گروه مقاله روز نوشت | تاریخ انتشار 29 مرداد, 1400 | نظرات 0 نظر

به بهانهٔ یادکردِ شام غریبان دودمان رسول خدا (ص) در خیمه های غارت شده و به آتش کشیدهٔ صحرای کربلا!

"به بهانهٔ یادکردِ شام غریبان دودمان رسول خدا (ص) در خیمه های غارت شده و به آتش کشیدهٔ صحرای کربلا!"    واژهٔ (اَمالِی) جمع کلمهٔ (إملاء) است. إملاء در لغت هم خانواده با مَلائت است به معنی پر کردن، یا مطلبی را تقریر کردن و بر زبان راندن تا دیگری یا دیگران تمام یا خلاصه ای از

"به بهانهٔ یادکردِ شام غریبان دودمان رسول خدا (ص) در خیمه های غارت شده و به آتش کشیدهٔ صحرای کربلا!" 
 

واژهٔ (اَمالِی) جمع کلمهٔ (إملاء) است. إملاء در لغت هم خانواده با مَلائت است به معنی پر کردن، یا مطلبی را تقریر کردن و بر زبان راندن تا دیگری یا دیگران تمام یا خلاصه ای از آن شنیده ها را در دفتر نویسند. مانند اینکه متنی را آموزگار سر کلاس بگوید و شاگردان به نگارش در آورند. اَمالی، جمع إملاء است به همین معنا،‌ یعنی مطالبی گفته شود که دیگران بتوانند در همان مجلس به نگاشتن و یادداشت برداشتن آن همّت بگمارند.  
در قدیم منبرهای منبریان از چنان وزانت و اعتباری از حیث مستند گفتن و زبان به هر چه نگشودن و رَطب ها و یابس ها را به هم نبافتن و تکرار مکرّرات نسرودن شهرت داشت که مستمعان با آنکه اغلب آنان، خود در زمرهٔ عالمان بودند با آوردن قلم و کاغذ به یادداشت برداری سخنان واعظان و خطیبان می پرداختند.  
شاگردان، یادداشت های جمع آوری شده را تحت نام (إملاها) یا (أمالی) در اختیار دانشمندان و سخنرانان که با بر آمدن به منبر یا در کلاس درس و وعظ به ایراد آن مبادرت می کردند قرار می دادند تا با ویراستن و پیراستن یا افزودن و کاستن اصلاح نمایند و به عنوان یک اثر علمی و قابل بهره برداری به بازار کتاب عرضه نموده و برای آیندگان از خود به یادگار گذارند. (أمالی سیّد مرتضی عَلَمُ الهدی، أمالی شیخ صدوق، و أمالی شیخ طوسی و …) نمونه هایی از آن است که در قرون گذشته و افزون بر ۱٫۰۰۰ سال پیش از این تاریخ به نگارش در آمد.  
روایتی که در این گفتار و نوشتار مورد استناد می باشد برگرفته از (أمالی شیخ صدوق) عَلیه الرّحمه است که در (۳۱) سی و یکمین مجلس خطابه در شب عاشورای سال ۳۶۸ هجری و ظاهراً به بغداد ایراد نمود. متن روایت به بازنویسی و خوانش در آمد؛ امید آنکه در أوضاع امروزمان به ایران، درس گرفتنی و عبرت آموز بوده باشد. و امّا آن روایت:        
(عَن عَبدِاللهِ بنِ الحَسَنِ عِن اُمِّهِ فاطِمةَ بـِنتِ الحُسینِ (ع) قال: دَخَلَتِ الغانِمةُ عَلینَا الفُسطاطَ وَ اَنَا جارِیةٌ صَغیرَةٌ، وَ فی رِجْلِی خَلخالانِ مِن ذَهَبٍ، فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الخَلخالَینِ مِن رِجْلِی وَ هُوَ یَبْکِی!؛ فَقُلتُ: ما یُبْکِیکَ یا عَدُوَّ الله؟!، فَقالَ: کَیفَ لا اَبْکِی وَ اَنَا اَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ الله؟!؛ فَقُلتُ: لا تَسْلُبْنِی!؛ قالَ: اَخافُ اَنْ یَجِیءَ غَیرِی فَیَأْخُذَهُ!؛ قالَتْ: وَ انْتَهَبُوا ما فِی الأبْنِیَةِ حَتّی کانُوا یَنْزِعُونَ المَلاحِفَ عَن ظُهُورِنا!).  
(فَضّ)؛؛ از هم جدا کردن و گسستن را گویند. (سَلْب)؛؛ ربودن را نامند. (نَهْب)؛؛ غارت کردن و‌ به غنیمت گرفتن را خوانند. (خَلخال)؛؛ حلقه ای است فلزی از طلا و نقره و مانند آن که زنان و دخترکان به نشانهٔ زینت به موچ پا اندازند. (فُسطاط)؛؛ خیمه و خرگاه و سراپرده را نامند. (نَزْع)؛؛ به معنای کندن و جدا کردن است. (مِلْحَفَه،‌ مَلاحِف)؛؛ هر نوع پوشش و‌ لباس که آدم را بپوشاند از عبا و‌ قبا و لُبّاده و چادر و روسری و لباس های بلند و ابزار خوابیدن و مانند آن.  
امام حسن (ع) فرزندی دارد همنام خود به نام حسن که از وی به حسن مثنّیٰ، ‌حسن ثانی یا حسن دوم یاد می کنند. حسن مثنّی با یکی از دختران عمویش یعنی امام حسین (ع) به نام فاطمةُ بِنتِ الحُسین ازدواج کرد. عبدالله بن حسن، از جهت پدری فرزند حسن مثنّیٰ و نوهٔ پسری امام مجتبی (ع) و از ناحیهٔ مادری، فرزند فاطمه و نوهٔ امام حسین (ع) است.  
واژهٔ (مَحْض) به معنای خالص است. عبدالله بن حسن را " عبدالله مَحض " خوانند. زیرا نه فقط از ناحیهٔ پدر که از ناحیهٔ مادر نیز به دارا بودن سیادت که منسوب و منتسب بودن یا نسبت داشتن به حضرات علی مرتضی و فاطمه زهرا – سَلامُ الله عَلیهُما – و رسول خدا (ص) است مفتَخر می باشد که از این حیث مورد احترام و اعتماد فراوان نزد گوناگون فِرَق مسلمان بوده است. علاوه بر روایات فراوان، خطبهٔ فدکیّهٔ حضرت فاطمهٔ زهراء (س) را علمای بزرگ تشیّع و تسنّن مانند ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب بزرگ شرح نهج البلاغه با استناد به گزارش جناب عبدالله مَحض یا عبدالله بن الحسن المُثَنّیٰ نقل کرده اند.    
جناب عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسین (ع) که در واقعهٔ عاشورا حضور داشت که آن هنگام هنوز دخترکی بود خردسال، گزارش زیر را نقل می کند که خواندنی است و شنیدنی و در عین حال درس آموز است و عبرت گرفتنی.   
او به نقل از مادرش می گوید که مادرش گفت: (دَخَلَتِ الغانِمةُ عَلینَا الفُسطاطَ وَ اَنَا جارِیةٌ صَغیرَةٌ، وَ فی رِجْلِی خَلخالانِ مِن ذَهَبٍ ؛؛ در پی به شهادت رسیدن سیّد مظلومان (ع) غارتگران سپاه پسر سعد به خیمه های ما هجوم آوردند. من دخترکی خردسال بودم که خلخال بر پاهایم داشتم) که با دیدن چنان اهریمنان از بیم وحشت به خود می لرزیدم.

(فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الخَلخالَینِ مِن رِجْلِی وَ هُوَ یَبْکِی!؛؛ یکی از جماعت غارتگران در حالی که خود می گریست دست به مچ های پایم برد تا خلخالها را بکند و به غارت برَد!).    
(فَقُلتُ: ما یُبْکِیکَ یا عَدُوَّ الله؟!؛؛ خطاب به او گفتم: دشمن خدا! تو که مشغول چپاول و غارتی!؛ پس چرا می گریی؟!). کنایه اینکه دیدن چه حادثه ای تو را به گریه در آورد؟!.     
(فَقالَ: کَیفَ لا اَبْکِی وَ اَنَا اَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ الله؟!؛؛ جواب داد: چرا گریه نکنم حال آنکه دارم دختر رسول خدا را با ربودن خلخال از پاها به غارت می برم؟!).   
(فَقُلتُ: لا تَسْلُبْنِی!؛؛ گفتم: پس رهایم کن و به چپاول و غارتم نپرداز!).  
(قالَ: اَخافُ اَنْ یَجِیءَ غَیرِی فَیَأْخُذَهُ!؛؛ با بی شرمی جواب داد: بیم دارم اگر من رهایت سازم، دیگری از سر رسد و به غارتت بپردازد!!). و آن وقت، سرم کلاه رود و من بی نصیب بمانم!.  
(قالَتْ: وَ انْتَهَبُوا ما فِی الأبْنِیَةِ حَتّی کانُوا یَنْزِعُونَ المَلاحِفَ عَن ظُهُورِنا!؛؛ دختر فرزند رسول خدا (ص) در خاتمهٔ گزارش از واقعهٔ غارت خیمه ها می افزاید: هر آنچه در خیمه های ما بود را با قهر و غضب به غنیمت بردند. حتّی پوشش ها و روسری ها و چادرها که بر تن و سرمان بود را از پیکرمان به در آوردند و به غارت بردند!)،{اَمالی شیخ صدوق،‌ مجلس ۳۱،‌ عاشورای سال ۳۶۸}.   
در روزگار امروز ایران، بهتان زنی ها و افترا بستن ها و تهمت سازی ها و غیبت نمودن ها و نشر اکاذیب کردن ها و شایعه پراکنی ها و پرونده سازی ها، آن نیز  نه بعضاً که عموماً از جانب مقامات علیه یکدیگر یا غائبان علیه حاضران و متقابلاً حاضران و نو رسیدگان علیه غائبان یا بیرون رفتگان از قدرت و منصب و ریاست، به گونه ای به فرهنگ اجتماع بدل گردید که گمان می کنند هرگاه آنان نسازند و ‌نگویند، دیگرانی از راه می رسند و با ربودن گوی سبقت،‌ چنان بهره هایی برای خود به ظهور می رسانند که آه و حسرت را بر دلهای ساکتان می نشانند!.  
درآمدهای مادی یا معنوی حاصل از اینگونه اقدامات ناروا و ناجوانمردانه یا کین خواهانه و انتقام جویانه که نمونه های بارز آن را چپاولگران خیمه های دودمان حضرت سیّد الشّهداء (عَلیه و عَلیهم آلافُ التّحیّةِ و الثّناء) از خود به جا گذاشته اند؛ 

نمونه هایی آشکار از تجارتهای حرام یا مکاسب محرّمه است که نه فقط دین و ایمان و عاطفه و اخلاق را از آدمی می رباید و رسیدن به کانون قدرت را به جای إرائهٔ خدمت به مرکزی نا امن برای ستاندن انتقام و پروراندن تخم نفرت بدل می سازد، که رواج و ‌نهادینه شدن آن، جامعه را به تباهی و فساد و بی اعتمادی و انحراف می کشاند.  
امید آنکه فضایی تدارک گردد تا بتواند سایهٔ شوم چنین غارتگری های اخلاقی و چپاول کردن های اعتقادی را از کهن مرز و بوم با ادب و فرهنگ ایران زمین بزداید. آمین؛ یا رَبَّ العالَمین. شب شام غریبان عاشورای حسینی (ع) به محرّم ۱۴۴۳. پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰.

برچسب ها
محرم عاشورا
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload