این عبارت کوتاه را همگان از امام (ره) به یاد دارند که می گفت: (حفظ نظام، اوجبِ واجبات) یا (حفظ نظام از اوجبِ واجبات است).  
امّا آیا می توان با دیدن چهره هایی جا خوش کرده در متن نظام که استوانه هایی مانند مرحوم هاشمی رفسنجانی را از میان بر می دارند به این گمانهٔ شیطانی که حفظ نظام هزینه می خواهد و برداشتن این شمار از سرمایه ها به پشیزی نمی ارزد! و با گستاخی بر زبان برانند که این تازه اوّل کار است!![نقل به مضمون]،‌ کماکان با دیدن و شنیدن این حجم انبوه از رذالت ها باید گوش ها را گرفت و چشم ها را بست و همچنان با نگاه به منشأء پیدایی برخی مَثَل ها باید سرود: (إن شاءَ الله که سگ نیست، بلکه بز است!).   
 شاید اینجا از آنجاهایی باشد که با نادیده نگرفتن حرامی ها و به تعبیر مرحوم سهراب سپهری، باید گفت و‌ سرود: (چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید!).   
 اینکه بعد از لیچاربافی ها و اعتراف و إقرار کردن ها، سرشان با خوردن به سنگ لحدِ برآمده از فشارهای حاصل از افکار اجتماع، موقّتاً یا برای ردّ و نشان گم کردن ها! به انکار بر آیند و بگویند: (… با توجه به اطلاعات دقیقی که دارم شورای نگهبان به یک گزارش استناد نکرده و بعد از بررسی نهایی صلاحیت ها را اعلام می کنند!)، میزانی افزون تر از ترس و واهمه و تشویش و اضطراب ها را بر دلها می نشانند.  
 حافظ لسان الغیب در غزل (۲۳۲) کلیات دیوانش چه به جا می سراید:  
(بر سر آنم که گر ز دست برآید * دست به کاری زنم که غُصّه سر آید * خلوت دل نیست جای صحبت اضداد [أغیار] * دیو چو بیرون رود فرشته درآید * صحبتِ حُکّامِ ظلمتِ شبِ یلداست * نور ز خورشید جوی، بو که برآید * بر درِ اربابِ بی‌ مروّتِ دنیا * چند نشینی که خواجه کی به درآید؟ * …* صالِح و طالِح متاع خویش نمودند * تا که قبول افتد و که در نظر آید * …).  
با آشکار شدن پاره ای از مگوهای پسِ پرده!،‌ و بر ملا شدن چهره های شماری از أصحاب و یاران اهل فتنه!؛ درخواست و توصیهٔ خیرخواهانه از جانب یک شهروند ساده و بی پیرایه از عموم حاکمان و دولتیان و خاصّه از محضر ارجمند و ‌مستطاب رهبری نظام، آن است که : 

حفظ و بقا و تداوم نظام را با زدودن خوارج نوظهور و قَرمَطیان و شروران و قدّاره بندانِ اسماعیلیّه تبار  و نا امن سازان صباحیّه شعار! و دیگر بد اندیشان و ماجرا سازان و دروغ سرایان و از خود متشکّران! از کانون قدرت و بنگاه تصمیم سازان مملکت، تضمین نماید.  
و إلّا  بیم آن می رود با ترس ها و‌ واهمه هایی که آن جهاندیده و چشم از جهان خاکی فرو بسته با هشدار دادن های به موقع به همگان، در خشت های خام چیزهایی را به تماشا می نشست که دیگر مدّعیان و چموشان چه بسا در آینهٔ صاف و درخشان نمی بینند و هرگز و هیچگاه نمی دیدند، کار به جایی رسانند که شاید بدشان نیاید : (این سنگ آسیاب را با حوصله و نوبت به گردش در آورند!).  ادامه دارد.

 
 
بخش چهارم – " گفتا: " ز که نالیم؟" که از ماست که بر ماست!!" 
 
 با قطع نظر از اظهارات وزیر پیشین اطلاعات که پس از انتشار دادنِ گزیده هایی تاریخی و شنیدنی! از ویديوی حاوی گفتگوی عبرت مَآب شان با یکی از رسانه ها پیرامون " برآوردِ هزینه – فایدهٔ انتخاب و ردّ شدن صلاحیّت آقای رفسنجانی"؛  
اکنون بگوید: (فیلم منتشر شده در فضای مجازی بخشی از نظرات اینجانب در خصوص فرآیند تأیید صلاحیت ها در سال ۹۲ می‌باشد که ناقص بیان شده است!) و نوید بدهد: (نظر جامع و کامل نسبت به شورای نگهبان در نشست خبری مورخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ گفته شده و بزودی در صفحات رسمی منتشر خواهد شد!)؛ 
و بیفزاید: (حرف‌هایش درباره رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی " بخشی از نظرات او درخصوص فرآیند تایید صلاحیت‌ها" در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ بوده که به طور ناقص پخش شده!)، یا بگوید: (شورای نگهبان برای رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، " فقط به گزارش وزارت اطلاعات استناد نکرده است!")،  
و با انصراف از محتوای ویدئویی انتشار یافته از مرحوم هاشمی رفسنجانی که در آن با " حرکت باندی همراه با برنامه ریزی سیاسی و امنیّتی" دانستن فشارهای وارده به نهاد رسیدگی کننده، عباراتی را بر زبان راند که تماماً در تأیید و همسان و یکسان با اظهارات صریح وزیر اطلاعات است که راجع به چگونگی از خط به در شدن خود بر زبان رانده!؛ 
 و با نادیده گرفتن دیگر گزاره ها که با نمایاندن " نوشدارو در پی به هزیمت راندنِ سهرابِ ماجرا!،‌ می گویند: (وزیر اطلاعات دروغ می گوید!)، یا می افزایند: ("شورا در حال بررسی مسئله است! ")؛ یا دیگری با اشاره به سخنان وزیر پیشین اطلاعات بگوید: (گوینده این کلمات آنچه را که دوست می‌داشته یا فکر می‌کرده که اینچنین است، تصویری از واقع دانسته است و شورای نگهبان بر اساس هزینه- فایده تصمیم نمی‌گیرد)؛ 
یا بیان این عبارت که:  "دلایل احراز نشدن صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به روشنی به نامزدها اعلام می شود و مبنای آن نظر اکثریت اعضای شورای نگهبان است"، و بیفزاید: "دلایل عدم احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری به آنان اعلام می شود، اما اعلام عمومی این مسئله جای کار بیشتری دارد!"؛ قطعاً شنیدن این حرفها بس به مراتب راهگشا! است که به شنیدنش می ارزد.  
امّا یک ملّت و مملکت به تاوان ارتکاب کدام گناه! باید به خاطر آگاه نبودن از ادلّه های پس پرده که نمی داند چرا و‌ چگونه باید با تصمیم گیری بابت حضور یا عدم حضور در وقایعی مهمّ و سرنوشت ساز مانند انتخابات یا دیگر مناسبت های اجتماعی و سیاسی در مقام اتّخاذ مواضع و اعلام نظر بر آید؟؛  
و اینکه متصدّیان عالی أمور تصمیم دارند با مانع شدن از بر طرف ساختن  تنها ابزار دشمن سازی و دشمن پنداری یعنی جهل و نا آگاهی مردمان نسبت به مگوهای پشت پردهٔ سیاست بازان! که خود، می خواهند اسرارش بشمارند و محرمانه اش بپندارند؛  
آنان را یکان یکان با تقسیمات من در آوردیِّ (خودی و غیر خودی!) در برابر نظام به صف آرایی بکشانند و با همین حربهٔ دشمن پرور به بیرون راندن ها از دايرهٔ اجتماع! یا به  بیرون جهیدن شان از دایرهٔ نظام! متّهم شان گردانند که روز به روز دایره و حوزه نظام را با میدان داری ها تنگ تر و تنگ ترش می سازند!.   
آیا اینان از خود پرسیده اند: به دنبال دستیابی به کدام مدل از نظام سیاسی می گردند تا راضی شان نماید؟! با قایم موشک بازی ها یا شعبده بازی هایی که از خود به نمایش می گذارند باید در مقام پاسخگویی و اتّٰهام زدایی از دامان خود بر آیند.   
با نظر به اینکه مرحوم هاشمی رفسنجانی با تمام فرازها و فرودها و نقدها و گلایه ها از حیث آگاه نساختن به موقعِ مردمان از حقائق پنهان نگاه داشته شده در پسِ پرده ها! که بر وی وارد است، امّا خود به تنهایی به ظرفیّت یک ملّت و مملکت بود، لکن چه بخواهیم یا نخواهیم با مرگش دوران وی به پایان رسید.  
کاش با به پایان رسیدن دوران حضور سیاسی اش در کانون قدرت و تصمیم گیری ایران عهد جمهوری اسلامی، آن بازی های بازیگران پسِ پردهٔ قدرت در ریز و درشت کردن ها و دست چین نمودن از میان علاقمندان به هماوردی با رقیبان و حضور در کانون قدرت و‌سیاست نیز به پایان می رسید. 

امّا صد حیف و هزار افسوس که با ساده پنداشته شدن مسأله ای به آن عظمت یا مغفول ماندن خسارات سنگین  حاصل از سکوت اختیار کردن های ناروا توسّط  کنشگران موقعیّت نشناس و راحت طلبِ وادی سیاست! که در بارهٔ ردّ صلاحیّت شدن یا جعل اصطلاح موهوم یا مبهم " احراز صلاحیّت نشدن مرحوم هاشمی رفسنجانی" از خود به تماشا گذاشته اند؛

شاید نمی توانستند به خود بفهمانند یا بقبولانند که روز و روزگاری این غائلهٔ به راه افتاده با نهادینه شدن در قاموس سیاسی ایران،‌ دامن خودشان را خواهد گرفت، که چه سخت و پر قدرت گرفت و گلویشان را فشرد؟!. 
ابومُعِین حکیم ناصر خسرو قبادیانی فیلسوف و‌حکیم و شاعر و‌جهانگرد و جهاندیدهٔ قرن پنجم هجری (۴۸۱-۳۹۴ ه. ق) در قصیدهٔ کوتاه (۴۴) کلیات دیوانش، چه نیکو به یادگار نهاده، آنجا که سروده است: 
(گویند عقابی به درِ شهری برخاست * وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست * ناگه ز یکی گوشه ازین سختْ کمانی *  تیری ز قضای بدْ بگشاد برو راست * در بالِ عقاب آمد آن تیرِ جگردوز * وز ابر مرو را به سوی خاک فرو خواست *  زیْ تیر نگه کرد پرِ خویش برو دید * گفتا «ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست!»).  
این قصیدهٔ کوتاه با ذوق آزمایی های دیگر سرایندگان فارسی و با به روز رسانی کردن ها از طریق تغییر و‌ جایگزین سازی پاره ای واژه ها و همراه با افزودنی هایی فراوان و با مراجعه به منابع، همگی در دسترس است و تماماً خواندنی است. کامیاب باشید.

 
 
بخش پنجم – " دشمنِ طاووس آمد پَرِّ او! *  ای بسی شه را بکشته فَرِّ او!!" 
 
این دور از انتخابات،‌ نه فقط نامزدهای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری، که قلع و قمع شدن دیگر نامزدهای مربوط به دیگر انتخابات از شوراها و غیر شوراها را نیز به نمایش گذاشت.  
هرگاه کنشگران وادی اجتماع، مادّهٔ نزاع را در همان آغاز با موضع گیری های درست و روشنگری های به هنگام می خشکاندند،‌ قطعاً نیاز به امروز پیدا نمی کردند که هر آنچه فریاد بر آورند، فریاد رسی نیابند.   
چه شیوا و ‌کوتاه فرموده است حضرت مولا – عَلیهِ آلافُ التّحِیّةِ و الثّناءِ – که در آستانهٔ شهادت و در خلال آخرین کلمات به أولاد کرامش از حضرات حسن و حسین (ع) تا به دیگر حاضران در آن شب ظلمانی و در خطاب به همهٔ جهانیان فرمود:  
(لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ؛ فَيُوَلَّی عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ!!؛؛ امر به معروف و نهى از منكر،‌ [و در خصوص مورد،‌ همان فریضهٔ واجب نظارت بر کارهای دولت و دستگاه حاکمیّت] را رها نكنيد كه با بی اعتناء ماندن به این کار مهمّ، بدهاى شما بر خودتان تسلّط مى یابند، آنگاه هر چه خدا را یا خلق خدا را بخوانيد؛ پاسخی در خور در نیابید!)،{نهج البلاغه، نامهٔ ۴۷}.  
چرا به چنان سرنوشتی گرفتار می شوند؟! چون،‌ به مثابهٔ چوپانان دروغگویی خواهند شد که مردم را نشاید دست یاری دراز کردن شان را راست بشمارند تا به کمک شان شتابند.  
نقل است آنگاه که عبدالله بن عمر با اعتراض نمودن به یزید بن معاویه و به این وصلهٔ ناجور از وارثان دستگاه خلافت خود خوانده! عتاب کرد: (چرا فرزند رسول خدا ص را به شهادت رسانده؟!)؛ پاسخ دریافت کرد: (فرزند رسول خدا را پدران شما آنگاه در شورای شش نفره! و سقیفهٔ بنی ساعده! به قربانگاه برده بودند که حکومت را از پدر بزرگوارش حضرت علیّ مرتضی ربودند! و در کنار بستر بیمار رسول خدا ناشایست ترین اهانت ها را به او نمودند!)،[نقل به مضمون].   
این قلم نمی داند آیا از میدان به در کردن چهره های شاخص نامزدها از گردونهٔ انتخابات توسّط نهاد شورای نگهبان درست و به صلاح بود یا نادرست و ناروا می باشد؟. امّا هرگاه به ناروا بوده باشد، بذر ناروا آنجا کاشته شد که مرحوم هاشمی رفسنجانی را با دست و پا کردن اسنادی ناجوانمردانه و‌ انگ و بر چسب های خبیثانه که اکنون دست اندرکاران واقعه، خود،در حال بر ملا ساختن آن اند، از عرصه به در کرده بودند!.  
مصلحان اجتماع، آنگاه که با تحمّل کمترین هزینه و تمام قد و‌ یک صدا می توانستند به اعتراض برخیزند و امّا با خاموشی گزیدن ها یا با بی اعتنایی ها به اعتراض بر نخاسته بودند، می بایست بدانند در دیگر دوره ها راجع به خودشان که قطعاً در قدّ و قامتی نخواهند بود که بتوانند به درخشندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی بدرخشند؛  
در مواجهه با سدّ آهنین نهاد شورا نخواهند توانست کاری از پیش ببرند. که کاری از پیش نبردند با آنکه رهبری نظام نیز، با موضع گیری ها به حمایت و إحیاء یا لزوم دلجویی نمودن از آنها زبان به سخن گشوده بودند!.   
و امّا آخرین گفتار راجع به مرحوم هاشمی رفسنجانی در این سلسله از نوشتارها: آن روز، ‌این آوا را در عرصهٔ اجتماع طنین انداز ساخته بودند: چون آقای هاشمی پیر است و‌عرصهٔ ادارهٔ کشور، ‌نیازمند مدیری جوان تر و‌چالاک‌ است، مصلحت آن است که حضرت ایشان به استراحت بپردازد!؛  
امّا اکنون که پرده ها کنار می رود، آشکارا معلوم است کاردانی و ‌درایت و لیاقت و مقبولیّت مرحوم هاشمی رفسنجانی نزد افکار عمومی، أسباب سعایت ها و حسادت ها و عداوت های بازیگران پس پردهٔ قدرت را برانگیخت تا به همان تزویر که میرزا تقی خان امیرکبیر را از صدر به زیر آورد، به زیر آورَد!. یا للعجب! از این همه شباهت ها؟!. 
باید به حضرت مولانا دست مریزاد گفت، آنجا که در دفتر اوّل مثنوی معنوی به بهانهٔ طرح و بیان داستانی غم انگیز،‌ می سراید: (" دشمنِ طاووس آمد پَرِّ او! *  ای بسی شه را بکشته فَرِّ او!!" 
 
حضرت علیّ مرتضی، ائمّهٔ هُدَی، حضرات أنبیاء - عَلیهِمْ سَلامُ الله – و به تَبَعِ آنان مصلحان بزرگ اجتماع  را به همین حسادت ها و سعایت ها و عداوت ها از پای در آوردند.
اکنون که با گذر زمان، پرده ها به کنار می رود آدم می بیند چه درست بود آن لقب و عنوان که مرحوم هاشمی رفسنجانی را به رغم کید عنودان با واژهٔ " بزرگْ سردار سازندگی"  و " امیرکبیر دوران! " به نسل و عصر امروز و فردای کهن مرز و بوم ایران شناساند.  
با چشم پوشی ها و إغماض از همهٔ کوتاهی ها که در آگاه نکردن افکار اجتماع از ترفندهای پسِ پردهٔ کانون قدرت ها از خود به جا گذاشت، امّا به پاس تحمّل زحمات و مرارت ها و شنیدن أنواع اهانت ها و به پاداش انجام آن همه خدمت ها، روحش غریق رحمت واسعهٔ خدای آمرزنده و خطا پوش و مهربان باد. سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۰.

برچسب ها
انتخابات
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload